1- تعریف: در چاپ سیلک از پارچه با توری با سوراخهای بسیار ریز استفاده میشود. توری در قابی ثابت میشود. تصویر مورد نظر روی این توری نقش میشود. سپس بخشهایی از تصویر که نباید رنگ بخورد با مادهای مسدود کننده مانند موم پوشیده میشود. این قاب توری را در این حالت شابلون یا کلیشه مینامند. سپس مرکب چاپ یا رنگ را با فشار کاردک یا غلطک به سطح چاپ شونده منتقل میکنند. رنگ یا مرکب فقط از بخشهایی که مسدود نشده یه کاغذ یا سطح چاپ شونده منتقل میشود و تصویر روی آن ظاهر میگردد
2- در یاداشت "نقد براندازی" هم می توان به تعاریف و جملات زیادی برخورد که درستی آنها چنان بدیهی در نظر گرفته شده که همانند کلیشه یا شابلون فقط میبایست نقش آن را در ذهن سفید مخاطب چاپ نمود . در اینجا می خواهم از این منظر کلیشه های موجود در متن را به نقد بکشم.
3- کلیشه ها:
/مضاف بر آن که تاریخ نشان می دهد که تغییری که با خشونت همراه باشد، خود زاینده خشونت های دیگری خواهد شد. سیکل تکرار خشونت، نه راه به سوی جامعه ای بهتر است و نه اصولا شرایط را تغییر می دهد. شاه می رود، و خمینی می آید. مجاهدین و گروه های چریکی مدافع انقلاب، گروه های تروریستی پس از انقلاب می شوند. ترور و بمب گذاری با قتل عام بی گناهان در زندان ها پاسخ داده میشود/
این بخش از نوشته یکی از مهمترین کلیشه های استفاده شده در این یاداشت میباشد که بدون هیچ توضیحی بعنوان یک امر بدیهی شمرده میشوند, کجای انقلاب ایران و سرنگونی رژیم شاه (به نسبت) خشونت آمیز بود؟ انقلابی که تا روز آخر در لوله تفنگ ارتشیان گل قرار میدهند و بدون هیچ گونه مقاومتی همه پادگانها را در عرض دو شب تسخیر میکنند. انقلابی که نهایتا نه شاه که بختیار را سرنگون میکند میتوانست نتیجه بسیار خوبی بهمراه داشته باشد اگر رهبر آن خمینی نبود. هم اکنون انقلابات مصر و تونس به پیروزی رسیده اند هردو در همان حد خشونت انقلاب ایران نتیجه بدی هم عایدشان نشده چون رهبرانشان مثل خمینی و روحانیت ما نیستند. پس تکرار سیکل خشونت بستگی به نیروهای رهبری کننده و طرز فکرشان دارد و میتواند در یک جا قطع گردد یا ادامه یابد – ایا همه گروهای چریکی مدافع انقلاب بعد از انقلاب تبدیل به گروهای تروریستی شدند(مثلا چریکهای فدائی خلق)؟
/اولین نقد جدی به لحاظ کارکرد به این روش و منش مبارزه آن است که حرکتی که پشتوانه مردمی نداشته باشد، نه تنها شکست خواهد خورد، بلکه عاملی خواهد بود برای سواستفاده حاکمیت. این که مردم ایران، هیچ گاه روی خوش به مبارزات مسلحانه و یا مبارزات خشونت آمیز نشان نداده اند، بسیار واضح و مبرهن است/
نمونه کردستان بهترین مثال برای نقض کلیشه های موجود دراین عبارت است . احزاب کردستان هم سابقه مبارزات مسلحانه دارند و هم پایگاه وسیع مردمی – مردمی که با توپ و تانک و زندان و اعدام مورد تهاجم حکومت قرار میگیرند خود پشتیبانان مقاومت خواهند بود
نمونه کردستان بهترین مثال برای نقض کلیشه های موجود دراین عبارت است . احزاب کردستان هم سابقه مبارزات مسلحانه دارند و هم پایگاه وسیع مردمی – مردمی که با توپ و تانک و زندان و اعدام مورد تهاجم حکومت قرار میگیرند خود پشتیبانان مقاومت خواهند بود
/پرسش دیگر آن است که به فرض محال این روش توانست که منجر به تغییر حاکمیت گردد. آیا میتوان انتظار استقرار یک نظام مردم سالار را از دل مبارزات خشونت آمیز داشت؟ ...آیا چنین جامعه ای آبستن آن نخواهد بود که هر دسته و گروهی که منافع خود را در خطر دید، با همان رویکرد انقلابی، به دنبال حذف دیگران باشد؟ همان گونه که در ابتدای انقلاب ۵۷ رخ داد. /
آبستن شاید باشد ولی تربیت بچه بستگی به سطح فرهنگ وآگاهی پدر هم دارد
/نقد مهم دیگری که می توان مطرح کرد، از دریچه هزینه و فایده است. طرفداران این تز باید پاسخ گو باشند که در فرایند چنین مبارزه ای که بسیاری از سرمایه های کشور نابود خواهد شد، چه بدست خواهیم آورد؟ شرایط بحرانی ایران آن چنان است که چنان که حاکمیت مرکزی در دوره ای میان مدت ضعیف باشد، پتانسیل افتادن کشور در سراشیبی آشوب، خودمختاری و تجزیه بسیار بالا خواهد بود. بدیهی است که یک انقلاب، برای آن که پیروز شود، باید ماهیت بسیاری از ساختارهای موجود را تماما تغییر دهد و در حین حال پیوستگی اجتماعی، جغرافیایی و سیاسی آن محدوده سرزمینی دچار مشکل نگردد./
مورد مصر و تونس نقض این ادعاست , انقلاب شد ,حکومت براندازی شد , ساختارها هم حفظ شد و تغییرات را با اصلاحات ادامه دادند . حتی در انقلاب ایران هم میشد ارتش و ساختارها را حفظ کرد . خودمختاری که سطح پائینتری از سیستم دمکراتیک فدراتیو است می تواند در قانون اساسی گنجانده شود و مملکت هم تجزیه نشود . در واقع انقلاب ایران با روی کار آمدن زنده یاد بختیار به پبروزی کامل رسیده بود و مملکت هم در اوج استحکام بود . بقیه اش دیگر تقصیر انقلاب نبود
4- من در اینجا قصد ندارم از روش خشونت امیز دفاع کنم و شخصا اعتقاد دارم در شرایط فعلی بهترین و کم هزینه ترین روش همان روش مبارزه بی خشونت است . اما هیچ کلیشه ای هم در ممنوعیت استفاده از روشهای مبارزه چه از نوع اصلاح طلبانه یا خشونت آمیز نمی پذیرم – بحث سود و هزینه در عرصه سیاست و با بررسی دقیق شرایط موجود, تنها روش تشخیص درستی یک روش مبارزاتی ست – شاید روزی اصلاحات بهترین روش باشد و روزی دیگر مقاومت مسلحانه ,و یک روز مقاومت بی خشونت مدنی مسلما در هیچ موردی نقش و حمایت اکثریت مردم نباید فراموش گردد و انتخاب هر روشی نه فقط به ما بلکه به طرف مقابل هم بستگی تام دارد. مردم لیبی و سوریه و ایران شاید از نظر حاکمانشان به خوش شانسی مردم مصر و تونس نباشند
در نقد براندازی: http://spinooza.blogspot.com/2011/05/blog-post_25.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر