khoramdin
قفس جای پرنده هاست
دستبند به دست توست
بندی به پای من
ایستاده ای , با قامت بلند
افتاده بر زمین من
هر آه کوچکت
گرفته دامن ها
گریبان ظالم
آنسوی آب ها!
اما, شکسته زیرپا
فریاد من
در یادها!
شرف میخری تو
نان شب من
اسیر درد منی
دربند پول من
راه گشوده ای و
در بسته من
گر میبرند ترا
با هزاران آه و سوز
خفاش است و
هراس از روز!
تو پرنده ای و اما
من میترسم هنوز!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر