۱۳۹۱ بهمن ۱۱, چهارشنبه

سالگردانقلابی که بانیانش رسما به«غلط کردم»افتاده اند!





 نامه نوریزاد بمناسبت سالگرد انقلاب اسلامی و اعترافات مستند و شجاعانه ایشان به چرائی اشتباه بودن انقلاب 57 به احتمال قریب به یقین حرف دل اکثریت انقلابیونی است که این انقلاب را با دل و جان بثمر رساندند

  اکثریت انقلابیون چه آنان که بلافاصله بعد ازبقدرت رسیدن روحانیت فرصت طلب,دروغگو, فریبکار و جنایتکار بصف مخالفان پیوستند و عمدتا در دهه 60 و حتی پیش از آن در اولین و دومین سالگرد به اصطلاح  «بهار آزادی» همچون  مردم کردستان و ترکمن صحرا به خاک و خون کشیده شدند
 یا در یک نسل کشی آشکار دست جمعی اعدام گردیدند یا با تحمل زندانهای رژیم به کنجی خزیده یا مجبوربه ترک وطن گردیدند.


 دسته دوم انقلابیون آنانکه در جنگ هشت ساله خالصانه جان باختند یا بعنوان خانواده شهید و جانباز همچون خانواده شهیدان همت و باکری شاهد بودند که چگونه «حرمت شهدا»  دستمایه به جیب زدن دلارهای نفتی مافیای حاکم شد. تلختر از همه باید از  آن مجروحان شیمیائی نام برد با  ریه های مجروح  و پردرد حتی نفسی برای اعتراض برایشان باقی نمانده بود – یکی پس از دیگری همچون گوشت قربانی با چشمانی گشوده ناباورانه ازدیدن  این همه رذالت حاکمان  بزمین درغلطیدند



 


 










دسته سوم انقلابیون آنانکه بلافاصله بعد از حاکمیت نظام اسلامی به پست و مقام رسیدند و در عرش سیر میکردند و سر از پا نمی شناختند - همانانکه با حماقتی وصف ناشدنی  به پشتیبانی از امام شان ازدیوار سفارت امریکا وبه شوق  برپائی« انقلاب دوم» بالا میرفتند – به یکباره به مفهوم سخت و بیرحم زمین سفت گرفتار آمدند – با براه انداختن موج اصلاحات نه شهامت آنرا داشتند که از دروازه حکومت عبور کرده و به  مردم بپیوندند و نه دری بروی ایشان بسمت برج و باروی نظام باز بود – پس در میانه را ماندند و بجز شماتت و سرزنش از هر دو سو چیزی از این انقلاب نصیبشان نشد – هرچند همچون نوریزاد شهامت اعتراف کردن به اشتباه تاریخی شان را نیز نداشته باشند


 اما جا دارد از هاشمی رفسنجانی بتنهائی  بعنوان دسته چهارم نام ببریم – همو که هنرش ایستادن بر نقطه تعادل بود – همان ستون انقلاب – همان نزدیکترین یار امام – سیاست باز قهار- ختم کننده جنگ هشت ساله و سردار سازندگی... اینک باز هم بر آن نقطه تعادل  ایستاده است اما اینباردیگر  یک انتخاب نیست که بر اساس درماندگی و اجبار بر لبه تیغی نشسته است چنان تیز و درد اور  که او را به طلب آمرزش از خطا و استغفاراز گذشته کشانیده است.


 در دسته پنجم باید از رهبران سبز و بطور خاص میرحسین موسوی یاد نمودکه با ایستادگی خویش  جوهر یک انقلاب را به جنبشی انقلابی پیوند زدند
 انان سرافرازترین انقلابیون در نزد مردم هستند


 اخرین دسته بی شک  خود قشر روحانیت است- همانانکه بخوبی در یافته اند با سرنگونی نظام اسلامی مردم از آنان چگونه پاسخی خواهند خواست و با آنان چه خواهند کرد


 آخرین رئیس جمهور

۱۳۹۱ دی ۱۸, دوشنبه

تحریم خیابان, اعتراضی کم هزینه, نمایشی نیرومند

این روزها بدلیل آلودگی هوا شاهد اجرای قوانین ممنوعیت تردد ماشینهای شخصی براساس زوج و فرد بودن پلاک هستیم. در کنار همه حواشی بوضوح خلوت شدن خیابانهای تهران احساس میشود
 .
 اگر همه  صاحبان ماشین های شخصی به اراده خود , بمنظور اعتراض از تردد در خیابان دست بکشند آیا این خود یک نوع تظاهرات خیابانی بزرگ محسوب نمیشود؟ – اگر همزمان فقط برای چند ساعت مثلا از 8 صبح تا 12 , مردم از سوار شدن به وسایل نقلیه عمومی مثل اتوبوس و تاکسی خودداری کنند آیا این واقعه در مجموع کم هزینه ترین نوع تظاهرات خیابانی نیست که میتواند ابعاد میلیونی بخود گیرد و حکومت هم بهیچوجه قادر به متوقف و سرکوب کردن مردم نیست؟

حکومت در مقابل «این نوع دیگر از تظاهرات خیابانی» چه میتواند انجام دهد؟ آیا میشود مردم را بزور سوار وسایل نقلیه شخصی وعمومی نمود؟  امتیاز دیگر تحریم خیابان سراسری بودن آن در همه شهرهای ایران است


 برپائی اعتراضات مدنی هنوز هم امکان پذیر است و هم ضرورت – اعتراض برای آزادی زندانیان سیاسی, برای بی کفایتی حکومت در تحمیل نمودن بحران فلاکت بار اقتصادی براثر  تحریم ,اختلاس و سوء مدیریت, اعتراض علیه جنگ افروزی, مشکلات زیست محیطی, خشک شدن دریاچه ارومیه, حقوق اقوام و زبان مادری, بیکاری و عدم پرداخت حقوق به کارگران و... ا
 کافیست متحد شویم و اراده کنیم تا همه چرخها از حرکت باز بایستند 


۱۳۹۱ دی ۱۵, جمعه

ملی- مذهبی ها خسته نباشید


بر خلاف انتظار چنین بنظر میرسد که «کیهان» در فهم  منافع سیاسی باند حاکم از مرشدان  خیرخواه ملی-مذهبی بسیار جلوتر افتاده است. آنجا که این بزرگان  روی ضعف ایران(منظور دیکتاتور ایران) سر میز مذاکره با امریکا تاکید میکنند و به همین دلیل حکیمانه به دیکتاتور اندرز می دهند که تا برطرف کردن این ضعف و تبدیلش به قدرت پای میز مذاکره نرود – در مورد گروه خود دچار نوعی فراموشی شده و روشن نمیکنند چرا در وضعیت اینچنین  نابرابر خود به چنین نصحیتی عمل نمیکنند؟
در شرایطی که حتی توان رساندن یک نامه یا گفتگوی مستقیم با دیکتاتور را ندارند و هیچ میزو صندلی هم به ایشان تعارف نشده, با چه پشتوانه ای انتظار دارند طرف مقابل به اندرزنامه (به  اصطلاح) استراتژیک ایشان گوش فرا داده و ازتمامی منافع ودستاوردهای خود که با پرداخت هزینه های فراوان بدست امده چشم پوشی کند؟


اگر شخصی را در ایران بتوان یافت که از وقایع 34 سال گذشته کاملا بیخبر باشد و ناگهان به نامه ارسالی فوق دست یابد. با اتکا به این نامه «تحلیلی- استراتژیک» در مورد وضعیت ایران بصورت زیر قضاوت خواهد کرد:
ایران سرزمینی است که سلطانی مقتدر, مطلقه و البته ابله و بیسواد بنام خامنه ای برآن حاکم است که راه و رسم مملکت داری را هنوز نیاموخته. در ضمن دشمن و عامل اصلی بدبختی مردم ایران نه این سلطان, بلکه دشمنی بنام آمریکا و غرب است. خیرخواهان,عاقلان و بزرگان این سرزمین ( بعد از مطالعات زیاد) بهترین استراتژی در جهت نجات مملکت را نوشتن نامه به شخص سلطان دانسته و امید دارند ایشان با هضم این تحلیلهای روشنگرانه, دموکراسی, آزادی و سعادت را برای مردم ایران به ارمغان آورد. و با اتکا به مردم به پای میز مذاکره برد- برد با امریکای جهانخوار بنشیندو باقی قضایا.

تقلیل هزار دستان نظامی-نفتی حاکم در این سرزمین به شخصی همچون خامنه ای که مدتهاست ریشش توسط باندهای مختلف قدرت وجب شده وحتی قادر نیست رئیس دولت منتصب خود را بجای خود بنشاند نشان دهنده سطحی حیرت آور از  ساده انگاری سیاسی پیش کسوتان ملی- مذهبی از عوامل بحران سیاسی- اقتصادی کنونی است و بس.
چگونه میتوان با پند و اندرز, هزاردستان مافیای اقتصاد را که از قضا فرماندهان سپاه نیز هستند, قانع کرد که  از دلارهای نفتی دل بکنند, به پادگانها برگردند,نظارت استصوابی را بردارند, زندانیان سیاسی را آزاد کنند, دموکراسی را به میل خود  کادو پیچ به مردم تحویل دهند و احتمالا دادگاه های مردمی را برای محاکمه خود برقرار سازند؟
آیا بزرگان ملی- مذهبی قواعد این بازی ساده را نمی دانند یا تعمدا دوست ندارند ببینند؟ آیا نمیدانند که تنها راه وادار کردن هزاردستان حاکم که زیر عبای دین پنهان شده اند به هرگونه عقب نشینی و حتی تن دادن به «کمترین اصلاح» تنها با اعمال قدرت و زور* امکان پذیر است؟

 اعمال قدرت مردم یا اعمال  قدرت خارجی دو راه اجتناب ناپذیری ست که پیش روی ماست. دوستان واقعی ایران, مخالفان واقعی دخالت خارجی وجنگ, همان حامیان و سازماندهندگان جنبش های مردمی در داخل هستند نه مخدوش کنندگان تضادهای آشتی ناپذیر طبقاتی و تطهیر کنندگان هزاردستان خون آلود حاکم

ا* اعمال قدرت وزور به معنی سازماندهی جنبشهای موثر (تا حد امکان) بی خشونت مردمی از طریق راهپیمائیها, اعتصابات وتحریم و ...کلیه روشهای اعتراضی آزموده شده ایست که نهایتا به عقب نشینی اجباری دیکتاتوری منجر خواهد گشت