۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

با تدارک جنبش میلیونی در روز انتخابات,نگذاریم میخ ها را بر تابوت سرزمینمان محکم کنند



حلقه ای از نظامیان فربه آخرین خط امنیتی و صد البته تنگترین حلقه ایست که همچون حصاری زمخت و اما شکننده بدور ولی فقیه کشیده شده و بارحفاظت از «نظام» را بدوش میکشند. با رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی  عملا باید جمهوری برامده از انقلاب اسلامی را پایان یافته محسوب کرد همچنان که به موازات آن سیاست ورزی حاکمان نیز به باریکترین دالانهای خود میل کرده است. با از هم گسیختگی حلقه های اقتصادی, سیاسی و امنیت خارجی در طی هشت سال دوران حاکمیت بلامنازع نظامیان بر سرنوشت کشور کودتا گران مصمم هستند تا کار نیمه تمام کودتای سال 88 را در خرداد 92 تکمیل نمایند  , اغراق نیست اگرزین پس جمهوری اسلامی را «نظام پیشین» بنامیم.

 نظم نوینی میرود که اغاز گردد – سرنیزه ها به پشت سرزمین عزیزمان ایران رسیده وخطرجنگ, فقر, نابودی ونهایتا چندپارگی از خورشید ظهر روشنتر است.


تجربه سی و چهار سال مبارزه بی امان با نظام جمهوری اسلامی بما آموخته است که هر گام که در مقابل حکومت به عقب می نهیم  - و هر شکل نوینی از مبارزه را که تجربه کرده به موفقیتهائی دست میابیم, اما به انتها نمیرسانیم و نیمه کاره رها میکنیم دیگر هرگز قابل تکرار نیست یا به سختی قابل تکرار خواهد بود.
 آیا شکلهای مبارزه تشکیلاتی و سازمانی در دهه های اول انقلاب تکرار شد؟ آیا جنبش اصلاحات پس از شکست نهائی درسال 84 توانست دوباره تکرار شود و موقعیت استثنائی پیشین خود را بدست آورد؟ هرگز چنین نشد. 

امروز آنچیزی که برای ما هنوز باقی مانده تن نحیف و کم رمق جنبش بزرگی است بنام جنبش سبز که با تحمل ضربات سخت و حصر رهبرانش, در کنار ندانم کاری بازماندگان و نخبگانش مدتهاست به حاشیه ورکود رفته  و در ناامیدی  ملال انگیزی غرق شده است.
 آیا از توش و توان جنبش سبز آنقدر مانده که با همت یاران بار دیگربپا خواسته و از قامت سرزمین ایران و مردمان رنجورش در مقابل کودتاگران دفاع کرده  و دشمنان این سرزمین را با قدرتی برامده ازاراده ی  مردمان به زمین بکوبد؟ یا داستان بشکل دیگری ورق خواهد خورد و جنبش را همراه همه ارمانهایمان همچون جنبشهای پیشین زنده بگور خواهند کرد؟

نظام کودتا آنچنان که وانمود میشود مقتدر نیست – حلقه نظامیان گرچه با عربده های بلند بسیار خشن بنظر میرسند اما در واقع شکننده ترین حلقه امنیتی بدور هر نظامی محسوب میگردنند- جلودار بودن نظامیان در حفظ امنیت نظام معنای دیگرش گسستن حلقه های بزرگتر امنیتی همچون حلقه اقتصادی و سیاسی و امنیت خارجی است در واقع ولایت فقیه با نظامیانش در وسط گود تنها مانده است 
آیا اکنون درست در نقطه ای که ایشان میخواهند میخ خود را محکم کنند یعنی در روز انتخابات خرداد 92 بهترین فرصت برای بپا خواستن و تداوم حرکت 25 بهمن 89 در خیابانها نیست؟

در طی 8 سال ویرانی مملکت جماعت عظیمی از مخالفان و مردم به جمع میلیونی جنبش سبز افزوده شده است – خیل عظیم گرسنگان ,بیکاران,  آنان که نگران اینده سرزمینشان هستند- همه آنان که هنوز به اصلاح رژیم امید داشتند, همه معترضان با هر آرمان انسانی, همه مردمی که هر روز شاهد نابودی آینده  خانواده ,کودکان و عزیزانشان هستند .اینک در کنار ما هستند.

در 24 خرداد 92 کودتاگران در ضعیف ترین نقطه خود قرار میگیرند– زمان کینه ورزی نیست- این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نخواهد شد- با هر عقیده و ارمان برای نجات سرزمینمان و شکستن طرح تکمیل کودتای سیاه  متحد شویم و از مردم دعوت کنیم در سراسر ایران برای آزادی, برای رهائی از فقر,برای خلاصی از حقارت به خیابانها بیایند- از دعوت مردم نهراسیم! - با بلند شدن صدای ما یاران دربندمان نیز به حرکت ما خواهند پیوست - به خاطر نجات ایران خصومت ها و خودبینی را اندکی کنار بگذاریم–بجای تئوری بافی  دست به عمل بزنیم -مردم در انتظارند و بدعوت همگی ما دوباره همچون 25 بهمن بعد از وقفه ای بلند که همچون خوابی کوتاه می نماید دوباره به خیابانها خواهند آمد.مانند ان روزهای سبز با هر آرمانی که دارند در کنار یکدیگر در خیابانها فریاد پیروزی بر کودتاگران را سر خواهند داد.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

اعتدال علوی راه بی سرانجام هاشمی

آقای هاشمی رفسنجانی با شعار«اعتدال علوی» تنها هراس خود را از رویاروئی مستقیم با باند سید علی آشکار میسازد (و البته آمال و ارزوهایش را). آرزوی برگشت به دوران ماقبل پدیده احمدی نژاد که همراه با سید علی خامنه ای با مانورهای ماهرانه و با تکیه به «وزن زیاد» اجتماعی متناسب با جایگاه بسیار ویژه و حتی منحصر بفرد خود, تعادل نظام را حول محورهای چپ و راست حفظ مینمود.

اما باید به ایشان یاداوری نمود که آندوران گذشت .از خرداد 76 تا کنون با شکست  دوران هشت ساله اصلاحات و حاکمیت مافیای نظامی- اقتصادی برسرنوشت کشور و ظهوراحمدی نژاد, تغییرات عظیمی بوقوع پیوسته که هم از وزن متعادل کننده ایشان بشدت کاسته و هم نظام را با چنان شکافهای عمیقی روبروکرده که هیچ زمین مسطحی برای بازی اعتدال باقی نمانده است.

حقیقت همین است!  نظامی که بنام جمهوری اسلامی شناخته میشد با کودتای انتخاباتی سال 88 , آشکار و پنهان فروریخت امروز به «جمهوری اسلامی» با تصویرو خاطره خوشایندی که مد نظر آقای هاشمی رفسنجانی است,دیگر باید گفت «نظام پیشین!» - 
جمهوری اسلامی به نوعی الیگارشی دینی, لایه لایه, با خشونت عریان و ملغمه ای از باندها و جناحها تبدیل شده که بیرحمانه بخاطر کسب سهم بیشتر ازمنافع بی حساب و کتاب دلارهای نفتی یکدیگر میدرند و به وحشیانه ترین اشکال هر صدای مخالفی را در نطفه خاموش میسازند.ولایت فقیه که زمانی فصل الخطاب وستون خیمه نظام جمهوری اسلامی بود امروز چیزی جز یک طرف منازعه نیست.

 آیا بجز این است که قدرت کنونی که فقط نام جمهوری اسلامی را آنهم با ناخشنودی به یدک میکشد, همه بانیان نظام پیشین را از شیخ کروبی تا میرحسین نخست وزیر امام تا  هاشمی رفسنجانی یا همان ستون پیشین انقلاب! را به حصرکشیده به حاشیه رانده و خیل عظیمی از ایشان را به زندان افکنده است؟

آیا می توان همه این حقایق را ندید و بازهم خوشباورانه با شعار «اعتدال و وحدت»وارد میدان جنگ کفتارها شد و انتظار پیروزی داشت؟ شاید کسانی بگویند  این گونه خیالات خام «آنان»به مردم مربوط نبست . بگذار کفتارها همدیگر را بدرند! انکه خام ترو خوش خیالتر است زودتر بروی زمین در میغلطد.
بازهم باید به این دوستان گفت که قضیه  درواقع به این سادگی نیست و آنچه حاصل این کارزار بظاهر انتخاباتی است برسرنوشت همه ما تاثیرگذار خواهد گذاشت.

