۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

آهای دیکتاتور مقصر کیست؟


وقتی در میان این همه راه گشوده, این همه جاده های بی انتها,لجوجانه مسیر کوچه بن بست را انتخاب میکنی مقصرکیست؟

وقتی که در میان این همه فریادهای هشدار دهنده, نصیحت های دلسوزانه, همه درها و پنجره ها , و حتی کوچکترین روزنه ها را می بندی تا فقط انعکاس صدای خودت را بشنوی مقصر کیست؟

وقتی در میان این همه روزنامه, این همه رسانه و این همه خبر فقط  کیهان میخوانی مقصر کیست؟

وقتی که این همه مردم , این همه جوان, و همه یاران قدیمی را رها میکنی و آنان را میکرب و فتنه و بی بصیرت مینامی و با خودت و سایه خودت همچون اشباح رانده شده, تنها می مانی مقصر کیست؟

هیچ دردی سنگینتر از تنها ماندن نیست , در دهکده ای با میلیاردها انسان تنها مانده ای چون همه چیز را فقط برای خودت میخواهی . چون شادی حاصل از تقسیم کردن با دیگران را نیاموخته ای. شادی یک امر همگانی ست و نمی دانی چه لذتی دارد که یک نفر باشی در میان میلیونها انسان دیگر و صدایت در میان فریاد" ما همه با هم هستیم" گم شود . تو صدای دیگران را بشنوی و آنان فریاد تو را. تو این چیزها را نمی دانی

گمان میکنی منحصر بفردی, فرستاده خدا, که دیگران فقط باید تو را کشف کنند. بسیار خوب حالا که کشف شده ای به چه درد میخوری؟ هرچیزی که کشف میشود گره ای از مشکلات انسان میگشاید و گامی ست به جلو. مثل قوانین نیوتن, مثل کشف برق والکتریسته توسط ادیسون, مثل کشف داروی یک بیماری. کشف تو بجزافزایش درد و رنج و فقر و کشتار و شکنجه و اسارت مردم چه حاصلی داشته است؟ و کاشف تو کدامین مدال را به گردن اویخته است؟

اینک سال نود آغاز میشود و تو در انتهای کوچه بن بستی هستی که در خرداد 88 انتخابش کردی . راه درازی بود . ندا ها و سهراب ها خونشان به زمین ریخته شد تا تونیز همچون دیگران به انتهای این بن بست نرسی . با هر خونی که بزمین ریخته شد راه بازگشت تو سخت تر و ناهموارتر شد . اینک به انتهای کوچه بن بست رسیده ای وتلی از اجساد خونین پاک ترین جوانان این مرز و بوم  راه بازگشت را بروی تو بسته است .براستی سال 90 رابه چه نامی خواهی خواند؟ سال حماقت بی انتها؟ سال راه بی بازگشت؟ یا پایان حکومت دینی؟

هیچ نظری موجود نیست: