۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

عمر ًچوپان رهبریً از2 خرداد 76 به پایان رسیده است

دراین نوشته میخواهم پرسشهای زیررا به نقد و بررسی بگذارم :
1- تفاوت ًچوپان رهبریً و ً شهروند رهبریً
2- چرا فراخوانهای یک اسفند,ده اسفند و 17 اسفند به نسبت 25 بهمن موفقیت آمیز نبود
3- تفاوت اساسی انقلاب 57 ایران و انقلابات جهان عرب با جنبش سبز از منظر رهبری جنبش

1- چوپان رهبری:
چوپان رهبری نوع نگاه خاص به مردم از سوی رهبران جنبش های اجتماعی یا حتی سران مملکت است که نقش خود را در قبال مردم همچون چوپانی در نظر میگیرند که می باید مردم را همچون گله گوسفندان در مسیر صحیح هدایت کند. پذیرش این نگاه از سوی مردم شرط ضروری برای تداوم و کارائی این نوع رهبری ست. اتفاقا هنگامی که چنین روشی مورد پذیرش همگان قرار گیرد بدلیل سهولت در تصمیم گیری قدرت و توان فوق العاده ای درجنبش ایجاد میشود که باعث نتیجه گیری های سریع و پیروزی های کوتاه مدت میگردد. شوربختانه بدلیل تجربیات گرانبارو تاریخی ایرانیان از اینگونه رهبری درک آن بسیار برای ما ساده شده است. رهبری امام خمینی در انقلاب 57 و شباهتهای ان با انقلابات اخیر جهان عرب. نظریه ولایت فقیه و امت ,نظام پادشاهی به گستره تاریخ و...دهها مثال دیگر همه گنجینه تجربیات ایرانیان از اعمال اینگونه رهبری ست . ابزارهای مورد نیاز چوپان هر چقدرهم مهربان باشد,چوب و سگ گله است. به لحاظ نظری چوپان نیازمند پرسش نیست و راه همان است که او تشخیص میدهد و همچنین سازمان وتشکیلات همان فرامین آمرانه اوست و در بعد اجتماعی این طرزفکر به دوران پیش از شهرنشینی برمیگردد که تا کنون به لحاظ فرهنگی حفظ گردیده . در این نوع نگاه توده یکدست مردم و امت جایگزین مفهوم  ًشهروند" میگردد

2- شهروند رهبری:
شخصا هیچ مثالی کاملترازنحوه رهبری میرحسین موسوی بر جنبش سبز برای توضیح این نوع رهبری نمی شناسم. رهبری بر شهروند و نه توده بی شکل مردم . شهروندی که در 2 خرداد 76 هویت مستقل اندیش خود را اشکار کرد و باحضور خودآگاه و شگفت انگیز خود در پای صندوق های رای فصل جدیدی را تکامل جنبش اجتماعی ایران گشود. رهبری بر میلیونها شهروند با چشمان باز و اندیشه ورز دیگرکار چوپانان نیست. شعار"هر شهروند یک رهبر و یک ستاد" نه رفع مسئولیت که نشانگر درک عمیق میرحسین از تغییرات واقعی در بطن جامه شهری ایران بود. شهروندانی که خود با اختیار کامل در انتخابات ریاست جمهوری, خاتمی را انتخاب میکنند. مجلس ششم را برپا میکنند و خودشان مجلس هفتم و انتخابات دور نهم ریاست جمهوری را علیرغم توصیه ًچوپانان عاقلً تحریم میکنند.شهروندانی از 25 خرداد 88 تا 25 بهمن 89 هر وقت خود اراده کردند به فراخوانهای خیابانی پاسخ مثبت دادند و درست یک هفته بعد در اول اسفند به خانه ها بازگشتند.  براستی بر این نوع شهروندان خودمحور چگونه میتوان رهبری کرد ؟
رازموفقیت رهبری به سبک میرحسین بر شهروندان تنها در یک نکته نهفته است ," در اختیارگرفتن نبض جامعه و فهم درخواست عمومی" , احترام گذاشتن به مردم و تفکر جمعی, کنار گذاردن کلام امرانه ( چوب چوپان) و برپا کردن تشکیلات و سازماندهی مناسب برای شنیدن و همان شنیده ها را به خود مردم بازپس دادن. در واقع رهبری جنبش بر شهروند وظیفه ای ندارد جز برگردان همان چیزی که اکثریت شهروندان بصورت پراکنده میگوید به خود آنان.فراخوان راهپیمائی 25 بهمن 89 همان چیزی بود که خود مردم بعد از یک سال و نیم سکوت از رهبران سبزانتظار داشتند و پاسخش را هم شنیدند. با همه هزینه ها مردم آمدند چون خود خواسته بودند. آیا شورای هماهنگی راه سبز برای فراخوانهای اسفند به صدای شهروندانً در داخل ایرانً گوش سپرد یا فقط انعکاس صدای خود را در فضای مجازی دنبال میکرد؟

نتیجه:
چوب را ,کلاه نمدی و آوای ساز خویشتن را کنار بگذاریم . کردستان و رهبرانش نمونه بسیار خوبی از ارتباط درست میان مردم و رهبرانشان هستند . دست دوستی را بسوی همه نیروهای آزادیخواه بلند کنیم. از همه نیروهای باتجربه و نمایندگان راستین اقوام دعوت کنیم تا در جبهه متحد مردم ایران گرد هم آیند. هیچ ایرانی تا هنگامی که به دمکراسی, صندوق رای و مبارزه بی خشونت معتقد است "غیرخودی" نیست. این صدا و در خواستی ست که از دل شهروند ایرانی بگوش میرسد – ختم کلام اینکه درطرح شهروند رهبری :
" مردم هرگز مقصر نیستند"

هیچ نظری موجود نیست: