۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

راهبری بدون سازماندهی و سازماندهی بدون راهبری ناممکن است

با بالا گرفتن اختلافات جناح ها پاسدار احمدی نژاد به طور مستقیم باند مخالف را به واکنش قوی تهدید کرد. وی گفت:«کابينه خط قرمزی است که اگر بخواهند به آن دست‌اندازی کنند، ديگر من بايد وظيفه‌قانونی خود را انجام دهم و اين حتماً به کشور آسيب می‌زند». (1) می دانیم که در زبان سران نظام وقتی می گویند  کشور  یعنی جناح مقابل، یعنی نظام. دستگیری نزدیکان احمدی نژاد در هفته های اخیر خبر از تنگ تر شدن حلقه ی محاصره می کرد. وقت جواب بود. و جواب خواهد آمد، زیرا بحران کنونی، برخلاف اختلافات گذشته، حل شدنی یا مدیریت شدنی نیست. اختلافات از دعوا بر سر منافع به سوی دعوا برای حذف هم پیش رفته است. امروز صحبت این است که چه کسی باید حذف شود. هر که قویتر و خشن تر باشد می ماند و هر که ضعیف تر و ترسوتر می رود. تنازع بقاست در جنگل قدرت طلبان و زورگویان و زرپرستان.
جمهوری اسلامی رژیمی است که از حیث تاریخی انطباق خویش با تحولات منطقه و نیز توانایی سازگاری با تغییرات جامعه ی ایران را از دست داده است. یا باید منطقه و جامعه را به سان ساختار آشفته و بی هدف خویش به آشوب بکشد و چند صباحی دوام آورد و یا باید رفع زحمت کند. از آن جا که این نظام سرنوشت خود را با ساختارهای اقتصادی و حتی اجتماعی کشور پیوند زده است البته کنار زدن آن به راحتی تونس و مصر نخواهد بود. سخت و پرهزینه خواهد بود. اما این رژیم به مثابه غده ی سرطانی است که بعضی می گویند جراحی آن می تواند منجر به مرگ شود، این درست است. اما ماندن آن به طور حتم منجر به نابودی ایران خواهد شد.
یکی از گرایش های نامناسبی که برخی از مخالفان رژیم دراین شرایط اتخاذ می کنند این است که می گویند اجازه دهید ببینیم جنگ جناح ها به کجا می کشد. می گویند شاید احمدی نژاد خامنه ای را زد یا چیزهایی شبیه به این. در این که جنگ جناح ها با حذف فیزیکی یکی از آنها می تواند فروپاشی رژیم را تسهیل کند شکی نیست، اما در این که ما فقط نظاره گر باشیم و هیچ نکنیم انتقاد بسیار است. آنها کار خود را می کنند و ما نیزباید  کار خود را بکنیم. کار ما چیست؟ کسب آمادگی برای پایین کشیدن کل نظام با تمام اجزایش و فراهم ساختن شرایط برای جایگزین ساختن آن با یک نظام مردمی. اما چگونه؟
نقطه اصلی که بدون آن هیچ نمی توان کرد، حتی اگر همه ی آرزوها و نیت های خوب را داشت، سازماندهی است. در این که اکثریت مردم ایران ناراضی اند شک نیست، اما آن ها معترض نیستند. یعنی نارضایتی خود را به طور منظم ابراز نمی کنند و این یعنی آن که فعال نیستند. اما اقلیتی در این میان فعال است که می توان روی آن تکیه کرد تا بتوان شرایط را برای تبدیل اکثریت منفعل به بخش های کنشگر مناسب نمود. برای این منظور هم نیاز به سازماندهی است. یعنی کار جمعی کنشگران جامعه.  اما این سازماندهی نمی تواند بدون ترسیم یک استراتژی روشن باشد. نیاز به یک مسیر مشخص دارد که مرحله به مرحله باید تعریف شده باشد. هر چقدر که می توان انتظار داشت واقعیت سازماندهی به طور مادی در ایران و در بطن جامعه صورت پذیرد باور به این که تعیین خط استراتژیک و بخصوص پیشبرد آن هم بتواند از داخل باشد ناممکن است. به همین دلیل باز برمی گردیم به همان بحث قدیمی ضرورت ایفای یک نقش مکمل برای مخالفان رژیم در خارج از کشور. به واسطه ی آزادی عمل اپوزیسیون برای انجام این کار، این وظیفه بر عهده ی مجموعه ی نیروهای مردمی خارج از کشور است که بتوانند با درک مسئولیت خویش بر اختلافات درونی خود فائق آیند و در قالب یک اتحاد کارکردی ونه یک اتحاد ایدئولوژیک، ارائه دهنده ی این استراتژی دگرگونی باشند.
بنابراین دو ضرورت به صورت همزمان و مکمل مطرح می شود. یکی تکیه بر سازماندهی در داخل است و دیگری تعیین یک خط استراتژیک عمل گرا در خارج. آن چه بسیار مهم است در نظر گرفتن این نکته است که این دو با هم مرتبط هستند و هر نیرویی که بخواهد در خارج از کشور ادعای جایگزینی داشته باشد نمی تواند معتبر جلوه کند مگر آن که در داخل قادر به سازماندهی و یا ارتباط نزدیک با جریان های سازمان یافته ی کنشگران باشد. هیچ یک از این دو بدون دیگری قابل موفقیت نیست. به طور لزوم باید با هم باشد. نه نیرویی که فقط به سازماندهی می پردازد می تواند بدون راهبری استراتژیک از نیروهای سازمان یافته استفاده کند و نه نیرویی که در خارج از جایگزین سازی حرف می زند می تواند بدون شبکه های سازمان یافته ی داخلی از حرف فراتر رود.
این امروز رازی شناخته شده است و هر نیروی سیاسی که توان ایفای هر دو نقش را نداشته باشد محکوم است به این که درجا بزند و به ناکجاآباد تاریخ سیاسی ایران برود. فرق نمی کند چقدر بزرگ است یا چقدر سابقه دارد. واقعیت جامعه ی ایران امروز ایجاب می کند که هر نیرویی که می خواهد کنشگر واقعی باشد در هر دو زمینه با پیوندی ارگانیک میان این دو توانایی خود را به عرصه ی عمل بکشاند. هم باید در ایران سازماندهی کرد و هم از خارج از ایران در راهبری استراتژیک این نیروی سازمان یافته اقدام نمود.

کوروش عرفانی - http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=25934

هیچ نظری موجود نیست: