۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه

جمعبندی از 33 سال حکومت روحانیون به شکرانه نزدیک شدن حکومت اسلامی به آخر خط


این جمعبندی ساده و بی پیرایه, حق طبیعی اینجانب بعنوان یک شهروند ایرانی و مسلمان زاده است که تقریبا قسمت اعظم عمر خود را در سایه شوم حکومت اسلامی و روحانیون سر کرده است. بدلیل نرسیدن به سن قانونی در زمان وقوع فاجعه انقلاب, امکان مشارکت در چندین انتخابات حکومت اسلامی از جمله رفراندم کذائی را نداشتم.اما یادم هست که با همان خردسالی اینقدر عقل و بار داشتم که در صورت امکان مشارکت قطعا در رفراندمی که پیش از نوشتن قانون اساسی انجام شود شرکت نمیکردم.احتمالا بسیاری از هم نسلی های اینجانب که به نسل سوخته معروفند با جمعبندی زیر موافق و عده ای هم مخالف خواهند بود. بهر حال تلاش شده بدور از کینه ورزی های شخصی و کاملا صادقانه ارائه شود.


1- حکومت اسلامی چه تحت ولایت خامنه ای و چه خمینی ماحصل عقل و تلاش جمعی  اکثریت روحانیون شیعه بوده و هست:
اینکه امروز که کفگیر حکومت اسلامی به ته دیگ خورده و چهره واقعی و جنایتکار حکومت روحانیون ایران کاملا از پرده برون افتاده و برهمگان اشکار شده, عده ای سعی میکنند با ایجاد دسته بندی های کاذب, مثل  روحانی خوب و بد یا اسلام طالبانی و اسلام رحمانی پای خودشان را از مهلکه بیرون بکشند  بهیچوجه پذیرفته نیست. حقیقت این است که این حکومت و این اسلام  از بدو تاسیس تا کنون, حاصل تلاش و عقل جمعی اکثریت قریب به اتفاق  روحانیون و دود چراغ خوردن ایشان در حوزه های علمیه و پرورش طلاب است. وجود افرادی همچون آیت الله منتظری نیز نمی تواند حقیقت این جماعت را زیر سوال ببرد. همانگونه که اگر یک ژاپنی چشم بادامی نشد خصوصیات این نژاد زیر سوال نخواهد رفت. در این 33 سال منفعت خودشان را کاملا از حکومتشان برده اند و با حمایت و حداکثرسکوت معنا دار خود رضایت خود را از اصل حکومت کاملا اثبات کرده اند. بنابراین تک تک روحانیون مسئول مستقیم وضعیت مصیبت بار کنونی اند و بعنوان عضوی از قشر حاکم در جنایات ضد بشری و نابودی ایران شریکند

2- عوام فریبی, دروغ گوئی و زندگی ستیزی سه محور اصلی و راز بقای روحانیون:
شناختی را که اینجانب بعد از 33 سال تجربه زندگی زیر سایه روحانیون(بطور کل)  و حکومتشان با بررسی دقیق عملکرد ایشان بدست اوردم بصورت زیر میتوان جمعبندی کرد:
مفتخور و نامولد, بی مصرف, قشری که نان خود را از جهل مردم و رواج خرافه بدست میاورد. بیسواد ودشمن دانش وحقوق بشر, به لحاظ اجتماعی بسیار عقب مانده, زن ستیز, پراز نفرت و کینه تاریخی نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران. نفرت از هرچیز که بوی زندگی بدهد از شادی گرفته تا محیط زیست و این نفرت چنان ریشه دار است که جنگلها میسوزانند و تالابها و دریاچه ها خشک میکنند. خشونت مفرط و بیرحمی... همه و همه خصوصیات مشترک این قشر را تشکیل میدهد.

3- روحانیت در حکومت:
همانگونه که گفته شد حکومت اسلامی از دوره خمینی تا کنون یعنی حکومت خامنه ای- احمدی نژاد نتیجه تلاش و عقل جمعی قشر روحانی ست. یعنی اگر صد بار دیگر هم این قشر با خصوصیات ذکر شده در بالا حکومت تشکیل دهد, میوه و حاصل نهائی آن همین هست که هست و نهایتا کمی این عفریته را بزکش میکنند. روحانیون وقتی به حکومت میرسند چاره ای ندارند بجز اینکه با همان خصوصیات قشری خود وارد حکومت شوند. در کشوری مثل ایران نفت قبله و محور دین و ایمان میشود و نوعی اسلام حکومتی(ولایت فقیه) را به مردم قالب میکنند.برای قشری که یک عمر همچون انگل ازخمس و ذکات امرار معاش کرده چه شغلی بهتر از دلالی با دلارهای نفتی و سرمایه های ملی می توان در نظر گرفت؟ دلارهای نفتی جای خمس و ذکات را میگیرد و عمامه تیدیل به لاستیک دنا میشود. حجره ها انبار کالاهای قاچاق میگردد و مواد مخدر درکنار دین در زیرعبا افیون جامعه میگردد. روحانیون در حکومت برای حفظ خود با نزدیکترین قشربخود یعنی لمپنها و اراذل و اوباش ادغام میشوند و با اتکا به  دلارهای نفتی یک "شبه طبقه کاذب" را خلق میکنند. شبه طبقه ای که مانند هر طبقه دیگری باید پایگاه اجتماعی, فرهنگ و هنر و ایدئولوژی خودش را داشته باشد. بنابراین "شبه مردم" بسیجی یا امت شهیدپرور مثل روز 9 دی پدیدار میشود, فرهنگ اسلامی, هنر اسلامی, ورزش اسلامی,سینمای اسلامی, مدارس اسلامی, علوم اسلامی و حتی زن اسلامی و حقوق بشر و اقتصاد اسلامی همه و همه بدل هائی از اصل هستند که برای هویت بخشیدن به این شبه طبقه نفتی-اسلامی و زیرکشاندن مردم و طبقات واقعی به عرصه ظهور میرسند. 

نتیجه: هرچند نسل من سوخت و نسلهای پیش و بعد از ما هم سوخت. هرچند ایران ویران شد. هرچند همه انچه مغولها و اعراب بیابان گرد جاهل در طول صدها سال بسر این سرزمین آوردند زیر سایه حکومت روحانیون در عرض سی و سه سال بصورت یک کلاس فشرده آزمایشگاه  تاریخ بر سر ما آمد و همه تلخی های تاریخ را یکجا بخورد ما دادند. هرچند همه پستی ها و پلشتی های بشر از اسکندر گرفته تا معتصم عباسی  تا لشکر مغول  را ما یکجا در حکومت اسلامی دیدیم. اما جنبش سبز را هم دیدیم, درک و اگاهی نسل امروز را دیدیم, شجاعت فرزاد کمانگرها را دیدیم به بار نشستن خون های ریخته شده و دفن شده در خاوران را دیدیم, حاصل مبارزه و ایستادگی اعدامی های دهه شصت را دیدیم, سهراب ها و ندا ها را دیدیم, نسل مبارز بی کینه را هم دیدیم . درک و شعوربالای مردم در 22 و 25 خرداد 88 و 25 بهمن 89 را دیدیم و ایمان دارم همه این تجربه های تلخ ایران را(از درون) 50 سال ازکشورهای همسایه  جلوتر برده است. حالا که عمر حکومت اسلامی به انتها رسیده و نوید برپائی جمهوری ایرانی را در خیابانها فریاد زدیم میتوان دید انروزی که رنسانس ایرانی در جمهوری ایرانی تحقق میابد و اداره جامعه بدست خردمندان خواهد افتاد, چرخها بحرکت در خواهد آمد, فقر ریشه کن خواهد شد و دریاچه ها پرآب خواهند گردید به امید آنروز

۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

اسکناس نویسی با پرینترخانگی>زهرا رهنورد: امروزهمه ما با دلاوری راه سبزمان را ادامه میدهیم




با ترکیب دو روش مبارزه, شانس پیروزی در 25 بهمن را دوبرابر کنیم


سالگرد حماسه 25 بهمن فرا میرسد. تقریبا اکثریت جامعه سبز به این جمعبندی رسیده که باید در سالگرد این روز کاری کرد کارستان. علاوه بر مطالبات در تعلیق سیاسی مثل سرنگونی دولت کودتا, محاکمه جنایتکاران و امران قتل و شکنجه جوانان مردم, آزادی زندانیان سیاسی و رهبران سبز...معضلات وحشتناک اقتصادی و نابودی و ورشکستگی کامل اقتصاد نیز به مشکلات سیاسی افزوده شده است. نان از سفره مردم ربوده شده و این تازه اول کرامات حکومت خامنه ای-احمدی نژاد و سرآغاز فاجعه ای که در راه است.

باید اعتراض کرد اما چگونه؟ این همان پرسشی ست که خرد جمعی سبز در مورد آن مردد است. از یک سو در مورد اینکه آیا مردم باز هم به روش گذشته یعنی تظاهرات خیابانی  حاضرند دست به اعتراض بزنند اطمینانی وجود ندارد. از سوی دیگر روشهای دیگر اعتراض مثل تحریم خیابان و تحریم یک کالای خاص امتحان خود را پس نداده و به آنهم نمی توان مطمئن بود. نمیخواهیم فرصت اعتراض 25 بهمن را  با این تردیدها از دست بدهیم. پس چه باید کرد؟

پیشنهاد میکنم برای 25 بهمن ترکیبی از هر دو روش اعتراض را بکار ببریم.(فرضا) از ساعت 4 تا 6 بعد از ظهرضمن تحریم خیابان یا کلیه وسایل نقلیه عمومی  و شخصی,همزمان  بصورت پیاده به سمت مسیر مشخصی مثلا خیابان ولی عصر از تجریش تا ونک حرکت کنیم. در این صورت هر دونوع اعتراض همزمان با یکدیگر اجرا خواهند شد و در صورت استقبال مردم فقط از یک یا هر دو نوع اعتراض بهر حال شانس پیروزی و موفقیت جنبش دو برابر خواهد شد

۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

پوست خربزه زیر پای جنبش سبز


سید علی خامنه ای رهبر یا «سخنگوی نظام» در روز دوشنبه 19 دی در جمع عده ای از طلاب در مورد انتخابات چنین گفت:
" حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز(دوشنبه 19 دی) در دیدار هزاران نفر از علما، فضلا، ...برایستادگی قاطعانه نظام بر اصول، و حضور هوشمندانه مردم در صحنه پرداختند و تأکید کردند: به لطف و فضل الهی حضور مردم در انتخابات آینده مجلس به عنوان یکی از مظاهر دخالت مردم در سرنوشت کشور، حضوری پرشور و دشمن شکن خواهد بود و همه مسئولان و نامزدها نیز وظیفه دارند که با پایبندی کامل به قانون، زمینه یک انتخابات سالم و رقابتی را بوجود آورند."

می توان این سخنان را ادعا های پوچ و تکراری همیشگی دانست و با ساده نگری از کنار آن گذشت. یا میتوان نگاه جدی تری داشت و پرسید با همه افتضاحاتی که نظام در انتخابات گذشته به بار آورده و با توجه به اینکه به عدم مشروعیت مردمی خود کاملا آگاه است, چگونه رقیب(تحریم کنندگان؟) را اینگونه به میدان مبارزه میخواند؟

اگر ساده نگری را کنار بگذاریم باید به این نتیجه رسید که نظام در مورد انتخابات پیشرو به طرح و برنامه منسجمی تکیه کرده است. ما سبزها برای مقابله با این دغلکاران چاره ای بجز جدی گرفتن مکر دیکتاتور وبدست اوردن شناخت صحیح از "عادات" رقیب و جمعبندی تجربیات گذشته نداریم. با همه پیچ وخم ها و تغییراتی که نظام اسلامی پشت سر گذارده, میتوان روی یک خصوصیت و استعداد  شگرف و نبوغ آمیز سردمداران حکومت که از روز اول استقرار تا کنون پایدار مانده بروشنی اشاره کرد و آن چیزی نیست بجز قدرت فریفتن مکرر مردم و حتی اپوزسیون.
این توانائی حتما برمیگردد به یک عمرکه نه بلکه یک دوره طولانی تاریخی تلمذ  جماعت آخوند و ملا در مکتب فریب مردم. جماعتی که عمری در حجره ها دود چراغ خورده است تا یاد بگیرد چگونه میتوان زندگی را از راه فریب و تحمیق  مردم سپری کرد, اینک آموخته های خود را برای حکومت کردن بر مردم بکار می برد.
 برای فهم بازی جدید این جماعت بیائیم برای لحظه ای خود را در جایگاه ایشان قرار دهیم.

1- جایگاه نظام در انتخابات  مجلس:
واقعیت این است که از بعد از دوره اصلاحات و بخصوص انتخابات 88 , نگاه نظام به انتخابات چیزی بیشتر از براه انداختن یک کارناوال و سیرک بزرگ نیست. کاری که بخوبی از عهده آن برمیاید و چندان ربطی به مشارکت یا عدم مشارکت مردم و یا اعلام «تحریم» از سوی اپوزسیون ندارد. براه انداختن چنین سیرکی برای حکومتی که پول نفت و سرمایه های ملی را به یغما برده اصلا کار سختی نیست. همان کارناوال 9 دی برای اثبات این ادعا کافی ست. حکومتهای عوامفریب وپوپولیست همیشه برای پر کردن صندلی های خالی اتوبوس  روی لشکر گرسنگان و لمپنها و جیره خورها بخوبی می توانند حساب بازکنند. برنج و روغن ارزان و کیک و ساندیس رایگان و پخش گونی گونی سیب زمینی برای صحنه آرائی جلوی دوربینهای انتخاباتی حکومت آخوندی کافیست. خرید و فروش شناسنامه مستضعفین توسط داوطلبان مردم فروش هم که از دیر باز امری رایج در انتخابات جمهوری اسلامی بوده و خواهد بود.

بسیار خوب پس این روباه های مکار چرا باید از «تحریم» انتخابات بهراسند؟مسلم است که «مشارکت» گله وار مردم را نظام ولایت بیشتر می پسندد اما پرونده این نوع از فریب از بعد از دوم خرداد 76 کاملا بسته شد. سازمان عریض و طویل و سازمانیافته اطلاعات نظام بخوبی میداند که اکثریت مردم را مدتهاست در اختیار ندارد پس باید چاره ای دیگر اندیشید.اگر فریب فقط یک چهره داشت عین صداقت و راستی بود!. محور قرار گرفتن بازی انتخاباتی حکومت  فقط این نیست که مردم مستقیما با «مشارکت» خود در آن نقش ایفا کنند بلکه «تحریم منفعلانه انتخابات» از سوی مردم هم روی دیگر این سکه است. این فریب وبازی جدیدی ست که روباه براه انداخته است: محور قرار دادن انتخابات با ایجاد دو قطبی "تحریم- مشارکت" و غالب(قالب) کردن آن بجای چالش سرنوشت ساز یعنی «کنش اجتماعی» در مقابل «بازی انتخابات» چه از نوع مشارکتی و چه از نوع تحریمی اش.
اما سوال اینجاست که اگر در محور حکومتی «تحریم- مشارکت», همانگونه که سید علی خامنه ای مطرح کرده است  نظام ظاهرا و بنا بر موقعیت خود در سمت مشارکت جا خوش کرده پس سمت دیگر محور انتخابات حکومتی یعنی «تحریم منفعلانه» جایگاه چه کسانی ست؟

2- جایگاه فرقه اصلاحطلبی در انتخابات:
تعمدا مایلم از اصلاح طلبان بعنوان «فرقه» یاد کنم. فرقه ای که در طول سی و چند سال عمر ننگین حکومت دینی با هزاران پرونده سیاه, منافع وتارو پودش به نظام چنان گره خورده که چیزی بجز حفظ نظام برای ایشان قابل تصور نیست و از انجا که از شرکای توتالیتر خود کمی باهوشترند, دریافته اند که نظام برای ماندگاری بیشتر نیاز به مقداری انعطاف و کمی بزک دارد که در فرهنگ لغت ایشان «اصلاحات» نامیده میشود. قبل از شروع بحث در مورد جایگاه این فرقه در انتخابات پیشرو,با توجه به 14 سال پیشینه و عملکرد ایشان لازم است در سه محور اصلی, فرقه اصلاح طلبان تعریف گردد:

محور اول: هدف اصلاح طلبان حفظ نظام است نه رسیدن به دموکراسی

محور دوم: براساس محور اول, اصلاح نظام برای این فرقه یک روش برای رسیدن به دموکراسی نیست بلکه آئین و مسلکی است مادام العمر و ابدی. اختلاف اصلی ایشان با «نظام» بر سر اثبات بهتر بودن حفظ نظام  از طریق اصلاحات  است بجای سرکوب خشن و مشت آهنین که روش اصلی حکومت تا کنون بوده است

محور سوم: عوام فریبی و ایجاد شکاف در اپوزسیون واقعی سومین محور پذیرفته شده فرقه اصلاح طلبی برای پیش بردن مقاصد خویش است. در فریبکاری, قلب واژه ها و مفاهیم و شکاف در جنبش ازادیخواهی اگر دست نظام را از پشت نبسته باشند هیچ چیزی از ایشان کم ندارند 

نمونه و مثال های بیشماری برای اثبات ادعا های فوق می توان آورد. از پذیرش حکم حکومتی در مجلس ششم تا وادادن در مقابل رد صلاحیتها در مجلس هفتم. از محکوم کردن حرکت دانشجویان در 18 تیر تا قلب شعار نه غزه نه لبنان در جنبش سبز. از ویران کردن جنبش سبز بپاخواسته در 25 بهمن 89  و سرگردان کردن و خودی و ناخودی کردن جنبش. مثال انقدر زیاد است که در این گفتار نمی گنجد. از محور سوم یعنی ایجاد ابهام و عوام فریبی و قلب واژه ها لازم است چند مثال ذکر شود:

تبدیل روش اصلاح طلبی به آئین: اگر نظامی اصلاح پذیر باشد, اگر سازو کارهای قانونی و اراده ای برای این کار در نظام موجود باشد مسلما اصلاحات روشی ست مناسب, کارامد, کم هزینه برای رسیدن به دموکراسی. اما اگر رژیمی با ریختن خون جوانان و مشت اهنین ثابت کرده باشد که حاضر به تن دادن به هیچ گونه اصلاحی نیست, اگر هیچ نوع ساز و کار قانونی و غیرقانونی برای اصلاح رژیم موجود نباشد, در اینصورت اصراربه اصلاح نظام به معنی تعلیق جنبش به امر محال نیست؟ آیا اصلاح نظام آنقدر مقدس است و جنبش مردمی آنقدر هراس انگیز که اگر راهی برای اصلاحات نبود باید به اصلاح قلب دیکتاتور خونریز دلخوش کرد؟ و بجای گرفتن دست مردم برای بپا خواستن و دفاع از حقوق خود, انان را به خوابهای شیرین فرو برد؟

معادل قرار دادن اصلاح طلبی با مبارزه بدون خشونت: هنگامی که اصلاح طلبان ناامید و افسرده از تحقق آرمان حفظ نظام درمی مانند و با جنبش بزرگی همچون جنبش سبز روبرو میشوند که با شعار جمهوری ایرانی و نه غزه نه لبنان و مرگ بر اصل ولایت فقیه و... ریشه های نظام را نشانه میرود, چاره ای ندارند بجز تلاش برای قلب واژه ها وبر گرداندن جنبش مردمی به طویله نظام. مبارزه بدون خشونت همان اصلاح حکومت نیست . میتوان از طریق مبارزه بدون خشونت و نا فرمانی مدنی خواهان تغییر نظام و رفراندم قانون اساسی بود. مبارزه بدون خشونت نیز همچون اصلاح طلبی چیزی بجز روشی معقول برای رسیدن به حقوق مردم نیست و همینطور مقدس و ابدی نیست. مبارزه بدون خشونت هم مرزی تعریف شده دارد و تا جائی میباید پیگیری شود که نظام هم پاسخ مناسب بدهد. آیا رژیم های همچون بشار اسد و قذافی را می توان با مبارزه بدون خشونت بزیر کشید؟

 نکته ای را لازم است در اینجا متذکر شوم این است که  لزوما هر اصلاح طلبی عضو فرقه نیست. مرز میان عضویت یا عدم عضویت در فرقه, پایبندی به  حفظ نظام یا ترجیح دموکراسی واقعی است.هرکسی که به رسیدن به دموکراسی واقعی باور دارد و هنوز راه آنرا اصلاحات میداند هنوز در کنار ماست اما بخاطر خودش هم که شده باید مواضعش را روشن و شفاف بیان کند.

حال به بحث اصلی و امروزمان برگردیم . عوام فریبی امروز فرقه اصلاح طلبی قرار گرفتن در انسوی نقشه انتخاباتی حکومت یعنی محور «مشارکت-تحریم» است. قالب کردن «تحریم منفعلانه» بجای «کنش اجتماعی» و جا انداختن آن  در درون جنبش آزادیخواهی ایران در دستور کار این فرقه قرار دارد. این همان پوست خربزه ای  است که قرار است در زیر پای جنبش سبز انداخته شود. این است نیمه پنهان سخنان سید علی خامنه ای. فرقه اصلاح طلبی چیزی نیست جز جای پای نظام در درون جنبش سبز, برای هدایت و کنترل کنش اجتماعی

3- جایگاه جنبش سبز در مقابل انتخابات روبرو:
با توجه به تمامی مطالب مطرح شده در بالا وظیفه جنبش سبز و تک تک اعضای آن بسیار روشن و واضح است. در این که نباید مردم  پای صندوق بروند هیچ شکی نیست اما «کنش اصلی ما» تحریم نیست. بگذاریم همان فرقه اصلاح طلبی خانه نشینی را تبلیغ کند.تحریم فقط معلول حرکت و کنش اصلی ماست که میباید روی ان متمرکز شویم. کنش ما هیچ ربطی مستقیمی به انتخابات حکومتی ندارد . بگذار نظام در زمین خود بازی خود را بکند ما هم متقابلا جامعه سبز را به میدان خودمان خواهیم کشید. خیابان میدان بازی ماست نه نشستن در خانه ها. بگذاریم حکومت با همه تجهیزات صدا و سیما و از خزانه ملت فیلم خودش را از سیرک انتخاباتی تهیه کند – ما هم متقابلا با دوربینهای کوچکمان هزاران فیلم از جنبش مردم و فراخوانهای خودمان تهیه میکنیم.
تشکیل شورای دموکراتیک رهبری جنبش, اقدام عملی در جامعه واقعی مثل شعار نویسی و پخش شبنامه, تشکیل «هسته های دموکراتیک  کنشگران» در جامعه واقعی, شکستن فریب خودی و ناخودی و مهمتر از همه باز کردن یوغ بندگی کنترل حکومتی(از برون و درون)و بازی نکردن در زمین انها, راه و پاسخ روشن ما به شرایط پیشروست

۱۳۹۰ دی ۲۳, جمعه

آموزش ساده و گام به گام تهیه شابلون, جهت اسکناس نویسی با پرینتر خانگی


خوانا بودن شعارهای روی اسکناس واسکناس نویسی انبوه, دلایل موجه و جذابی ست که ما را بسمت شعارنویسی با پرینتر خانگی مشتاق میکند. اما اندازه و سایز اسکناسها بقدری کوچک است که اکثر پرینترهای خانگی قادر به تغذیه و پرینت گرفتن روی این اسکناس ها نیستند همچنین معمولا اسکناس ها بدلیل تا خوردگی در دستگاه پرینتر گیر میکنند.
اگر ما یک نوع کاغذ  سایز آ-4  جیب دار داشتیم که می توانستیم اسکناسها را در جیبهای آن قرار دهیم و مثل یک کاغذ معمولی و استاندارد در دستگاه پرینتر خود قرار دهیم و با هر بار دستور پرینت , روی چندین اسکناس بدون گیر کردن پرینت بگیریم همه مشکلات ذکر شده رفع میشد. در زیر روش ساده ساخت این کاغد آچار جیب دار شرح داده میشود. ساخت آن بیشتر از 30 دقیقه زمان نمی برد اما میتوان بارها از آن استفاده نمود و ده ها اسکناس را شعار نویسی کرد
1- تهیه کاغذ و وسایل لازم: کاغذی به طول حداقل 60 سانتیمتر و عرض 21 سانتیمتر تهیه کنید که ضخامت ان کمتر از یک کاغذ 4A استاندار باشد. به این نوع کاغذها معمولا پوست پیازی میگویند(30 گرمی) . همچنین می توانید از کاغذ صفحه اول روزنامه ها مثل روزنامه همشهری نیز استفاده نمائید. قیچی, چسب مایع, کاتر, خطکش و مداد از دیگر وسایل موردنیاز است


2- از کاغذ آماده شده یک مستطیل به عرض21 و طول 60 سانتیمتر بادقت زیاد تهیه کنید
  
با مداد روی طول 30 سانت خط  تا را کاملا دقیق ترسیم کنید

 3- یک کاغذ آ-4  برداشته و سه مستطیل 8 سانتیمتر در 16 سانتیمتر از آن تهیه کنید. این مستطیلها کمی بزرگتر از اسکناس پا نصد تومانی بوده و برای ساخت جیب از ان استفاده میشود
 4- این مستطیلهای کوچک را روی نیمه پائین کاغذ اصلی(پائین خط تا)به فواصل مساوی قرار دهید
 این پاکت ها محل جیب ها را نشان میدهند. یعنی همان محلی که نهایتا اسکناسها را در هنگام پرینت باید در آن قرار دهید

5- محلهای خالی مابین پاکتها را مطابق شکل زیر با دقت زیاد چسب بزنید. مراقب باشید چسب به پاکتها تماس پیدا نکند و پاکتها به هیچ وجه به کاغذ اصلی یا شابلون نچسبد

 6- نیمه بالائی کاغذ اصلی را با دقت بسیار روی نیمه پائین قرار داده و بچسبانید. در صورتیکه که کلیه مراحل با دقت انجام شده باشد لبه های کاغذ کاملا روی هم منطبق خواهند شد و در اینحالت شما یک کاغذ جیب دارA4  خواهید داشت
 
7- حالا می توانید پاکتها را بیرون کشیده و بجای آن اسکناس قرار دهید

8- حالا باید با کاتر خیلی با ظرافت, پنجره پرینت را روی شابلون برش دهید. پنجره پرینت مستطیلی ست که قرار است در همان فضا مستقیما روی اسکناس پرینت شود یا بعبارت ساده تر محل نوشتن روی اسکناس است
 
توصیه میشود در هنگام برش, پاکت های کوچک را مجددا در جیب ها قرار دهید تا لایه زیرین کاغذ اصلی صدمه نخورد و پاره نشود . شابلون کامل شد و آماده استفاده است

9- حالا باید  پشت کامپیوتر نشسته و متناسب با پنجره های پرینت فایل شعار را درست کنید و شعارها را درست در محلی از این فایل قرار دهید که در هنگام پرینت فقط و فقط  داخل پنجره ها پرینت شود. توصیه میشود در اولین بار فایل خطکش را ارسال کنید
 حالا با مقایسه فایل پرینت شده و فایل کامپیوتری می توانید محل دقیق پنجره ها را بیابید

 
10 – فایل پرینت اصلی را در کامپیوتر خود درست کنید . محل شعار های مورد نظر خود را طوری در صفحه تعریف کنید که فقط و فقط در «پنجره های پرینت» نوشته یا پرینت شود



11-  حالا همه چیز آماده است . با هر بار دستور پرینت می توانید روی سه اسکناس شعار نویسی کنید. می توانید حتی عکس رهبران یا زندانیان سیاسی را روی اسکناسها پرینت کنید. بشرطی که در فایل کامپیوتری در محل پنجره پرینت قرار دهید.
جنبش را فقط با مبارزه و عمل , و سازماندهی در دنیای واقعی می توان به پیش برد.

۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

جناب نوریزاد رهبرشما رای ما را پس نداد, شاید شما بتوانید وسایل خود را پس بگیرید


ما دوسال و نیم پیش در 22 خرداد 88 در انتخابات نیم بند که خیر, یک چارک بند نظام شرکت کردیم تا از این مخمصه ای که آقای خامنه ای و دولت محبوب ایشان یک ملت را در ان گرفتار کرده بودند,قدری نجات پیدا کنیم. امیدوار بودیم حداقل با رای ما یک جو عقل وخرد بدرون نظام سراپا جهل و خرافه و ظلم راه یابد. اما سید علی خامنه ای رای ده ها میلیون ایرانی را دزدید و علتش را هم به صراحت بیان کرد:
عقاید من به احمدی نژاد نزدیکتر است پس نمیشود ده میلیون رای تقلب شده باشد!.
کار"معظم" با مردم به همین جا تمام نشد. قداره بندانش را که با پول و سرمایه های ملی همین مردم تا دندان تجهیز کرده بود به جان میلیونها مردم معترضی انداخت که حتی شعار هم نمیدادند و آمده بودند تا حق پایمال شده را به آرامترین شکل ممکن پس بگیرند. ده ها کشته وهزاران اسیرتنها گوشه ای از آتش خشم و کینه ولی فقیه حکومت دینی بود, خون ندا ها و سهراب ها درخیابان ریخته شد, فرزادها به جوخه اعدام سپرده شدند. حتی به مادران داغدارنیز رحم نکردند. در کهریزک رهبری به جوانان تجاوز شد و ترانه موسوی را از روی زمین محو کردند. تا رای مردم را پس ندهند.

اقلیت های مذهبی و حتی کمونیست های ما نیز برای رأی دادن صف بسته اند. یکی از کمونیست ها پیش می آید و خوشحالی اش را از این که در دانشگاه به او کرسی تدریس پیشنهاد شده، نشان شما می دهد.(از متن نامه هفدهم)

جناب نوریزاد گرامی!  بحث بر سر بخشش رهبر و اصلاح قلب ایشان نیست. این نظام از اساس مشکل دارد. اصلا بنای نظام اسلامی و حاکمیت دینی مشکل این مملکت است. اگر رهبر این نظام بجای سید علی, محمد نوریزاد هم بود مشکل حل نمیشد. مسئله باند های قدرت مالی و نظامی شکل گرفته طی این 33 سال است, خود اصل ولایت فقیه و حاکمیت یک طرز تفکر خاص, یک قشر خاص و پایمال شدن حقوق "غیر خودی ها" ست که از قضا اکثریت مردم هستند. "مقام رهبری" فقط یک جایگاه در مافیای قدرت است که چاره ای بجز تعامل با بقیه مراکز قدرت ندارد(همانگونه که  دیدیم مشائی را نیز نتوانست بردارد). حتی در عالم خیال نه رهبر شما نه خود شما طبق قانون نمی توانید به یک رئیس جمهور مسیحی, زرتشتی یا کلیمی شایسته  رای دهید چه برسد به یک بهائی یا کرد سنی

هنرمندان ما برای شما راه می گشایند. عده ای به خاطر گل روی شما ترانه ای و تصنیفی اجرا می کنند. یکی از آنها جلو می آید و می گوید: آقا، ما هنرمندان، تا این تاریخ به شما و به این نظام و به این انقلاب پشت کرده بودیم. دلایلش را خودتان بهتر می دانید. اما اکنون با افتخار برای شما آثار هنری برآورده ایم و به این کار خود غرور نیزمی ورزیم. نقاشان و مجسمه سازان و موسیقیدانان و نویسندگان و فیلمسازان و شاعران و خوشنویسان و بازیگران و معماران،همه و همه، آثاری خلق کرده اند که هریک از آن آثارطعمی از شما دارد(از متن نامه هفدهم)

بگذارید ما هم متقابلا آرزوهای خود را بیان کنیم. ملتی که اجازه اش دست هیچکس نیست. که در ان خودی و غیر خودی وجود ندارد. سرزمینی که در آن همه با  حقوق شهروندی خود شناخته میشوند. هیچ دین خاص,نژاد و زبان یا فرد خاص به بقیه ارجحیت ندارد و به رسمیت شناخته نمی شود. همه از کردو ترک و بهائی و سنی و شیعه و بی دین در برابر قانون یکسانند. قانونی که ملت هروقت اراده کند تغییرش میدهد. ملتی که روی پای خود ایستاده است و برای دستیابی به حقوق خود نیاز به اجازه و اصلاح قلب هیچ دیکتاتوری ندارد.


جناب نوریزاد اینکه اصلاح طلبی از یک روش تبدیل به یک مسلک مادام العمر میشود صرفا بر اثر یک اشتباه نیست. ظاهرا قشری در این مملکت هستند که براساس منافع, بود و نبودشان به این حکومت دینی سخت گره خورده است و نمی توانند از اصلاح نظام دست بکشند حتی اگر نظام در عمل و در رودخانه ای از خون جوانان بیگناه اثبات کرده باشد که نه سازو کار قانونی و نه اراده ای برای اصلاحات شدن در خود دارد, ناچاربه اصلاح قلب دیکتاتور دل می بندند. تا اینجا هیچ مشکلی نیست و به خودشان مربوط است که هر چقدر مایلند خیال پردازی کنند. 

با هرقدم به قدمی که شما برمی دارید و با هرتبسمی که به صورت می نشانید و با هرسخن شایسته ای که بر زبان می نشانید، مردمان جهان از رسانه های خود با شما همراهند و تولد یک گاندی دیگر را به هم تبریک می گویند. این که: دیدید درانسان ظرفیت هایی نهفته است که می تواند یک شبه، آری یک شبه دگرگون شود و فردای همان شب به پاسداران اطراف خود فرمان دهد: به پادگان های خود باز روید و از هرکجا که سرفرو برده بودید، سربیرون کشید و کار مردم را به خود مردم وا بگذارید.(ازمتن نامه هفدهم)

مشکل آنجائی پیش میاید که با چنین لالائی گفتن ها با مخدوش کردن را ه واقعی مبارزه که همانا بپاخواستن ملت , اعتماد به خود و ستاندن حق "اجازه" از دیکتاتوری ست که در آستانه سلام کردن به پایان دوران سیاه خود است, مردم را مجددا با امید واهی به خواب فرو برند.

۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

صفحه فیسبوک 25 بهمن و اهداف ویژه


اگر صفحه فیسبوک 25 بهمن را بعنوان یک سیستم هوشمند در نظر بگیریم پس باید دید که اهداف ویژه این سیستم کدام است. ظاهرا خبررسانی در سطح فضای  مجازی و همچنین حفظ شور و امید و ایجاد یک مرکزیت (یا محل رجوع جماعت سبز) در کنار مراکز دیگر جنبش یکی از اهداف این صفحه بشمار میاید. اما اگر فراخوانها را نیز از دیگر اهداف ویژه صفحه 25 بهمن بدانیم باید بیشتر مورد موشکافی قرارگیرد.

پیش از شروع بحث لازم است با صراحت بیان کنم که پرداختن به صفحه فیسبوک 25 از این منظر که از معدود ستاد های سبز بجا مانده و تاثیر گذار است اهمیت دارد و هدف از چنین نوشته ای چیزی جز تقویت این ستاد و همراهی با ایشان در حد توان نیست. در باقی یادداشت «سیستم» به اختصار بجای «صفحه فیسبوک 25 بهمن» بکاربرده میشود

فراخوان بعنوان یک هدف ویژه:
اگر فراخوان ها را مثل روز عاشورا یا 25 بهمن که در پیش است یک هدف ویژه این سیستم هوشمند محسوب کنیم, ایا سیستم ابزارها و واحد های مورد نیاز( مثل بخش فیدبک, مرکز هدایت, سنسورها) را برای تحقق این هدف ویژه فراهم کرده است؟
فرض کنیم در بیست و پنجم بهمن  نود قرار است فراخوانی اعلام شود که «مردم» در ابعادی گسترده و به اندازه کافی در آن شرکت جویند تا سیستم به «هدف ویژه» خود که اعتراض علنی و قابل مشاهده مردم است, دست یابد. پس تعیین و تعریف خود فراخوان گام اول در رسیدن به هدف است.

1- نوع فراخوان:
مسلما تاکتیک اعتراضی چنانکه اشتباه انتخاب شود مخاطبان خود را در جامعه نمی یابد. مثلا نمی توان مردم را با توجه به شرایط فعلی به حضور و ماندن در خیابانها تا رسیدن به همه خواستها دعوت نمود. آیا می توان فراخوان اعتصاب عمومی داد؟ مسلما خیر چرا که اعتصاب نیاز به سازماندهی در درون و تشکیل هسته های اعتصاب دارد که سیستم فاقد چنین امکاناتی ست. آیا سیستم می تواند مردم را به راهپیمائی همچون بیست و پنج بهمن 89 دعوت نماید؟ تجربه فراخوان اخیرعاشورا چنین امکانی را نفی میکند. بنابراین باید فراخوانی را انتخاب نمود که متناسب با شرایط و «نوع مخاطب» به پیروزی برسد.(فراخوان میدان مبارزه است نه تمرین).
در اینجا فقط بعنوان مثال(جهت خالی نبودن عریضه) دو نوع مختلف فراخوان را به اختصار بررسی میکنم:

الف – تحریم خیابان یا تحریم وسایل نقلیه عمومی و شخصی از 8 تا 10 صبح: مخاطب این فراخوان جماعت سبز روز قدس-عاشورای88 است, طبقه متوسطی که میخواهد اعتراض کند اما فعلا مایل به پرداخت هزینه سنگین نیست. این فراخوان کمترین حد هزینه را به مخاطب تحمیل میکند(سوار ماشین نشدن در 2 ساعت) بنابراین نیاز به "اعتماد" بالائی ندارد.همچنین کاملا قابل مشاهده است.
ب- تحریم مشروط یک کالای خاص مثلا قند وشکر:
این فراخوان مشکلات اقتصادی را هدف قرار میدهد.مخاطبان آن طبقه متوسط وپائین جامعه به لحاظ درآمد است. هدف این تحریم اعتراض به وضعیت گرانی و تورم موجود با پائین کشیدن قیمت این کالا به یک حد معین(مثلا از 2000 تومان به 600 تومان) با یک اقدام دست جمعی ست. نتیجه این تحریم کاملا قابل مشاهده و حتی اندازه گیری ست(کاهش روزمره  قیمت کالا)- وابستگی به یک روز خاص ندارد و می تواند در اعتراض به یک مورد خاص اقتصادی مثلا حذف یارانه انجام شود
تحریم مشروط محصولات ایران خودرو نیز نوع دیگری از این دست فراخوان است که با مطالبه دیگری می تواند تلفیق شود . مثلا تحریم مشروط  محصولات ایران خودرو تا آزادی زندانیان سیاسی 

2- اجزای دیگر سیستم:
بهر حال هر فراخوانی انتخاب شود سیستم نیاز به به یک سنسور یا چشم دقیق و همینطور واحد فیدبک دارد تا نبض جامعه را در اختیار بگیرد. آیا نمی توان میان چند فراخوان مطرح, در سطح جامعه واقعی یک  نظر سنجی انجام داد؟
مسلما منظور زنگ زدن درب منازل نیست و نیازی هم نیست. هر سلول زنده سبز در درون جامعه واقعی ایران که اکنون منفعلانه به لایک و کامنت گذاشتن مشغولند, میتوانند فرم تهیه شده مخصوص نظر سنجی را میان دوستان و آشنایان و همکاران  و اقوام خود ببرند که خود همین کار دست کمی از پخش شبنامه ندارد. فرض کنیم پنجاه هزارنفر سلول سبز بطور متوسط از بیست نفر نظرسنجی کنند در نتیجه یک میلیون نفر مستقیما مورد پرسش واقع خواهند شدو جمعیتی چندبرابراز حرکت مطلع خواهند گردید. بطور خلاصه سیستم باید سلولهای منفعل خود را به فعالیت وادارد. اینکه نتیجه این نظر سنجی تا چه حد(وچگونه) قابل اطمینان خواهد بود مسلما مشکلی لاینحل نیست.

3- هماهنگی با دیگران:
مردم وگروه های کردستان خود به تنهائی فراخوان میگذارند( خاموشی ده دقیقه ای برق منازل) و خارج از کردستان کمتر کسی با خبر میشود. اگر ماشین سرکوب برای همه ما یکسان است پس مبارزه هم باید مشترک باشد. چرا مبارزه را با دیگرگروهها هماهنگ نکنیم؟

4-  سومین دوشنبه اعتراض؛سکوی پرش برای فراخوان 25 بهمن:
می توان سومین دوشنبه اعتراض را بعنوان یک پله از فراخوان 25 بهمن در نظر بگیریم. مثلا تا این دوشنبه بحث نظرسنجی و نوع فراخوان را به اتمام برسانیم و نتیجه را اعلام کنیم. بقیه زمان موجود تا 25 بهمن میتواند به حرکت شعارنویسی,  اسکناس نویسی و تبلیغات برای فراخوان اختصاص یابد

۱۳۹۰ دی ۱۲, دوشنبه

فقط تحریم نمایش انتخاباتی کافی نیست, باید بپا خیزیم


بازی حکومت با انتخابات و صندوق رای چیزی بجزریشخند زدن به حقوق مردم نیست. برهم زدن این بازی توهین آمیز حکومت با مردم تنها با نشستن در خانه ها و سکوت امکان پذیر نخواهد بود. جنبش آزادیخواهی مردم باید با شروع اعتراضات مدنی , خواسته های خود را به بلندترین شکل فریاد کند. زندانیان سیاسی باید از چنگ دژخیمان آزاد شوند. حصر رهبران جنبش باید برداشته شود. حق اعتراض و راهپیمائی باید به رسمیت شناخته شود. متجاوزان و قاتلان و سرکوبگران باید به محاکمه کشیده شوند و دیکتاتور باید برود. بساط دولت کودتا باید برچیده شود ...همه اینها بجز شرکت فعال در اعتراضات مردمی امکان پذیر نیست . باید بپا خیزیم .
در این راستا جمعی از وبلاگ نویسان دراقدامی هماهنگ خواهان تحریم فعال نمایش انتخاباتی حکومت دروغ و تزویر و برپائی اعتراضات مدنی شدند . متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد.

دعوت جمعی ازبلاگرها به تحریم فعال نمایش انتخاباتی حکومت ایران:
دیو اقتدارگرایی و مطلق طلبی حکومت ایران، که پیش از این و بی آنکه اعتقادی به جمهور مردم داشته باشد، در لباس جمهوریت رخ نهان کرده بود، در انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن چهره عیان نمود و هر چه دیوان همه دارند را یک جا به نمایش درآورد. تقلب٬ خیانت٬ قتل٬ جنایت و تجاوز را ضمیمه کودتای نظامی سرداران فربه از ثروت­های نفتی نمود تا حجت را بر همگان تمام نماید که این دیوِ زنجیرپاره کرده‌ی استبداد دینی به قفس برنمی‌گردد. پیداست که پس از انتخابات ۸۸ در این شهر پرآشوب٬ سمفونیِ اصلاح آواز بی محل تاریخ ‌گذشته‌ای بود که هم خنده‌ی مردمان تلخ کام ایران را برمی انگیخت و هم قهقهه‌ی تمسخرآمیز اصحاب استبداد را. هم از این رو بود که مردم و همراهان بزرگ سبزشان دست از اصلاحاتی که صرفا در حضور انتخاباتی خلاصه میشد کشیدند و به جای آن، مسیر ایستادگی و مقاومت در برابر استبداد را برگزیدند.

اینک اما در سردترین فصل حیات سیاسی معاصر ایران، دوباره سیرک انتخاباتی جدیدی به راه افتاده است. حکومت که مشروعیت خود را از دست رفته می‌بیند به دنبال آن است که به این فضای بسته‌ی خفقان‌آور٬ به خیال خام خویش٬ گرمایی ببخشد تا برای اجرای نمایشنامه مضحک انتخابات، باز تعدادی تماشاچی و بازیگر فراهم نماید. اما کیست که نداند حکومت ایران، انتخابات را نه برای اعمال اراده مردم بلکه برای بزک کردن چهره واقعی استبدادی‌اش به نمایش می گذارد، و کیست که نداند دستاورد این سیرک انتخاباتی قرار است صندوق های از پیش پر شده ای باشند که آمارهای پیشاپیش تعیین شده‌ و دروغین ۶۳ درصدی و  یا شاید هم 2/98 درصدی را به نمایش نهند؛ و محصول این صندوق ها قرار است نمایندگان گلچین شده ای باشند که به فرمان بیتِ استبداد، قیام و قعود کنند و بر فسادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر چشم بپوشند. پر واضح است که قرار نیست با این انتخابات اتفاق خاصی بیفتد جز اینکه چند روزی دستگاه های تبلیغاتی حکوت با توسل به آمارهایی دروغ مدعی حضور "حماسی" مردم شوند تا سرمه بر چشمان فساد ساختاری حکومت بکشند بلکه کمی از آب رفته را به جوی خشک مشروعیت نظام برگردانند. روشن است که در این شرایط جریان‌های اصیل سیاسی هرگز حاضر نمی شوند که بازیگر این نمایش مضحک انتخاباتی شوند و آبروی خود را هزینه گرم کردن تنور سرد این انتخابات نمایند.
انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن حجت را بر همه فعالین و گروه­های سیاسی تمام نمود و نشان داد که ظرفیت اصلاح انتخاباتی نظام کاملا به اتمام رسیده و دیگر ذیل نام اصلاحات نمی توان به عرصه انتخابات بازگشت و از مردم مطالبه‌ی همراهی نمود. مردمی که به دعوت اصلاح­طلبان وارد عرصه انتخابات شدند، هزینه سنگینی برای رای‌شان پرداخت نمودند. نمی توان بر آن همه کشته دادن‌ها و زندان رفتن‌ها چشم پوشید و دوباره دست در دست کسانی گذاشت که خون فرزندان این سرزمین را ریختند و در مدت دو سالی که گذشت، هیچ اقدامی برای جبران ظلم و ستمی که بر مردم روا داشتند، نکردند٬ همانگونه که در قبال جنایت‌های پیشین خویش نکردند.
ازسوی دیگر، با وجود محدودیت‌هایی همچون نظارت استصوابی، یک‌دستی و هم‌دستی مجریان و ناظران انتخاباتی، فضای بسته‌ی سیاسی کشور و عدم امکان فعالیت احزاب و روزنامه ها، امروز برگزاری انتخاباتی آزاد و سالم و عاری از تقلب به هیچ عنوان ممکن نیست و بر فرض محال در صورت تحقق، با وجود انسداد سیاسی حاکم در ساختار سیاسی کشور، فربه شدن نهادهای انتصابی، و در مقابل، نحیف شدن نهادهای انتخابی نظام و قدرت گرفتن بی رویه‌ی نهادهای نظامی و شکل گرفتن محفل های متعدد امنیتی و اقتصادی، عملا هیچ کاری از منتخبین مردم برنمی آید همانگونه که از دولت­های هفتم و هشتم و مجلس ششم در شرایطی به مراتب بهتر برنیامد.  پیداست که مسئولیت شرایط پیش آمده و پیامدهای مربوطه صرفا بر عهده حاکمیتی است که همواره در پی مهندسی انتخابات بوده و نه نیروهای دمکراسی خواهی که مطالبه اصلی شان مراجعه واقعی به صندوق های رای بوده اما امروز ناگزیر از تحریم انتخابات نمایشی حکومت شده اند.
لذا همانگونه که میر حسین موسوی درآخرین پیام و در آخرین فرصت از درون زندان محصورش نوشت امیدی به انتخابات و شرکت در آن نیست. و نیز، همانطور که در پیام اخیر مهدی کروبی و همچنین بیانیه ۳۹ زندانی سیاسی  نیز منعکس شده است، انتخابات فرمایشی مجلس از هم اکنون محکوم به شکست است و آخرین تیر بر پیکرجمهوری اسلامی خواهد بود و از این پس، با تابوت جنازه‌ای مواجه خواهیم بود که بر دستان اقتدارگرایان  سنگینی می کند و روز به روز بر تعفن و فسادش افزوده خواهد شد. در این شرایط، گروه­های سیاسی یا کاندیداهای منفردی که به هر نحوی با مشارکت در انتخابات  زیر این تابوت را بگیرند چیزی جز بی آبرویی برای خود به ارمغان نخواهند آورد. اما نگرانی آن جاست که این افراد بخواهند از سرمایه و اعتبار جنبش سبز، برای رسیدن به مقاصد انتخاباتی خویش هزینه نمایند. ما شدیدا نسبت به این موضوع هشدار داده و از مجموعه­ های فعال در قالب جنبش آزادی خواهی مردم ایران می خواهیم که با مرزبندی صریح و بیان مواضعی آشکار، مانع از به حراج گذاشته شدن سرمایه های والای این جنبش شوند.

همچنین معتقدیم که تنها عدم شرکت در انتخابات کفایت نکرده و می بایست تحریم فعالانه آن به صورت جدی و توسط نیروهای فعال در جنبش سبز دنبال شود به نحوی که عمل تحریم از سطح بیانیه ها فراتر رفته و منجر به نمود عینی در سطح جامعه شود. بدیهی است که موثرترین استراتژی پیش روی نیروهای دموکراسی طلب، مشروعیت زدایی از نمایش انتخاباتی حاکمیتی است که تن به انتخاب و رای مردم نمی دهد. مشروعیت زدایی از حاکمیت و نمایش های انتخاباتی اش نیز، بدون توسل به ابزارهای مقاومت مدنی شدنی نیست. مهمترین عامل در انتخاب روش مناسب برای مقاومت مدنی در مقابل سناریوی انتخابات، به صحنه آوردن شهروندانی است که تن به نمایش انتخاباتی حاکمیت نداده اند. گروه های فعال جنبش سبز می‌توانند با همفکری اعضای فعال، سعی در یافتن کنش هایی کم هزینه برای عینیت دادن به تجمعات مخالفان چنین انتصابات فرمایشی­ای داشته باشند. بروز بیرونی و عینیت دادن به چنین اعتراضاتی، الزاما منوط به راهپیمایی خیابانی نیست و می توان ایده های کاراتری همچون تجمع مخالفان در مکان هایی ویژه (مانند اماکن زیارتی و تفریحی) و یا راه های ابتکاری دیگری یافت تا مانع از آن شد که جمعیت وسیع تحریم کنندگان انتصابات حکومتی در آمارهای ساختگی حکومت گم شوند. دست یابی به کاراترین ایده‌ها، منوط به ایجاد فضایی است که در آن نیروهای فعال جنبش از موضع انفعالی تنها عدم شرکت در انتخابات فاصله گرفته و به جای آن تحریم فعالانه‌ی انتخابات نمایشی و فرمایشی را در پیش بگیرند و از فرصتی که احتمالا با گشایش نسبی فضای سیاسی جامعه در ایام منتهی به انتخابات بوجود می آید برای بروز کنش‌هایی عملی و موثر بهره‌ی کافی و هوشمندانه ببرند.

1-  آخرین لیست وبلاگ­های امضا کننده را از http://akarim8808.blogspot.com   دنبال نمایید.

2-  در صورت تمایل به  امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس ahmadsaidi8808@gmail.com ایمیل نمایید.