۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

جنبش سبز و ضرورت برگزاری انتخابات از نوعی دیگر


نمک حاصل از خشک شدن آب دریاچه ارومیه را انگار بر زخم کهنه جنبش سبز پاشیده اند که اینچنین به فریاد در امده است. زخمی که قدمتش به عاشورای 88 میرسد . روزی که شهری به بزرگی تهران را تصرف میکنند و شب به منزل برمیگردند. همان روز همه فهمیدیم که جنبش با خودش روراست نیست . تضادی عمیق ما بین انگیزه انقلابی و رفتار آشتی جویانه از پرده بیرون افتاده بود. تضاد میان آنچه میخواهیم و آنچه انجام میدهیم .  تضاد میان بدنه انقلابی و ناصحان اصلاح طلب . حتی فرق گذاشتن میان شهدای دهه 60 و 88 .میان  شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و اجرای بی تنازل قانون اساسی. میان خواست تغییرات بنیادی و درخواست مجوز برای راهپیمائی . جنبشی رادیکال که ازشرم چهره خود را زیر قبای رفرمیسم پنهان مینمود . حفظ تعادل میان وزنهای انقلاب 57 و جنبش سبز بر اساس شاهین ترازوی اصلاحات.رهبری جنبش جوان امروز بدست جوانان سال 57 . خواست جدائی دین از سیاست با شعار الله و اکبر...
جنبش سبز باید بالهای خود را از زیر قبای مصلحت بیرون آورد و برهنه به پرواز در آید . چیزی برای شرم نیست !هر چه هست زیبائیست و جوانی . جنبش رادیکال باید شعارهای خود را سر دهد . جمهوری ایرانی, اجرای بی تنازل اعلامیه جهانی حقوق بشر. حق مطلق تعیین سرنوشت برای همه انسانها ازهرقوم و آئین در پای صندوق های رای. اتحاد بر اساس برسمیت شناختن حقوق شهروندی.

جنبش سبز برای باز کردن زنجیرها از دست و پای خود در اولین گام باید حق انتخاب شورای رهبری جنبش جوانش را بدست اورد .
انتخاب شورای  رهبری دمکراتیک جنبش سبز برای هدایت اعتراضات و سپس تشکیل کنگره ملی جبهه متحد مردم ایران برای انتقال قدرت از حکومت اسلامی به جمهوری ایرانی سکولار . 
بی خشونت یا با خشونت . بگذار بشود هر آنچه باید بشود

هیچ نظری موجود نیست: