۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

هیچ نیازی به اتحاد نیست!, توافق بر سر منافع کافیست


همه علائم نشان از ورود جامعه ایران به مرحله جدیدی دارد. نظام حاکم به لحاظ سیاسی,اقتصادی و امنیتی به نقطه شکست رسیده است. فقط کافیست تیترهای وقایع زنجیره ای همین 50 روز اخیر را بروی کاغذ بیاوریم تا جای هیچ گونه شک و شبهه نماند:
1- اغاز فرو پاشی نظام اقتصادی با برملا شدن اختلاس های کمر شکن در سیستم بانکی
2-  استیضاح ناموفق وزیر اقتصاد که به معنی بن بست و عدم توانائی نظام در اصلاح امور از بالاست
3- چند پاره شدن قدرت سیاسی میان جناح های مختلف و عدم امکان تفوق کامل یکی بر دیگری که خود عامل فلج کامل سیستم تصمیم گیری قدرت حاکم(قدرت های حاکم) در حل بحران جاری ست.
در نظامی که بر اساس قدرت مطلقه ولی فقیه بنیان گذاشته شده, عملا هیچ راهکار قانونی و مسالمت آمیز برای همزیستی و پذیرش "قدرت های دیگری" که عملا قدرت مطلقه را به چالش کشیده اند در نظر گرفته نشده, در نتیجه قانون جنگل تنها روش ممکن برای مبارزه جوئی های  سیاسی ست.
اگر وقایع مشکوک چند روز اخیر مثل انفجار زاغه مهمات, برخورد مسلحانه مدیران دولتی و مرگ فرزند محسن رضائی را نیز در کنار روند فوق الذکر قرار دهیم شاید "سیر طبیعی" واژه مناسبتری برای بیان مسئله باشد. مهم این نیست که این وقایع واقعا تصادفی یا نوعی تسویه حساب بوده است . بهر حال نتیجه یکسان است:  آخرین حلقه حفاظتی نظام حاکم یعنی دایره امنیتی نیز اینک دچار شکستگی شده است.

1- حاصل مفروضات بالا چیست؟
بزودی جامعه ایران بطور آشکار با خلا قدرت سیاسی, اقتصادی و امنیتی روبرو خواهد شد. جامعه ایران که سالهاست به لحاظ سیاسی و اقتصادی روند فروپاشی را بسرعت طی کرده است, اینک میرود که به لحاظ امنیتی نیز دچار فروپاشی گردد. قدرت امنیتی نظام حاکم که در فقدان مشروعیت سیاسی همانند چسب اجزای گریزان(ازمرکز) جامعه ایران را بزور به یکدیگر متصل کرده بود استحکام گذشته خود را از دست داده و به همه این عوامل میبایست فشار مضاعف خارجی را نیز افزود: جامعه ایران از هر نظربسرعت در حال فروپاشی ست
 
2- اپوزسیون مدرن عاقل و عملگراست- نه آرمانگرا
اگر تحلیل فوق را بپذیریم, یافتن وظیفه اپوزسیون چندان پیچیده نیست. پر کردن خلا قدرت با معرفی قدرت جایگزین. مشکل نیروهائی که مجموعا بعنوان اپوزسیون ایران شناخته میشوند در جهت انجام این وظیفه خطیر و حیاتی چیست؟ مهمترین عامل را می توان فقدان یک نیروی برتر و غالب در میان نیروهای اپوزیسیون دانست. بنابراین اپوزسیون ایران چاره ای جز نشستن در کنار یکدیگر ندارند هر چند به لحاظ اجتماعی وزن یکسانی ندارند.

سوال را می توان بشکل دقیقتری مطرح کرد: چرا علیرغم یک توافق همگانی روی موضوع اتحاد,همه تلاشها برای اتحاد اپوزسیون تاکنون بی نتیجه مانده است؟ از دید نگارنده دلایل اصلی زیر را (به امید بحث و نقد بیشتر) می توان مطرح کرد:

1- اتحاد؟ یا توافق بر اساس منافع مشترک؟
اتحاد اپوزسیون یک واژه بسیارگنگ  و قدیمی ست . اتحاد اپوزسیون واژه ای ست برامده از مبانی نظری انقلاب 57 که در شعار"همه با هم" امام خمینی متجلی میشد و معنائی نداشت بجز کنار گذاشتن تصنعی منافع و فرو کاستن آرمانها به سرنگونی رژیم شاه . امروز دیگر نیازی به  تکرار این اشتباه نیست. در حالی که امروز بدنه جامعه و مردم بدنبال مطالبات و بهبود زندگی روزمره خود هستند  و هدفشان از مشارکت در یک جنبش  اجتماعی ارتقای سطح زندگیست, دیگر حتی خواست آزادی یک آرمان محسوب نمی شود بلکه فقط روشی ست برای بهتر زیستن.

2- مدینه فاضله از منافع جداست
همانگونه که دین از سیاست باید جدا باشد. اپوزسیون فعلی ایران نیز برای مدرن شدن باید مدینه فاضله اش را به کناری بنهد و مانند یک شرکت تجاری بر اساس منافع مشترک اساسنامه توافق را بنویسد. مهم نیست مدینه فاضله "شرکا " در این توافق تا چه حد با جامعه آرمانی ما توافق دارد. مهم نیست که از یکدیگر خوشمان میاید یا نه. اینکه فلان گروه  به سوسیالیسم معتقد است یا سلطنت یا مردم سالاری دینی یا جمهوری سکولار در چنین توافقی بی اهمیت است. "نیت خوانی" جای خودش را به درک منافع میدهد . مهم تامین منافع هر کدام از نیروهای اپوزسیون   در اساسنامه مورد توافق  و  اینکه چنین توافقی چگونه میتواند منافع مشترک همه ما را تامین کند.

نتیجه:
مسلما اپوزسیون فعلی با همه کاستی ها می تواند  با کنار گذاشتن آرمانها و احساسات بخاطر منافع مشترک و با تعقل منطقی به یک توافق دست یابد. بی تردید  توافق همه گروه ها در یک زمان خود "آرمانی دست نیافتی ست" . نیروهای پیشتاز و مدرن آنهائی هستند که کاملا عملگرایانه یک به یک و دو بدو با نزدیکترین شرکای خویش به توافق های مقدماتی دست یابند و آغاز گر راهی باشند که کشتی منافع مشترک همه ایرانیان را به ساحل نجات میرساند.

هیچ نظری موجود نیست: