1- چیزی که قدیمیها بهش میگفتند "بختک" در واقع حالت خاصی بین خواب وبیداری ست که در آن وضعیت شخص به لحاظ فکری بیدار است ولی به لحاظ جسمی هنوز بدن از مغز فرمان نمی برد و در واقع در وضعیت خواب قرار دارد . در چنین حالتی شخص احساس میکند بیدار است ولی قادر به حرکت دست و پای خودش نیست و چیزی مانند یک وزنه سنگین مانع حرکت او میشود. این حالت را افراد زیادی در طول زندگی تجربه کرده اند و چنان که فرد به آن آگاه باشد بیشتر از چند ثانیه طول نمی کشد که مشکل حل میگردد. قدیمیها این وضعیت را به موجودی خیالی و نامرئی به نام "بختک" نسبت میدادند که شبانه روی ادمها میافتاده و چه بسا با چنین تصوروحشتناکی افرادی در همان چند ثانیه کذائی به سکته قلبی دچار شده اند.
2- انقلاب وانقلابیون سال 57:
در ابتدا لازم است ذکر کنم منظوراز این نوشته نه کوبیدن و له کردن یکدست مجموعه افرادبازمانده از انقلاب 57 که تقریبا هم اکنون همگی بالای 50 سال سن دارند بلکه صرفا گشودن بحثی ست پراتیک و عینی به منظوردرک یکی از عوامل مهم رکود و بی تحرکی شگفت انگیز جنبش مدرن سبز. انقلابیون 57 جدای از همه تضادها و دسته بندی های متنوعشان دارای خصوصیات و رفتارهای مشترکی هستند که براحتی ایشان را از جوانان دوره اصلاحات و جنبش سبز تفکیک میکند.مثلا آرمانگرا و صاحب ایدئولوژی هستند بخش مهمی از ایشان به خاطر همین آرمانگرائی یا در جبهه ها قهرمانانه شهید شدند یا در دهه 60 در زندانها اعدام شدند و یا مهاجرت کردند و اپوزیسیون مندرس صد فرقه ای را بوجود آوردند. به خاطر مرزبندی های ایدئولوژیک و پس زمینه خودی و ناخودی هرگز نمی توانند درکنار یکدیگر جبهه مشترکی را پدید آورند.احساس پدرسالاری و اعمال هژمونی و رهبری بر دیگران بخصوص جوانان حق مسلم ایشان است وبرای تشخیص مصلحت نظام یا اپوزیسیون از بسیاری اعمال غیر اخلاقی ابائی ندارند – حال میخواهد شکنجه و تجاوزبرای حفظ نظام باشد یا فحاشی به همراهان و یاران دیروز. حتی دمکرات ترینشان اعمال مصلحت را به صندوق رای ترجیح میدهند. برای اینکه کلی گوئی دور شده باشیم کافی ست به تحریف شعار" نه غزه نه لبنان" توسط آقای کدیور و همراهان و یا اخم و تخم برای شعار" جمهوری ایرانی" توجه کنیم. کافی ست دو ساعت پای سیمای رسا بنشینید و در حین پخش آن سرود ملی ببینید چگونه تصاویر انقلابیون از مشروطه تا 57 ردیف میشود اما دریغ از عکس جاوید تهرانی و اسانلو و باطبی وفرزاد کمانگر...مسئله اینجاست که جوانان جنبش سبز که خود را مجاز میدانند هر شعاری خواستند بدهند به خط و خطوط یکدیگر کاری ندارند, دنبال زندگی بهتر هستند نه آرمانهای بزرگ و در مقابل چهره های حق به جانب آن نسل هنوز خود را باور نکرده اند و بد جوری افسار رهبری را بدست این جماعت سپرده اند و قافیه را باخته اند
3- تقریبا بدون هیچ اغراقی کلیه حرکات و اعتراضات واقعی و موفقیت آمیز جنبش سبز بدست خود جوانان نسل جدید شکل گرفته و نسل 57 با همه کهولت سن بدنبال ایشان دویده اند (بجزراهپیمائی25 بهمن).برای مثال همان راهپیمائی سکوت 25 خرداد88 بس که اصلا در مخیله انقلابیون 57 نمی گنجد بدون فحش و شعار و مشت گره کرده راهپیمائی کنند و آنچنان میرحسین موسوی این انسان شریف و هنرمند را بوجد آورد که با بریدن از همکیشان خودش به نسل جوان پیوست. جنبش سبز باید بداند برای شروع حرکت جدید باید آن نسل کهنسال را با احترام به خانه سالمندان روانه کند و هژمونی دست و پا گیر ایشان را برچیند. جنبش سبز باید یاد بگیرد نسل جدید رهبران خودش را باور کند و امیدی به اردشیرارجمند و واحدی و فرخ نگهدار و مهاجرانی و سازگارا وابراهیم نبوی وفدائی خلق و سروش و مجاهد خلق و خاتمی...(با همه احترام به ایشان)نداشته باشند – آنان اگر چیزی برای ارائه داشتند در همین دو سال رو کرده بودند و جنبش اینچنین با دستگیر شدن میرحسین موسوی(که بحثش با اینان جداست) به رکود دچار نمی شد. بگذارید بروند صادق هدایتشان را بخوانند و به گپ های روشنفکرانه شان درباره شریعتی و جمالزاده در کافه نادری تا اخر عمر ادامه دهند . جوانان جنبش سبز باید با باطبی ها و مجید توکلی ها و جاوید تهرانی ها و فرزاد کمانگرها ...شورای هماهنگی و رهبری خودش را برپا کند و با کنترل فضای مجازی و رسانه ای هژمونی خود را برجنبش سبز و آینده ایران اعمال کنند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر