۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

ناراضی و معترض


ناراضی و معترض جمعیتهای سیالی ست که بستگی مستقیم به نحوه انتخاب میدان رقابت دارد  و این انتخاب هوشمندانه وظیفه نخبگان است
------------------

مدتی ست تفاوت قائل شدن میان مردم ناراضی و جماعت معترض در یاداشتهای مختلف دوستان وبلاگنویس اهمیت بیشتری پیدا کرده و سعی میشود ایندو با هم مخلوط نشده و تمایز بین ایندو آشکار گردد. این اصرار بیشتر در ذات خود جنبه کاربردی دارد و انجا اهمیت بیشتری میابد که قرار است در عرصه عمل کاری انجام شود.

اما ایا واقعا مرز روشن و تفکیک ناپذیری میان ناراضی و معترض وجود دارد؟ در اینجا سعی میکنم درک خودم را از این دو مفهوم به نقد بگذارم و سعی میکنم در ابتدا از مثال های مشخص شروع کنم و نهایتا بعنوان جمعبندی در یک تعریف کلی نتیجه را بیان خواهم کرد.


1- روز 22 خرداد 88 چیزی بیش از 40 میلیون انسان بالغ بپای صندوق های رای رفتند تا با یک اقدام عملی در وضع موجود تغییرات دلخواه خود را اعمال کنند . پس اکثریت مردم ایران در انروز جزو معترضین بودند چون دست به یک اقدام عملی زدند که ابزارش صندوق رای بود. هدف تغییر دولت وقت بود


2- روز 25 خرداد 88 جماعتی حدود 3 میلیون معترض  به خیابان آمدند تا به تقلب انتخاباتی اعتراض کنند یعنی 37 میلیون معترض سابق در منازل ماندند و به جمعیت ناراضیان بی عمل ملحق شدند . ابزار کار در این روز راهپیمائی سکوت بود و هدف ازاعتراض لغو نتیجه انتخابات


3- در روز قدس,13 ابان, و عاشورا بطور متوسط 1.5 میلیون معترض به خیابان آمدند.هدف فراتر از تغییر دولت و نتیجه انتخابات بود جماعت معترض اساس نظام را نشانه رفتند . ابزار کار بازهم تظاهرات خیابانی همراه با شعار های رادیکالترو و مقابله به مثل(در روز عاشورا)  بود

4- در روز 22 بهمن 88 چند صد هزار نفر معترض به خیابان آمدند – تظاهرات مجموعا شکست خورد و به اهداف خود نرسید

5- در 25 بهمن 89 جماعتی حدود یک میلیون نفر با رادیکالترین شعارهای ممکن به خیابان آمدند  , هدف نمایش قدرت همراه با احساسات انقلابی و پیوند زدن جنبش سبز با انقلابهای جهان عرب بود که در ذات خود پیامش نفی کامل(سرنگونی) نظام حاکم در ایران و همردیف کردن  رژیم اسلامی  با دیکتاتوری های منطقه بود

6- در فراخوانهای اسفند 89, جمعیت معترض به حداقل ممکن کاهش یافت.

7- در راهپیمائی سکوت 22 خرداد 90 که روش کار قدم زدن با سکوت و بدون شعار تعیین شده بود بعد از مدتها رکود جنبش ,جمعیت معترض  حدود چند صد هزار نفر به خیابان آمدند و در مجموع  این حرکت به نتیجه مطلوب دست یافت

نتیجه ای که من از موارد ذکر شده میخواهم بگیرم اینست که رابطه میان ناراضیان و معترضین یک رابطه دینامیک و سیال است که بستگی مستقیم به :
1- به هدف تعیین شده  2-  میدان رقابت یا نوع کمپینی دارد که از طرف رهبران ارائه میشود 3-  به قدرت خبررسانی و نظم و سازماندهی و تبلیغات در دنیای واقعی (نه فقط مجازی)وابسته است

فرض کنیم افراد جامعه همچون دریاچه ای پشت یک سد بزرگ مثل نظام موجود گیر کرده اند – در اینجا برای خراب کردن و عقب راندن این سد و دیوار, کمپین ها و راه حل های متفاوتی میتوان ارائه کرد – مثلا میتوان قوی ترین افراد را جمع کرد و سعی کرد با چند ضریه اهنین سد را از گوشه ای یا نقطه ای تخریب کرد (مثل اینکه با حریف وارد میدان بوکس شویم)این کار معادل ارائه فراخوانهای راهپیمائی ست . سد نظام در چنین درگیرهائی قویتر و مستحکم تر از اینگونه ضربه ها نشان داده است چرا که نقطه قوت نظام فقط درسازماندهی اوباش و نیروهای سرکوبگر است. در چنین حالتی خیل عظیم نیروهای کم توانترجنبش تبدیل به تماشاچیان رینگ خونین میگردند و فقط نظاره گر هستند, که در این حالت به انها ناراضیان بی عمل گفته میشود - 
من حرفم اینست بیائیم کمپینهائی را انتخاب کنیم که در آن قویترها نقش هدایت گر و همه افراد جامعه در زورازمائی سهیم باشند مثلا بجای میدان بوکس و رینگهای خونین , حریف را به میدان طناب کشی بکشانیم در این صورت سر طناب را آنچنان دراز انتخاب میکنیم تا همه مردم ناراضی دستشان به طناب برسد .در چنین میدانی نیروهای سرکوبگر(بوکسورها)عملا فاقد کارائی بوده و از میدان رقابت خارج میشوند .
تحریم خیابان , تحریم و حذف سهم رهبری در محصولات ایران خودرو , تحریم کالاهای مافیائی مثل قند و شکر مثل میدان طناب کشی میماند و میتواند میلیونها ناراضی را تبدیل به معترضین فعال نماید

هیچ نظری موجود نیست: