۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

بمناسبت سالگرد ارتحال خمینی: وقتی پلشتی و نفرت به اوج میرسند



پتانسیل نهفته در رانده شدگان, انرژی ذخیره در تباهی و تباه شدگان, مطرودان, ناامیدان را هرگز نباید دستکم گرفت این درس خمینی به مردم ایران بود. حتی دفن شدگان در زباله دان تاریخ به وقت خود همچون سوختهای فسیلی منابع عظیمی برای شعله ورکردن آتشی هستند که یک جامعه متمدن را برای سالیان دراز درکام خود فرو میبرد.
 انقلاب,جنگ, اعدام, حقارت وسرافکندگی, انفجار نفرت حاصل از سرخوردگی و تبعیض, جهل و خرافات- برامدن همه تباهی ها از کف جامعه با توفان انقلاب, رواج دروغ و تقلب و مرگ انسانیت و اخلاق...همه این  پلشتی ها در یک نام خلاصه شد..امام خمینی

خمینی فقط نام و پوششی بود برحقیقت زنده ی تباهی های یک جامعه که سالیان بیشمار در اعماق جامعه بدون چاره جوئی و یافتن راه حل فقط تلنبار شده, تا دیده نشوند. چنین حجم سنگینی از دفن شدگان فقط توفانی کم داشت تا با امواج برآید و در سطح قرار گیرد – از همین روست که ارتحال خمینی پایان پلشتی نبود – منبع عظیم انرژی ویرانگر که حاصل تاریخی پر فراز و نشیب بود با انقلاب 57  با دست یافتن به اهرم های قدرت جامعه را به آتش نیستی سوزاند. نفرت خمینی از شاه فقط یک بهانه بود یک تجسم, یک نماد –چنانکه بعد از مرگ خمینی سرچشمه تباهی, نمادها و رهبران دیگری برای خود یافت... خامنه ای , احمدی نژاد ...واین شعله های ویرانگر  تا سوختن آخرین قطره ادامه خواهد داشت

فقر,جهل وخرافه,حقارت تاریخی,آرمانهای مدینه فاضله,غلبه اتوپیای عدالت کمونیستی و افسانه های جنگ چریکی بر قشر روشنفکر,چالش تاریخی میان ایرانی و اسلامی, میان سنت و مدرنیته, فاصله پرنشدنی میان شاه و مردم...انباشته در طبقات محروم از یک سو و اقشار روبه زوال همچون بازار سنتی و روحانیت از سوی دیگر دست بدست هم داد تا با چراغ سبز قدرتهای جهانی انقلابی بپا شود که هنوز شعله های خانمانسوزش آه حسرت از نهاد هر ایرانی دلسوز برمی اورد.

نظام اسلامی حاصل چنین انقلابی به رهبری خمینی و سپس جانشین برحقش خامنه ای, با مهارت و تدبیر با بازتولید گسترده,مناسبات فقرو جهل و خرافه و افزودن بر خیل محرومان, با کاستن ازضخامت لایه های اقشار متوسط و ضخیم کردن لایه فقر و تباهی در واقع منابع مادی و وجودی خود را تقویت کرده و از میان خیل محرومان, ارتش بسیجیان و مزدوران خود رادائما نوسازی می نماید.

جنبش سبز راهی است بر خلاف این چرخه معیوب- با ارمان زدودن فقر, گرامیداشت  دانش و تکنولوژی و مدرنیته,تنش زدائی و جهانی شدن, مخالفت با تروریسم,ومبارزه با جهل و خرافه با تقدس زدائی از ارکان نظام اسلامی, با تکیه به حقوق برابر شهروندی و اینکه رای هیچکس بر دیگری ارجح نیست در واقع پای خود را بر گلوی نظام قرار داده است. 

جنبش سبز هنوز زنده است هراس سرکوبگران از بپا خواستن دوباره جنبش بر همگان اشکار است- سایه بلند جنبش سبز بر سرتمامی سیرک انتخاباتی شان افتاده است- اینبار هیبت جنبش سبز است که فرادست فسیلهای شورای نگهبان  رئیس مصلحت نظامشان را «ردصلاحیت» میکند! . مناظره های انتخاباتی را به کمدی سال تبدیل کرده و هرچه بیشتر به روز انتخاباتشان نزدیکتر میشوند – هراس از اینکه انتخاباتشان به یک مضحکه جهانی بیشتر شبیه باشد تمامی ارکان نظام را در بر گرفته است

هیچ نظری موجود نیست: