۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

آیا سرنوشت احمدی نژاد همانند بنی صدر خواهدبود؟ به کجا خواهد گریخت؟


 
1- سرنوشت او شبیه بنی صدر نیست – به کارش ادامه خواهد داد

2- سرنوشت او شبیه بنی صدر نیست – اما توسط خامنه ای حذف خواهد شد

3-  سرنوشت او مثل بنی صدر خواهد شد – به اسرائیل خواهد گریخت

4- سرنوشت او مثل بنی صدر خواهد شد – به امریکا خواهد گریخت

5- سرنوشت او مثل بنی صدر خواهد شد – به روسیه خواهد گریخت

6- سرنوشت او مثل بنی صدر خواهد شد – به چین خواهد گریخت

7- سرنوشت او مثل بنی صدر خواهد شد – به لبنان خواهد گریخت

۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

دل ببند دوست من

چرا باید مایوس بود؟
چرا نباید شاد بود؟
دل ببند ای دوست من
به راحتی دل ببند...ا

به زندگی دل ببند
به مشکلات که رودرروی ما قرار دارند
به نسیم که هر روز آرام از گونه های ما می گذرد
به خیابانهای شلوغ
به مردم که در هم میلولند
به آن باید ها که بدست خواهیم آورد
به آن زخمها که از شکستهاست...ا

آرام و سنگین گذر کن
با قایق خود از میان دریای حادثه ها
با پاروی خود خندان بشکاف 
هجوم بیرحم موجها را...ا 



۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه

کمپین "تحریم خیابان" و"اتوبوس رانی":اتحادجنبش سبزمیرحسین و جنبش کارگری اسانلو


شرکت اتوبوس رانی و حمل ونقل یعنی منصور اسانلو و منصور اسانلو یعنی جنبش کارگری
جنبش خیابانی یعنی جنبش سبز و جنبش سبز یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی

با تحریم خیابان و وسایل نقلیه عمومی و شخصی در روز جهانی کارگر  از ساعت 8 تا 10 صبح ,
جنبش سبز و جنبش کارگری در خیابانها  به هم خواهند پیوست.
دیگر فرصت زیادی نیست - یاران متحد شویم 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

کمپین نامه نویسی به میرحسین؟ الان وقت مناسبی برای شوخی نیست- یاران بپا خیزیم

فرازهائی ازمتن فراخوان کمپین نامه نویسی به میرحسین:ا
ما حدس می زنیم که سیستم امنیتی ایران این نامه ها را به مراکز خود ببرد و آنها را بخواند.حتی اگر این اتفاق هم بیفتد،چه باک!ما با هزاران نامه ای که به ادرس موسوی و رهنورد پست خواهیم کرد، نامه هایی که ممکن است به جای اینکه روی میز این رهبران قرار بگیرد، روی میز ماموران امنیتی قرار بگیرد، لرزه بر اندام اقتدارگرایان در ایران خواهیم انداخت


شما می توانید از نامه های خود و مراحل پست آن فیلم و یا عکس تهیه کنید و به آدرس کمپین ارسال کنید


نیاز به هیچ سخنی نیست...ا
 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز به شورای هماهنگی راه سبز امید

اعضای محترم شورای هماهنگی راه سبز امید

جنبش سبز اگر چه در لحظاتی سخت و دشوار به سر می برد اما به واقع تجربیات ارزشمندی که از خلال رویدادهای ایام پس از کودتای انتخاباتی88  بدست آمد و روابط و ساز و کارهای رسمی و غیر رسمی نهادینه شده در لایه های مختلف اجتماعی و سیاسی، جنبش را مجهز به توانمندی هایی نموده که گذر از این ایام عسرت به روشنای آزادی از همیشه هموارتر به نظر می رسد. جنبشی که در ابتدای شکل گیری با شعارهایی مبهم، پراکندگی مطالبات، چشم اندازهایی ناروشن، ساختارهایی شکل نگرفته و بعضاً درون فرساینده مواجه بود، امروز به مدد خونهایی که داده شد، عمرهایی که در زندانها سپری شد، بحث و نقدهایی که در مجامع سبز شکل گرفت و روشنگریهایی که صورت پذیرفت، از آن دوران به سلامت گذار نمود. امروز می توان مدعی شد که جنبش به شناختی هر چند کلی از حیث اهداف، چشم اندازها، موانع و آسیب ها دست یافته است. در این روند نقش راهبری خردمندانه و پایمردانه آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی اهمیتی به سزا داشته است. این دو همراه بزرگوار علیرغم محدودیت ها و با علم به هزینه ها، در سخت ترین لحظات از میان دشوارهای موجود راهی میگشودند و امید را به جنبش و بدنه ی جوان آن تزریق می کردند. اگر چه موسوی و کروبی خود هیچگاه مدعی رهبری جنبش نبودند، اما همین تاکید آنها بر وجود «راه» در «به ظاهر بن بست های موجود» و همچنین ثبات قدم و نفس همراهی بی تکلف شان با مردم سبب گردید که رهروان جنبش سبز  آنها را به رهبری برگزینند. از جمله نقش های محوری که این رهبران برگزیده ایفا کردند تلاش بی وقفه شان در گسترش مرزهای جنبش با رویکردی تکثرگرایانه و پرهیز از مرزبندیهای تصنعی بود. تلاشی که می تواند و باید چراغ راه آینده جنبش باشد.

حرکت جنبش سبز به سمت ساختار یافتگی از یک سو و قدرت راهبری و انسجام بخشی موسوی و کروبی از سوی دیگر، سبب گردید که حاکمیت کودتایی نگران از قدرت رو به گسترش جنبش سبز، به حبس و حصر ایشان و همسرانشان اقدام کند. پس از این بود که شکل گیری شورایی به نام شورای هماهنگی راه سبز بیم و امیدهایی را در بدنه ی جنبش ایجاد نمود. در این میان گروهی که پیش از دستگیری موسوی و کروبی به صورت سازمان یافته به تخریب و تضعیف آنها می پرداختند و به اسم آزدیخواهی کمر همت به خدمت کودتاگران بسته بودند، همانطور که پیش بینی می شد،  امروز که این رهبران در حبس رژیم به سر می بردند، با تغییر سوژه به تخریب نهادهای برآمده از راه سبزامیدی که موسوی و کروبی گشودند می پردازند. علیرغم وجود چنین جریانی، نمی توان منشأ همه ی نقدهای وارد بر عملکرد جنبش را از این دسته دانست. جنبش و نهادهایی که در راهبری جنبش نقش دارند ناگزیرند که گوشی شنوا برای نقدهای داخلی داشته باشند، آنچنان که موسوی و کروبی نیز چنین کردند و همواره پذیرا و پاسخگوی نقدهای وارده بودند. چنین نقدهایی، راه را بر کج رویها، کند رویها و تندرویها خواهد بست.

امروز که قریب به دو ماه از شکل گیری شورای هماهنگی می گذرد، امضا کنندگان این نامه نه در قالب یک تشکل سیاسی یکپارچه و در راستای اهداف سیاسی و منافع گروهی بلکه از موضع منتقدین دلسوز جنبش و از روی احساس وظیفه و مسئولیت به نقد عملکرد و کارنامه ی «شورای هماهنگی راه سبز امید» می پردازند. اگر واقع بینانه به عملکرد این شورا نگاه شود، انفعال و بی تحرکی مجموعه مذکور چنان بوده که کارنامه کارکردش اصولا خالی تر از آن است که قابل نقد باشد. نقدهایی که درباره ماهیت، ساختار و شفافیت مکانیزم ها در این شورا مطرح شده و می شود، اگر چه در جای خود قابل طرح و بررسی است، اما با درک حساسیت ها و شرایط موجود، می توان از این نقدها موقتا عبور کرد و تنها از منظر عملکرد شورا در مدیریت اعتراضات و حوادث پیش روی جنبش سبز به بررسی و نقد شورا و تحرک اعضایش پرداخت. اما متاسفانه در این سوی داستان نیز چیز چندان قابل عرضی وجود ندارد و بیم آن می رود که چنانچه این سکوت و انفعال ادامه پیدا کند،نه تنها نقش این شورا در سایه تردید قرار گیرد، بلکه خلا رهبری جنبش باعث از هم پاشیدگی و فروپاشی جنبش شود.

میراثی که اکنون در برابر دیدگان ما قرار گرفته ماحصل سالها مبارزه در راه آزادی است که اینک درجنبش سبز تبلور یافته است. راهبری چنین مجموعه ای آن هم در شرایطی چنین خطیر مسئولیت سنگینی است که موسوی و کروبی به خوبی از عهده ی آن برآمدند. این همراهان سبز به خوبی با ریشه ها و علل شکل گیری جنبش سبز آشنا بودند و دقیقا از همین منظر بود که توانستند با درایت کافی راه دراز گذشته را به وضعیت کنونی جنبش سبز پیوند زنند و فارغ از تنگ نظری ها و مرزبندیها، مصلحت مردم ایران و جنبش سبز را در نظر بگیرند و سرلوحه تصمیم گیریهایشان قرار دهند. به عبارت دیگر آنچه باعث جلب اعتماد بدنه جنبش سبز به این همراهان بزرگ شد صداقت و پایمردی آنان بود. مردم به عینه می دیدند که این همراهان سبز بر خلاف  بسیاری از گذشتگان، به جای  آنکه به مصالح حکومتی خودکامه بیندیشند، به مصالح ملی مردمی می اندیشند که سالهاست برای رسیدن به آزادی در تکاپو هستند. شورای هماهنگی نیز تنها زمانی خواهد توانست نقشی در مدیریت راهبردی اعتراضات جنبش داشته باشد که پرامید و ثابت قدم در همان مسیر گام بردارد. آنچه برای این شورا و جایگاهش وجاهت می آورد نه انتساب به آقایان موسوی و کروبی، که نحوه عملکرد این شوراست. موسوی و کروبی خود نیز جایگاه کنونی شان را به تدریج و در خلال ایام و پس از اثبات همراهی شان به دست آوردند. شورای هماهنگی نیز از این قاعده مستثنی نیست و می بایست با شفافیت بیشتر و عملکرد موثرتر و فعالانه تر اعتماد چشم های نگران بدنه جنبش را بدست آورد.

انتظار بر این نیست که این شورا در دام تندرویها بیفتد اما راه گریز از تندرویها، انفعال نیست. واقعیتی که امروز شاهد آن هستیم این است که به واسطه سکوت و انفعال شورا، فاصله آن با بدنه جنبش سبز، که روزی مطالبت و اعتراضات خود را از زبان موسوی و کروبی می شنید، هر روز بیش از دیروز می شود. چنین سکوتی از یک طرف باعث یاس و سرخوردگی بدنه جنبش می شود و از طرف دیگر، راه را برای ایجاد چندپارگی در جنبش و فرصت طلبی گروههایی که در زمان حضور موسوی و کروبی در سایه قرار گرفته بودند باز می گشاید. حبس و حصر راهبران برای جنبشی که چندان هم متکی به رهبران خود نبوده است می تواند یک فرصت تلقی شود. تبدیل این تهدید به فرصت و ادامه ی راه  نیاز به مدیریت و تحرک  و هماهنگی بیشتری دارد و فلسفه ی تشکیل شورای هماهمنگی نیز همین بوده است. نجواهای گاه به گاه، پراکنده و مبهم شورای هماهنگی متناسب با نقش و جایگاه متصور شده برای این شورا نیست. ادامه ی این سکوت و تردید در حرکت و سردرگمی در یافتن نقشه ی راه، گرد ناامیدی و یخ زدگی را بر فضای جنبش پاشیده، صف آزادیخواهان سبز را پراکنده و به جای هماهنگی، ناهماهنگی به ارمغان خواهد آورد. 

لذا ما امضا کنندگان این نامه خواستار آن هستیم که شورای هماهنگی ضمن خروج از انفعال موجود، نقشی فعالتر در عرصه تحولات پیش رو بر عهده بگیرد و در عین حال رویکرد تکثرگرایانه ی موسوی و کروبی را همچنان در کالبد راهبری جنبش حفظ نماید تا در سایه ی چنین مدیریتی انسجام جنبش کماکان حفظ گشته و پیوندهای درونی آن گسسته نگردد. راه سبز امید و آزادی به خوبی توسط موسوی و کروبی و سایر همراهان سبز ترسیم شده است. پایمردی در اهداف و همراهی با مردم شیوه کارآمدی است که موسوی و کروبی بدان پایبند بودند. رجای واثق داریم که ادامه چنین روندی، ما  را به منزلگاه آزادی رهنمون خواهد ساخت.
 ---------------------------------------------------------------------------------------   
·   لطفا در صورت تمایل به  امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس ahmadsaidi8808@gmail.com  ایمیل نمایید.
 منبع:http://akarim8808.blogspot.com 


۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

ممنون علی دائی, درس های بزرگ را انسانهای بزرگ میدهند


1- برای اولین بار از علی دائی به تمام معنی خوشم آمد!. هرچند قبلا هم به خاطر شخصیتش بهش احترام میگذاشتم. از بعد از بازی حماسی  ایران و استرالیا  که فوتبال ایران سیاسی شد و برد و باختمان به امنیت ملی گره خورد. عطای فوتبال را به لقایش بخشیدم تا کمتر حرص بخورم. در همان بازی با استرالیا تا گل دوم ایران, بازی مثل همه مردم برام لذت بخش بود. بعدش زمین خوردن ها و مصدوم شدن های الکی و وقت تلف کردن های بازیکنان ما که شروع شد حالم گرفته شد بجای اینکه از رئال و منچستر فوتبال را یاد بگیریم الگوی فوتبالمان شده کشورهای بی حال وبی استعداد شیخ نشین عرب... تا اینکه بطور کاملا تصادفی شاهد چند دقیقه پایانی فوتبال پرسپولیس و استیل آذین بودم  و تصمیم اثرگذار و شجاعانه علی دائی برای چشم پوشی از تعریف سنتی "بازی جوانمردانه" مرا حقیقتا به وجد اورد(بعد از مدتها) و مهمتر از همه گلی که براثر همین ضربه به ثمر رسید و"حادثه" را تکمیل کرد و حداقل میلیونها ایرانی را در جهان ورزش به لرزه در آورد و سوال ارزشمندی مطرح شد که براستی "اخلاق" و "جوانمردی" چیست؟
2- فصل مقدس آموزه های اخلاقی:
چه در عرصه ورزش چه در عرصه سیاست بارها به این نتیجه رسیده ام که آموزه ای اخلاقی ما در تعریف "جوانمردی" , "اخلاق", "مبارزه بی خشونت" یک چیزی کم دارد یا به عبارت دیگر یک پایش می لنگد. اخر چطور میشود که طرف 90 دقیقه خودش را به زمین می زند, وقت خودش , تیم مقابل و تماشاچی را تلف میکند که یک مساوی بگیرد و انتظار هم دارد وقتی به همین دلیل توپ را به بیرون می فرستد در یک بازی جوانمردانه توپ را به او پس دهند تا دوباره یک جور دیگر وقت همه را تلف کند. بسیاری اوقات به این فکر میکنم  این فوتبالیستها اگر مثل من در منزل بشینند به همین نتایج میرسند یعنی میتوانند جلوی تلویزیون "دراز بکشند" و "گل هم نخورند" و همان 90 دقیقه از وقتشان هم "تلف" شده در عوض شاید شاهد یک فوتبال واقعی و زیبا باشند.
در عرصه سیاست هم همینطور. میبرند ,میکشند, تجاوز میکنند, با ماشین از روی مادری عبور میکنند. یک دختر جوان را به خاطر اعتراض به تقلب کثیف شان دستگیر میکنندو بعد تجاوز میکنند و به فجیعترین شکل میکشند و بعد میایند با وقاحت هر چه تمامتر میگویند اصلا ترانه موسوی در کانادا زندگی میکند. در مقابل همه این جنایات سنگی از سوی مقابل پرتاب میشود و ناگهان از همه طرف بعنوان یک عمل غیراخلاقی و خشونت آمیز محکوم میشود وبا نمایش و تقدیس صحنه های با شکوه زنی که مانع کتک خوردن یک اوباش سرکوبگر میشود و یا سبزهائی که به یک نیروی گارد ویژه که خدا میداند سرچند معترض را زیر آب کرده " آب" میدهند و اواز مهلکه نجات میدهند, و نمایش هائی مظلومانه  و گریه دار از این قبیل , بما میاموزند که چگونه باید باشیم اصل آموزش مقدس این است: "خشونت , بی اخلاقی و ناجوانمردی با دیگران ممنوع".  اما همانطور که گفته شد و همه احساس میکنند یک پای کار می لنگد
3- فصل حذف شده آموزهای اخلاقی:
بطور خیلی ساده چنین بیان میشود: " اجازه نخواهیم داد و دیگران هم حق ندارند با ما ناجوانمردانه, با خشونت و غیراخلاقی رفتار کنند" – این همان بخش محذوف آموزه های اخلاقی ست که پازل را تکمیل میکند . مابا خشونت نسبت به دیگران و نسبت به خود مخالفیم و از خودمان در مقابل خشونت , ناجوانمردی و اعمال غیر اخلاقی تا پای جان دفاع میکنیم. ممنون علی دائی, درس های بزرگ را انسانهای بزرگ میدهند

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

یازده اردیبهشت "تحریم خیابان از8 تا 10"با درخواست آزادی منصور اسانلو و زندانیان سیاسی


پیشنهاد تحریم وسایل نقلیه عمومی وخصوصی از ۸ تا۱۰ صبح
روزیازده اردیبهشتَ روز جهانی کارگران

1- نوعی دیگر از تظاهرات اعتراضی خیابانی:
در صورت استقبال میلیونی جامعه سبز, همانند راهپیمائی  یک نوع نمایش اعتراض خیابانی محسوب میشود و نتیجه آن بصورت کاملا روشن در خیابانهای شهر که بطور معمول بین ساعت 8 تا 10 صبح پر رفت و امد هستند , مشاهده خواهد شد

2- کاملا بدون هزینه و بدون خشونت متناسب با منش جنبش سبز :
بنابراین می توان انتظار داشت( در صورت تبلیغات مناسب) جمعیت بیشتری از جامعه سبز و کارگران را به صحنه مبارزه بکشاند

3- تحریم مقدمه اعتصاب است:
میان "اعتصاب وسایل نقلیه عمومی  از سوی کارگران شرکت واحد و رانندگان تاکسی ها " وتحریم وسایل نقلیه عمومی از سوی مردم, فاصله چندان زیاد نیست. در هر دو صورت ماشین ها خالی و رانندگان کار نخواهند کرد. و این بی هزینه ترین نوع تمرین  اعتصاب از سوی رانندگان وسایل نقلیه عمومی خواهد بود , که رهبرانشان سالهاست در زندان ها بسر میبرند

4- درخواست آزادی منصور اسانلو:
در خواست  مشخص برای آزادی منصور اسانلو و دیگر رهبران کارگران و معلمان و کلیه زندانیان سیاسی مرتبط با نوع تحریم و اعتراض

5- انعطاف در شکل اعتراض:
با توجه به شرایط فعلی و تجربه فراخوانهای اسفند89 امکان انجام موفقیت آمیز راهپیمائی بسیار بعید می نماید – و این شکل جدید از اعتراض در صورت موفقیت و اقبال جامعه سبز تمرینی خواهد بود برای 25خرداد90  و انجام اعتراضات سازماندهی شده منظم

۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

چرا اعتراض نمی کنیم؟ - دو فرمول قابل بحث برای اعتراضات


مقدمه:در اول ماه مه 1886(11 اردیبهشت) تعداد زیادی از کارگران شیکاگو برای دستیابی به حق تشکیل اتحادیه های کارگری و سندیکا وحق هشت ساعت کاردر روز دست به تظاهرات گسترده ای زدند و توسط پلیس به به خاک و خون کشیده شدند. کارگران شیکاگو برای اعتراض در چنین روزی به تقویم هایشان نگاه نکردند و اگر هم نگاه میکردند مطمئنا چیزی پیدا نمی کردند چرا که مصمم بودند تاریخ را خود بنویسند.

1- چرا اعتراض نمی کنیم؟
ایا هیچ مشکلی نیست؟ یا مورد جدی برای اعتراض وجود ندارد؟
واضح است که سکوت فعلی به این دلیل نیست . شاید  بدون نیاز به فکرکردن زیاد بتوان  فهرست طولانی از مشکلات جدی این مملکت را ردیف کرد که هم کدام برای شروع یک اعتراض جدی کافیست. وضعیت فلاکتبار اقتصادی و آینده بسیار تاریک پیش رو, عدم امنیت,خطر جنگ,حصر خانگی همه ایرانیان و غار نشینی در دهکده جهانی,فقر گسترده, بیکاری,حکومت فاسد و خونریز,نبود آزادی های اجتماعی حتی درحد  پوشش و لباس,عدم برخورداری اقوام از حقوق مسلم خود, به اسارت گرفته شدن هزاران تن از پاک ترین جوانان و اندیشمندان این مملکت, اسارت رهبران جنبش ...پس چرا اعتراض نمی کنیم؟ من شخصا از حق رای خودم گذشتم. از اینکه نگذاشتند میرحسین رئیس جمهور شود از جهاتی خوشحالم و بدلایلی هم ناراحتم. اگرمهندس در ان شرایط رئیس جمهور شده بود, انهم با چهره  اصول گرای اصلاح طلب شاید تا ده سال دیگر هم حقایقی که در این دو سال روشن شد برای توده مردم معلوم نمی شد. برای دو تا کار مثبت که با همه صداقتش مایل بود برای این مملکت انجام دهد مجبورش میکردند 20 بار بگوید " مقام معظم رهبری". از طرف دیگرفکرمیکنم  اگر بنا باشد به اعتراضات ادامه ندهیم و هزاران اسیررا در زندان رها کنیم واز خون دهها کشته بگذریم و کار را به سرانجام نرسانیم , شاید بهتر بود همان دو تا کار مثبت انجام میشد  یا اگر هم قرار بود سکوت کنیم از همان اول اینکار را میکردیم و این همه کشته و اسیر نمی دادیم...
بنابراین دیگر امکان سکوت نیست و این فرصت مدتهاست که از دست رفته است

2- دو فرمول نه چندان دقیق ریاضی اما قابل بحث:
 
فرمول اول:
نتیجه یک اعتراض= ( شکل تهاجمی اعتراض) *(تعداد شرکت کننده)
مثال: /راهپیمائی: 10 امتیاز/ – /تحریم وسایل نقلیه عمومی و شخصی: 5 امتیاز/ ( فرض کنیم برای گرفتن نمره قبولی, نتیجه اعتراض باید  از ده بزرگتر باشد وحتما قابل مشاهده باشد)

راهپیمائی 25 خرداد 88) 30=10 * 3 (3 میلیون نفر)- قبول با رتبه عالی/


عاشورای 88) 15=10 * 1.5 (1.5 میلیون نفر)- قبول/


25 بهمن 88) 10=10 * 1 (1 میلیون نفر)- قبول/

فراخوانهای اسفند 89) 5=10 * 0.5 (0.5 میلیون نفر)مردود!

تحریم وسایل نقلیه عمومی و شخصی از 8 تا 10 صبح) 15=5 * 3 (3 میلیون نفر)- قبول – هنوز امتحان نشده)

فرمول دوم:
مبارزه بی خشونت=100 *( تعداد شرکت کننده) تقسیم بر(شکل تهاجمی اعتراض)

راهپیمائی 25 خرداد 88)  30 = 100*(3) تقسیم بر(10)

فراخوانهای اسفند 89)  5= 100*(0.5) تقسیم بر(10)

تحریم فرضی وسایل نقلیه عمومی)  60= 100*(3) تقسیم بر(5)

این فرمولها صرفا جنبه مفهومی ان مورد توجه بوده ولی قطعا نتایج ان بی فایده نیست.
هیچ جنبشی بر اساس فرمول بوجود نمی اید ولی هنگامی جنبشهائی بطور عینی وجود دارند و زنده اند و دلایل زیادی هم برای بیان اعتراض وجود دارد ,فرمولها ی مفید به جنبش انرژی و توان مضاعف و فرمولهای غلط همانند فراخوانهای اسفند 89 توان و انرژی جنبش را به هرز میدهند

 خلاصه و نتیجه:
یکی از دلایل سکوت فعلی, کلید کردن روی یکی از سنگینترین و پر هزینه ترین شکلهای اعتراض یعنی فراخوان و تظاهرات خیابانی ست . راهپیمائی 25 خرداد 88 خیلی خوب بود و در "تقویم" ثبت شد. بعد از مدتها سکوت 25 بهمن 89 هم خیلی کار مناسبی بود دست رهبران سبز درد نکند و یک میلیون مردم شجاعی که حضور پیدا کردند. ولی در مجموع راه مقابله با گاو وحشی شاخ به شاخ شدن نیست. برای انجام هر راهپیمائی موفقیت آمیز(در این مملکت) باید حداقل یک میلیون نفر را به لحاظ روحی آماده مرگ و یا دستگیر شدن کرد انهم درمخوفترین زندانها ,آیا این کار بسیار سختی نیست؟

پیوست:
روز جهانی کار و کارگر 11 ارديبهشت
تاریخچه
در اول ماه مه 1886 میلادی، پلیس شیکاگو با حمله به تظاهرات گسترده کارگران، که برای هشت ساعت کار در روز، وحق تشکیل اتحادیه های کارگری برپا شده بود، آنان را به خاک و خون کشیدند. چند روز بعد از این واقعه دادگاه چندتن از رهبران کارگران را محاکمه و به مرگ محکوم کرد. یکی از رهبران کارگران اعتصابی، پس از اعلام رأی، در برابردادگاه چنین گفت: " کارگران اینک دریافته اند که می توانند با اتحاد و همبستگی، و مبارزه جمعی بر مشکلات خود فائق آیند. آنان می دانند که چه قدرت عظیمی در اتحاد ایشان نهفته است، به همین علت است که کارفرمایان با تمام توان می کوشند تا اتحاد کارگران را بشکنند، و میتینگ کارگران را به خاک و خون بکشانند. ما کارگران گردهم آمدیم تا اندکی از حقوق خود را باز پس بگیریم؛ اما اکنون از دادگاه و زندان سر در آورده ایم. آیا این است معنای برابری و عدالت در جامعه ما؟ امروز اگر صدای حق طلبانه ما را با گلوله خفه می کنید، مطمئن باشید که این صداها از این پس خاموش شدنی نیست، بلکه هر روز طنین آن رساتر خواهد شد." رهبران کارگران شیکاگو به دست مستکبران جان باختند؛ اما حقانیت گفته هایشان به تدریج بر همگان مسلم شد. در سال 1889 میلادی، کنگره بین المللی کارگران در پاریس، به پیشنهاد نماینده کارگران امریکا، روز اول ماه مه را به عنوان روز جهانی کارگربرگزید و در پی آن در بسیاری از کشورهای دنیا، کارگران، با برپایی اعتصاب و تظاهرات گسترده، این روز را گرامی می دارند. ویاد و خاطره کارگران به خاک و خون کشیده شده آن روز تاریخی را ارج می نهند.