 لازم است که در اینجا به یک  حقیقت دیگراشاره کنیم :
قصه «صندوق رای» حتی در حد همان نیم بند مرسوم جمهوری اسلامی با کودتای سال 88 کاملا به پایان رسید و منطبق با تغییروضعیت قدرت برامده از کودتا اینک معنای کاملا متفاوتی یافته است.

 سوالی که در اینجا پیش میاید که اگر این انتخابات نیست پس چیست؟:

باید گفت «انتخابات در شکل جدید صرفا مقطعی است برای تسویه حساب باند های قدرت» همانگونه که در انتخابات 88 چنین بود. با همین دیدگاه است که  بر خلاف معنای واقعی انتخابات آزاد یا حتی نیم بند- میتوان گفت: نتیجه انتخابات خرداد 92 نه در پای صندوق رای و با آرای مردم که اتفاقا پیش از ریختن آرای مردم معلوم خواهد شد!
 
و دراینجا سوال دیگری پیش میاید:
اگر این میدان تسویه حساب باندهای قدرت است پس نقش «ما»(جنبش سبز) در این میان چیست؟
جنبش سبز گرچه بعد از 25بهمن89 عملا (وبظاهر)در خاموشی فرورفته اما از چشم هیچ خردمند ومیدان آزموده ای, قدرت عظیم ونهفته آن پنهان نیست. دروصف قدرت نهفته جنبش سبز که هردم بیم بپاخواستنش خواب را بر چشم حاکمان حرام کرده است- همین بس که حتی یکروز رسانه های نظام بدون نام بردن و تکرار تهدید به اصطلاح «فتنه گران سبز» به شام نمیرسد. آنان بهتر از هرکس به قدرت بازیگری این اژدهای خفته اگاهند که اینچنین بهراس افتاده اند و آرامش از خانه هایشان رخت بربسته است. بعد از گذشت 4 سال از انتخابات 88 و تکرارهزاران باره ی مرگ جنبش سبز -هنوز وحشت حاصل از روشن شدن اتش زیر خاکستر سایه سنگین خود را برتمامی ارکان انتخاباتشان انداخته است. ترس از به راه انداختن کارناوال انتخاباتی– متهم کردن یکدیگر به وابستگی به فتنه سبز – شاخ و شانه کشیدن و عربده کشیدن فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی که به فتنه گران اجازه نخواهیم داد ...و چه میکنند و چه ها خواهند کرد....همه و همه مشتی است نشانه خروار از قدرت پاینده ی جنبش سبز.

آیا جنبش سبز بعنوان قدرتمندترین بخش جامعه ایران  نباید در این جنگ قدرت  نقش فعال خود را بدرستی ایفا کند و سهم خویش را بستاند؟ البته باید مجددا تکرار کرد جنگ قدرت پیش از انتخابات به پایان خواهد رسید وریختن به اصطلاح برگه های رای در سطلهای انتخاباتی کوچکترین سهمی در این نبرد نخواهد داشت.

بخشی از قدرت جنبش سبز را می توان آگاهانه در تقابل میان باندهای حاکم مصروف کرد- این خردمندی نیست که همه باندهای حاکم در این نزاع را با یک چوب برانیم – آیا باند سید علی معادل رفسنجانی است؟ آیا هیچ تفاوتی میان باند احمدی نژاد و اصلاح طلبان حکومتی نیست؟ بعضی دوستان همه این ها را بازی نظام برای به پای صندوق کشیدن مردم میدانند- اما دراین نوشته این دیدگاه اعتباری ندارد و نزاع قدرت را طبیعی و واقعی ارزیابی میکند.

با توضیحات بالا مجددا به موضوع هاشمی رفسنجانی برمیگردیم:
برای اقای هاشمی رفسنجانی اگر براه «اعتدال »اصرار دارد بهتر بود که در خانه مینشست و پای به وزارت کشور نمیگذاشت – حال که اینک که به تصمیم خود به میدان کارزار آمده – نیازمند افزودن به قدرت اجتماعی خود در صحنه کارزار است. شعار قدیمی «اعتدال» راهگشای زمان صلح است نه میدان جنگ و قطعا با چنین شعاری حامیان نه چندان پرشور خود را اخته(تر) خواهد کرد و باخت بزرگ دیگری نصیبش خواهد شد- تنها قدرت واقعی موجود(جدای از باندهای قدرت) که هنوزدر بستر جامعه جریان نیافته و مترصد فرصت است جنبش سبز است. جنبشی با نگاهی رو به آینده  که در آخرین نبردهای خیابانی خود با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور و اصل ولایت فقیه» و «جمهوری ایرانی» به میدان آمد چگونه میتواند ولو بطورتاکتیکی و موقت با شخصی همچون هاشمی رفسنجانی که آرزوی دوران ناخوش گذشته  را در سر دارد در یک جبهه قرار گیرد؟

جنبش سبز قدرت و هویت خود را از مقاومت و ایستادگی برای حفظ آرای خود بدست آورده است. چنین هویتی آسان بدست نیامده که سهل بفروش برسد,خونهای زیادی برکف خیابان ریخته شده,جوانان زیادی درکهریزک و دخمه های رژیم قربانی شدند و به اسارت گرفته شدند- آرای جنبش سبز که بخون اغشته است هرگز برای پر کردن شکاف های نظام و آبروی از دست رفته دیکتاتور بکار نخواهد رفت-رای مان را دزدیدند- رهبران ما در حصرند- جوانان ما همچنان اسیرند-ایران مان را ویرانه کردند ...
این جنبش سبز نیست که الزام دارد به جبر زمان زیر عبای هاشمی پنهان شود - هاشمی رفسنجانی است که ناچارا خود را باید با واقعیت جنبش تطبیق دهد- این تنها شانس پیروزی آقای هاشمی در این کارزار است – شهامت آقای هاشمی در وارد شدن به کارزارصرف نظر از اینکه چه نظری درباره ایشان داشته باشیم قابل تحسین است - ایشان عاقلتر از این است که به حمایت اصلاحطلبان حکومتی از ایشان دلخوش کند و با طناب ایشان به ته چاه برود-اگر اصلاح طلبان پشت میرحسین را از عاشورای 88 خالی کردند و بعد از 25 بهمن 89 نام واعتبارش را هم دزدیدند و زیر پایش را خالی کردند در مورد هاشمی رفسنجانی از فردای شکست در انتخابات چنین خواهند کرد - اصلاح طلبان حکومتی نمایندگان واقعی جنبش سبز نیستند وهیچ جذابیتی نیزبرای بسیج میلیونی جامعه سبز ندارند – این حقیقت را باید از نسبت شعار دهندگان «نه غزه نه لبنان» در مقابل «کدیوری ها» فهمید. باید در شعارهای 25 بهمن89 و جمهوری ایرانی یافت – می توان به نسبت تحریم کنندگان و رای دهندگان( به نمایندگی آقای خاتمی) در انتخابات مجلس نهم استناد کرد...

بدنه اصلی جنبش سبز در انتخابات خرداد 92 شرکت نخواهد کرد – برای اقای هاشمی نه فرصت زیادی باقیست  و نه راه های متعددی– شعار های انتخاباتی ایشان یا هرکاندیدائی که وزن(نه لزوما رای) جنبش سبز را میخواهند باید بجای «اعتدال» به «رفراندم» تبدیل گردد-شمشیر را باید از رو بست(همانگونه که دیگران چنین کرده اند) –حرکت باید ادامه 25 بهمن 89 باشد- شعار رفراندم تنها شعاریست که جنبش سبز را وارد کارزار خواهد کرد که از قضا با قانون اساسی جمهوری اسلامی نیزمغایر نیست و میتواند به شعار اصلی یک رئیس جمهور تبدیل گردد – در غیر اینصورت باختی سنگین تر از همیشه در روز انتخابات در مقابل «دست بالاتر»در انتظار ایشان خواهد بود