۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

اوباما نه اهل صلح, نه مرد جنگ , فرصت سوز تمام عیار


 با مصاحبه اخیر سناتورمک کین با یک شبکه تلوزیونی , زخم کهنه  سبزها مجددا سر بازکرد:

سناتور جان مک کین، رقیب باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸، در یک مصاحبه تلویزیونی گفته است که توطئه ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن حاصل بی اعتنایی باراک اوباما به اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ در ایران است.
آقای مک کین افزوده است که در آن زمان، آقای اوباما شعار تظاهرکنندگان را که می گفتند "اوباما، یا با اونها یا با ما" نادیده گرفت با این استدلال که نمی خواهد فرصت گفتگو با مقامات ایرانی را از دست بدهد و به این ترتیب، امکان بروز تحولات اساسی در ایران را از میان برد.
 
سخنان سناتور بی اختیار ما را به یاد آنروزهای دلهره اور و خروشان برمیگرداند. انروزها که چشم جهانیان به حماسه جنبش سبز در خیابانها خیره بود. تظاهرات میلیونی سکوت به ناگهان  ملتی متمدن را در مانیتورهاو رسانه ها  بنمایش میگذاشت که تا آنزمان زیر عبای حاکمان شیعه طالبانی از چشم ها پنهان و توسط ایشان به گروگان گرفته شده بودند. 
 صحنه بخاک غلتیدن ندا اقا سلطان پرچم  دادخواهی ملتی صلح طلب در برابر اقلیتی وحشی و خشونت طلب بود و هزاران بار در جهان تکثیر گردید. همه جا سبز بود . از تهران تا پاریس تا رم حتی درپیشانی  کاخ سفید فقط رنگ سبز بود.

هزاران صفحه  مدرک منتشر شد تا سند معتبری باشد بر بزرگترین تقلب انتخاباتی. ده ها کشته هزاران اسیر و میلیونها  فریاد, به امید رسیدن پیامی بزرگ به  گوشهای جهانیان  که بدانید این حاکمان خشونت طلب منتخب ما مردم ایران نیستند. شعاررای ما کجاست همه شهر ها را در نوردیده بود. بزگترین هنرمندان سراسرجهان خواندند و نواختند و ترسیم کردند. برندگان صلح نوبل, نویسندگان, روزنامه نگاران و وکلا ...همگی تا میتوانستند فریاد زدند تا بلکه گوشهای ناشنوای سیاستمداران  جهان حقیقت را دریابند اما  صد افسوس...

یادمان نمی رود چه از ته دل در خیابانهای تهران فریاد میزدیم "اوباما یا با اونا یا با ما" چنان بلند فریاد میکشیدیم که انگار قرار بود خود شخص اوباما مستقیما فریادمان را بشنود!. ما نه نیازی داشتیم و نه درخواستی که از جنبش سبز حمایتی بکنند , فقط کافی بود که بیطرفانه بایستند و خواهان داوری جهانی برای روشن شدن حقیقت انتخابات ایران باشند. آیا این خواسته زیادی بود ؟ آیا با آئین دمکراسی و اعلامیه حقوق بشر در تضاد بود؟ آیا مدعیان دمکراسی و دبیرکل سازمان ملل وظایفی مهمتر از حمایت از حقوق قانونی یک ملت در دستور کار دارند؟ آیا رئیس جمهوری که با شعار ضد جنگ و گفتگو رقیب خود از حزب جمهوری خواه  را از سر راه برداشته بود شایسته بود که گفتگو با   حاکمانی متقلب و خشونت طلب را به ملتی صلح طلب و متمدن ترجیح دهد؟

آنروزها گمان میکردیم این "سیاست" چقدر پیچیده است که ما ازپازل  تو در توی آن سردر نمی آوریم . حتما پرزیدنت اوباما این مرد صلح, هزار توی این پازل را دیده و علیرغم تمایلش دست دوستی را بسمت سید علی دراز کرده !. لازم بود این دو سال و اندی بگذرد و ببینیم سیاست در بالاترین سطوح خود نیز تا چه حد میتواند ناهنجار و بی منطق و بی پدر مادر باشد!. کدام مرد صلح؟ همانکه تا دم منزل قذافی را  با هواپیمای بی سرنشین بمباران میکرد تا آن  دمکراسی که شاهدش بودیم برای مردم لیبی به ارمغان بیاورد؟ کدام حامی بزرگ تغییر؟ همان که نامه های فدایت شوم ایشان به خشن ترین محافظه کار و دیکتاتور قرن, بزرگترین  دلگرمی برای بخون کشیدن مردم ایران بود؟ همان او که در اوج خشونت های تهران و سرکوب مردم ایران , دستور صدور ویزای رئیس دولت متقلب ودروغگو را صادر میکرد تا با اشغال صندلی رئیس جمهور واقعی ایران یعنی میرحسین موسوی, از پشت تریبون سازمان ملل هولوکاست و کشتار یهودیان را بزیر سوال ببرد و بر طبل جنگ بکوبد و جهانی را تمسخر کند؟
طرح  ترور سفیر عربستان, انفجار  یک رستوران , حمله به سفارت اسرائیل در خاک امریکا !.حالا پرزیدنت اوباما با  دسته گل جدید حاکمانی که روزی  دست خونینشان را بر علیه ملتی فشرده , چه میخواهد بکند؟ احتمالا باز هم ملت ایران باید تقاص ندانم کاری دیگران را پس دهند. "همه گزینه ها روی میز است" این آخرین سخنان  پرزیدنت اوباما مرد صلح و گفتگوست! .آیا  برای تنبیه  تروریستها , موشکها را بر سر همان مردمی خواهند فرستاد که دست دوستی اش را در زمان مناسب رد کردند. و همانند کودتای امریکائی 28 مرداد32 , پنجاه  سال بعد عذرخواهی خواهند کرد؟

هیچ نظری موجود نیست: