چارهای نداریم به جز اینکه تکاپویی کنیم و دستهای دیگر را بیابیم و کار نیمه کاره را تمام کنیم
منصور اسانلو - هشتم اردیبهشت ۹۰ – سالن ۱۲ بند ۴ زندان رجایی شهر کرج
اگر خیلی ساده بخواهم در چند جمله دلیل رکود جنبش را از دیدگاه خودم توضیح دهم , خواهم گفت: مردمی که در داخل ایران دلیل و انگیزه کافی و به اصطلاح حالش را دارند که حرکتی کنند تریبون ندارند و آنانی که تریبون دارند حالش را ندارند. مسلما دوستانی که عمدتا بدلیل اجبار در خارج ایران سکونت دارند و تریبون در اختیار دارند از این حد ساده سازی برآشفته خواهند شد و با صدها "دلیل" و الفاظ بی پایان روشنفکرانه (و بی حاصل) می توانند امثال مرا براحتی در جای خود بنشانند. اما چه اهمیتی دارد؟ 22 خرداد نزدیک است و میدانم که می توان کاری کرد . همچنان که 11 اردیبهشت هم میشد کاری کرد و نکردیم. ما بر سر دو راهی خواستن , اراده کردن و باور زنده بودن جنبش از یک سو و سر در لاک خود فرو بردن, توجیه بی عملی و یقین به مرگ جنبش سبز از سوی دیگر ایستاده ایم و انتخاب میان مرگ و زندگی فقط و فقط با خود ماست. در ادامه نوشته چند دلیل و ضد دلیل رایج را به نقد و بررسی میگذارم به امید اینکه 22 خرداد هم از دست نرود
1- میگویند جنبش باید از درون ایران سازماندهی و رهبری شود:
کسانی که چنین ادعائی میکنند دو مشکل اساسی دارند اول اینکه از درون ایران بی خبرند و نمی دانند همان حد سازماندهی و تشکیلاتی که پیش از 22 خرداد 88 وجود داشت هم اکنون از میان رفته است و هیچ گونه ارتباط تشکیلاتی میان مردم و روشنفکران بطور سیستماتیک وجود ندارد. ارتباط میان "فعالان جنبش" و "مردم" اکنون به شکل واقعبینانه از دو کانال جریان دارد – شبکه فامیلی و خانوادگی, شبکه همکاران(برای افراد شاغل و دانشجویان) . خوشبختانه همین دو شبکه چنان موثر عمل میکند که میتوان هر نوع خبری را در عرض یک هفته به گوش بخش وسیعی از مردم رساند. دومین مشکلی که طرفداران این نظریه دارند بی اعتمادی و احساس غریبی نسبت به امکانات عصر ارتباطات و رسانه است . اینان به قدرت اینترنت و شبکه های ارتباطی اینچنینی در رهبری و هدایت مردم هنوز باور ندارند . علیرغم اینکه در طی دوسال تجربه جنبش سبز وهمچنین تجربه انقلابهای عرب هیچ عاملی قویتر و موثر تر از این تکنولوژی برای سازماندهی و هدایت و هماهنگی مردم وجود نداشت
2- میگویند جنبش باید از درون بجوشد نه از بالا:
مشکل این دوستان این است بحث "حضور مردم" و بحث "رهبری و هماهنگی" را با یکدیگر مخلوط میکنند . آیا در مصر مردم بطور خودجوش خوابنما شدند و یکباره به میدان تحریریه رفتند یا روشنفکران و فعالان خوشفکری که از تب و تاب جامعه خبر داشتند از امکانات دنیای "مجازی" استفاده کردند و با استفاده از تجربه جنبش سبز مردم را به خیابان دعوت کردند؟ ایا در روز 25 بهمن 89 ما مردم ایران بطور خودجوش به خیابان رفتیم یا رهبران جنبش سبز از طریق فضای مجازی ما را به خیابان دعوت کردند؟ آیا همه راهپیمائی های جنبش سبزبجز دعوت از سوی وبلاگ نویسان وفعالان در دنیای مجازی واستفاده از تکنولوژی ارتباطات صورت گرفت؟ اینجاست که موضوع صرفا به باورهای ما برمیگردد اگر اعتقاد داریم که جنبش سبز زنده است و دلایل کافی برای اعتراض وجود دارد و این دلایل برای بخش وسیع و در واقع اکثریت میلیونی مردم ایران واقعی و یک ضرورت اجتناب ناپذیر است دیگر هیچ جای سکوت و در لاک خود فرو رفتن نیست . سازماندهی و هدایت جنبش سبز فقط از راه فضای مجازی و رسانه ای امکان پذیراست . اما سوال اینجاست که مردم آمادگی چه نوع اعتراضی را دارند و به چه حرکتی باید دعوت شوند؟
3- تاکتیک راهپیمائی در ذات خود با وضعیت جنبش سبز در تناقض است:
انتخاب روش راهپیمائی برای اعتراض را از لحاظ زمانی بدو دوره میتوان تقسیم کرد قبل و بعد از عاشورا . تا پیش از عاشورا که هنوز رهبران جنبش بطور کامل از نظام جدا نشده بودند ووجه اصلاحطلبانه جنبش سبز که با مشارکت در انتخابات شکل گرفته بود, وجه غالب آن محسوب میشد و امکان این را داشت که در کنار و موازات راهپیمایان حکومتی به حرکت خود ادامه دهد , روشی قابل پذیرش برای اعتراض محسوب میشد که جنبش سبز هم نهایت بهره برداری از وضعیت دوگانه فوق را در روز قدس به معرض نمایش گذاشت.از بعد از عاشورا روش راهپیمائی یک روش خشونت آمیز محسوب میشود که با ظرفیت جنبش در مقابله با نظام حاکم و شعار آن یعنی مبارزه بدون خشونت در تناقض کامل قرار میگیرد . راهپیمائی یک روش خشونت آمیز در شرایط ایران محسوب میشود فارغ از اینکه در قانون اساسی چه حقوقی برای ملت در نظر گرفته شده است . نمی توان مردم را در مقابل خشنترین نیروهای سرکوبگر جهان قرار داد و از آنان انتظار داشت بر اساس اصل مبارزه بی خشونت فقط کشته شوند. تناقضات در این روش حتی در فیلمهای ارسالی در فضای مجازی کاملا مشهود است آنجا که عده ای با سنگ و چوب و چماق نیروهای گارد ویژه را زخمی میکنند و عده دیگری از نیروها ی جنبش سبز به همان شخص آب میدهند و مهربانانه او را فراری میدهند. "ظرفیت جنبش و نظام" را خیلی ساده می توان بدینگونه تعریف نمود: "نه نظام در موقعیت سرنگونی قرار دارد نه جنبش سبز در وضعیت و با ترکیب طبقاتی فعلی قادر به سرنگونی ست" - این همان تفاوت عمده ایست که وضعیت نظام حاکم بر ایران با حکومت های لرزان عرب از یک سو و جنبش سبز با انقلاب های جهان عرب از سوی دیگر دارد. عدم درک این تفاوتهای اساسی به اتخاذ تاکتیکهای غلط به تقلید از جهان عرب منجر میشود که نمونه بارز آن را در فراخوانهای اسفند 89 به معرض نمایش گذاشته شد و چنان جنبش را به زمین کوبید که هنوز قامت راست نکرده است. اما آیا این به معناست که هیچ روش دیگری نیز کارساز نیست؟ و اساسا روش صحیح مبارزه در شرایط مشخص ایران چیست؟
4- روش صحیح مبارزه در شرایط مشخص فعلی ایران:
مبارزه بی خشونت اصل کلی انتخاب روش اعتراضی در شرایط فعلی ایران است و مسلما با تغییر وضعیت در آینده یعنی قویتر شدن جنبش (با اتخاذ تاکتیکهای درست)و تغییر ترکیب طبقاتی و گسترش آن بسمت اقشار محروم جامعه از یک سو و ضعیفتر شدن حکومت از سوی دیگر این روش نیز متناسب با وضعیت تغییر خواهد کرد. هر روش اعتراضی منتخب از سوی فعالان جنبش سبز باید دارای ویژگی های زیر باشد: 1- بدون خشونت باشد و در نتیجه کم هزینه باشد2 – هدف از آن نه سرنگونی که مشارکت میلیونی مردم و جامعه سبز به میدان مبارزه باشد 3- هر حرکت اعتراضی باید یک خواسته و هدف روشن را مطرح کند مثل آزادی زندانیان سیاسی, آزادی رهبران, انتخابات آزاد, رفراندم و... 4- نتیجه حاصل از روش اعتراضی باید قابل مشاهده و اندازه گیری باشد یعنی برد و باخت آن مشخص و روشن باشد ( مثل راهپیمائی ها که می توان از آن فیلم گرفت و به دیگران نشان داد) مثال دیگر از یک روش غلط تحریم پیامک است که هر چند هم مشارکت میلیونی باشد نتیجه آن در اختیار مردم نیست و نهایتا به شکست می انجامد
5- بیست و دو خرداد چه باید کرد؟
با توضیحات بالا برای 22 خرداد برنامه زیر را پیشنهاد میکنم:
1-5- تحریم خیابان یا تحریم وسایل نقلیه عمومی و شخصی از 8 تا 10 صبح:
این روش اعتراضی مورد نظر من بعنوان یک فعال داخل ایران است (اما وحی منزل نیست)که هر چهار ویژگی بخش 4 را بخوبی تامین میکند, یعنی 1- روش بدون خشونت و بی هزینه است 2- با تبلیغات مناسب در زمان مناسب می تواند میلیونها مردم جامعه سبز را به صحنه بکشاند 3- می تواند با شعار یا هدف آزادی زندانیان سیاسی و(یا) رهبران سبز همراه شود 4- نتیجه آن براحتی در صورت موفقیت یا شکست در خیابانها مشهود است و حتی میتوان فیلم برداری کرد
2-5- در فضای مجازی و رسانه ای موجود در زمان مناسب از سوی جامعه ایرانیان داخل و خارج کشور باهر تریبونی در اختیار دارند تبلیغ و مردم رسما دعوت شوند:
مسلما در یک دوره زمانی 10 روزه صدای ما اگر خودمان متحد و هماهنگ باشیم به گوش اکثریت مردم خواهد رسید و در این هیچ شکی نیست – هر چه وبلاگ ما , صفحه فیس بوک ما بازدید کننده هایش بیشتر باشد , مسئولیت ما بیشتر خواهد بود و این بیشتر به عهده ایرانیان و فعالان سرشناس خارج کشور خواهد بود
3-5- وظیفه فعالان داخل کشور:
1- استفاده حداکثر از شبکه های طبیعی ارتباط اجتماعی فامیلی و محل کار برای تبلیغات 2-شعارنویسی و اسکناس نویسی و هر روش تبلیغی دیگر در زمان مناسب
نتیجه: اگر اعتقادی به زنده بودن جنبش سبز داریم, اگرمی خواهیم زنده بودن جنبش سبز را در 22 خرداد بار دیگر فریاد بزنیم,اگردوست نداریم در باره بخشش دشمنان وطن , متجاوزان چیزی بشنویم و با شیطان بیعت نکنیم و انسانهای مستاصل در قامت رهبری ما را به چنین ننگی دعوت نکنند, مسلما راهش نوشتن نامه های سرگشاده در پاسخ به خاتمی نیست . سید محمد خاتمی فقط نیمه عریان مشکل ماست, دشمن ما خاتمی نیست, دشمن حقیقی ما سکوت مرگبار ماست که زمینه را برای هرگونه تسلیم و نابودی باز میکند. هیچ راه دیگری نیست مهمترین وظیفه ما اتحاد بر سر یک کمپین عملی برای 22 خرداد است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر