دیروز بر اساس تجربه و تحلیلی که از راهپیمائی ها و واکنش طبقه متوسط به این رینگهای خونین داشتم, پیش بینی می کردم که تظاهرات بصورت پراکنده و در چند نقطه اصلی شهر برگزار خواهد شد. بنابراین سوار تاکسی شدم ومستقیم به میدان انقلاب رفتم . قبل از اینکه به میدان برسم صدای شعارها شنیده میشد و بعد صدای شلیک و فرار جمعیت به سمت خیابان. در جمالزاده از ماشین پیاده شدم و به یکی از این دسته ها پیوستم . ظرف چند دقیقه به شکل وحشیانه ای با زنجیر مورد حمله قرار گرفتیم . زنجیر حداقل برای من مورد جدیدی بود. درحال گریختن با خودم فکر میکردم که ما اینجائیم تا رهبران را از زندان بیرون بیاوریم...
خدایش جوانان سبز دیروز در میدان انقلاب و خیابانهای اطراف از جان مایه گذاشتند و بیشتر از این نباید از سه شنبه ها انتظار داشت. ترسم از این است که زندانی بودن رهبران سبز عادی شود . حکومت می تواند با این موضوع سه شنبه ها کنار اید و این جلوگیری ازعادی شدن مهمترین چالشی ست که مدیران جنبش با ان روبرو هستند.
باید بجز تظاهرات سه شنبه ها که حالا جمعیتی از جان گذشته چند صد هزار نفری را در بر میگیرد. برای بقیه مردم سبز نیز برنامه داشت . تحریم مقدمه اعتصاب است . اگراز مردم بخواهیم مثلا در روزهای شنبه از سوار شدن به" وسایل نقلیه عمومی و شخصی از ساعت 8 تا 10 صبح" خودداری کنند. هم جماعت تماشاچی را به صحنه مبارزه کشیده ایم. هم با ابتکار عمل, از خطر عادی شدن اعتراضات جلوگیری کرده ایم و هم کلید اعتصابات را روشن کرده ایم. همچنین فاصله طولانی بین دو سه شنبه پر خواهد شد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر