۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

بیست و پنجم بهمن یک گام به پیش


در مسیر تعیین شده قدم میزدم ودر افکار خودم غرق شده بودم. دیدن یاران در ازدحام پیادروها علیرغم سکوتی تلخ بسیار شیرین و روحیه بخش بود. بنابراین موظفم در اینجا از زحمات گردانندگان صفحه فیسبوک 25 بهمن بعنوان طراح اصلی این صحنه و همه مبارزانی که با شعارنویسی و کارعملی چنین امکانی را در سالگرد حماسه 25 بهمن فراهم کردند صمیمانه تشکرکنم.

ازدحام و حضوردهها هزار نفر از جامعه سبز در خیابان انقلاب و آزادی.شعارهای پراکنده در حوالی اسکندری و نواب,ترافیک سنگین و بوق های ممتد و معنی دار در سطح شهر تا پاسی از شب,ترس و وحشت نیروهای سرکوبگر و استقرار آنان در سراسر چها راه ها  و میدانها خود یک نوع «تظاهر سراسری» بود. افرادی بودند که با دیدن شهر اشغال شده توسط نیروهای نظامی می پرسیدند امروز چه خبر شده؟ و تعداد بسیار بیشتری پاسخش را بسرعت میدادند: امروز سالگرد حماسه 25بهمن و حصر رهبران سبز است.

1- فراخوان 25 بهمن از نظر خبررسانی در جامعه واقعی کاملا موفق بود.
مسلما صفحه فیسبوک 25 بهمن و هواداران ایشان در بردن پیام فراخوان به درون جامعه واقعی بسیار موفق عمل کردند. همه کسانی که باید میشنیدند خبر فراخوان را شنیدند و در جریان قرار گرفتند. بنابراین صفحه فیسبوک 25 بهمن چنانکه بخواهد و اراده کند در یک بازه زمانی مناسب,میتواند پیامش را بگوش مخاطبینش برساند.

2- فراخوان 25 بهمن یک نظر سنجی روشن در باره تاکتیکهای اعتراضی بود:
راهپیمائی تاکتیک برگزیده مردم در شرایط کنونی نیست. در روز 25 بهمن این بوضوح دیده شد.هیچ نظرسنجی کاملتر از مشاهده وقایع در عرصه عمل نیست. ما ده ها هزار نفر نیستیم میلیونها نفریم که همگی پیام فراخوان را شنیده بودند. نتیجه روشن است راهپیمائی تاکتیک برگزیده امروز نیست.پس روی راهپیمائی اصرار ورزیدن حاصلی بجز رکود مجدد جنبش نخواهد داشت و این مشکل مردم نیست.

3- رابطه پیشاهنگ و مردم:
در هر حوزه ای مرجعی وجود دارد که که انسانها باید خودشان را با آن مرجع تطبیق دهند و نه برعکس. مثلا در حوزه زیست محیطی, زمین و اقلیم یک مرجع محسوب میشود.امروزه شاهدیم که بشر عزمش را جزم کرده تا از محیط زیست چیزی بجز زباله باقی نگذارد, گرمایش زمین, نابودی جنگلهاو تالابها و دریاچه ها, نابودی وانقراض نسل جانوران که به دقایق و لحظه ها نیز کشیده شده و... همگی مثال روشنی ازاین حقیقت تلخ است. حال اگر کسی در این میان بجای مبارزه برای تغییر رفتار با زمین و محیط زیست بفکر زندگی در سیاره دیگری باشد و در واقع بجای تغییر رفتارخود در فکر تعویض سیاره بیافتد, این تراژدی را بوضوح تبدیل به یک کمدی نموده است.

در عرصه سیاست و کنش اجتماعی مردم مرجعند و روشنفکران وظیفه ای بجز شناخت این مرجع و دریافتن نبض جامعه ندارند. به عبارت ساده تر روشنفکران یا کنشگران سیاسی فقط حق دارند ضمن همپوشانی با وضعیت فعلی مردم فقط یک گام جلوتر حرکت کنند. تمام وظیفه یک کنشگر یا پیشاهنگ در درک همین «یک گام جلوتر» خلاصه میشود. اگر پیشاهنگ کار مطالعاتی و تحقیقی میکند, برای درک وضعیت فعلی مردم و دریافت دقیق آن گام است. دلیل نظرسنجی هم چیزی جز این نیست. یک روشنفکر واقعی همواره میداند که «مردم مقصر نیستند» چرا که آنان مرجعند همانطور که زمین در محیط زیست مرجع بود. آن دسته از روشنفکرهائی که مثلا در حسرت مردم سوریه میسوزند از مبارزه و مردم هیچ نمیدانند. آیا مردم سوریه تجربه انقلاب 57 ایران را داشته اند؟ آیا بار 8 سال جنگ را بدوش کشیده اند؟آیا تجربه 8 سال اصلاخات را دارند؟ آیا  یک حکومت استبدادی دینی طرف آنهاست؟  این دسته از روشنفکران در واقع بجای اصلاح خود بدنبال تغییر مرجع هستند و درعالم سیاست نقش کمدین های مزاحم را ایفا میکنند.

از خواص فراخوان 25 بهمن سقوط آزاد روشنفکرانی بود که در آسمان تخیلاتشان سیر میکردند و اکنون با پستی و بلندی های زمین بخوبی آشنا شدند. انان که میخواستند تا صبح در خیابان بمانند و کار را یکسره کنند حالا کجا هستند؟ آن میلیونها مردمی که قرار بود پشت سر ایشان سنگر به سنگر را فتح کنند و رهبران سبز را از خیابان پاستور آزاد کنند کجا هستند؟ 

4- چه باید کرد؟ مسیر آینده روشن است.
یکی از نقاط ضعف صفحه فیسبوک 25 بهمن باورنکردن وزن خودشان است و هنوز از «بزرگان» سخن میگویند. به این عزیزان باید بگویم با همه جوانی کسی بزرگتر از شما در جامعه سیاسی ایران موجود نیست. هیچ حزبی یا گروهی از اصلاح طلب گرفته تا اپوزسیون خشکیده 33 ساله در حد و اندازه های شما نیست. نه شهامت شما را دارند و نه وزن و امکانات شما را. فراخوان 25 بهمن بهترین گواه این ادعاست. همه این بزرگان «با همه تجربه و دانش خود» چاره ای نداشتند تا بدنبال کاروان شما بدوند که از قافله عقب نیافتند. و اگر کسی ادعای دیگری دارد این گوی و این میدان بگذار وزن و شهامت خودشان را در عمل نشان دهند نه در حرف. بگذارید فراخوان بدهند.

صفحه فیسبوک 25 بهمن باید گام بلند دوم را با شجاعت بردارد. یک تاکتیک اعتراضی دیگر را با هزینه های کمتر( مثل تحریم خیابان) انتخاب کنید و با شجاعت فراخوان دهید. یادمان باشد فضای مجازی روز بروز بسته تر میگردد سید علی پایش را روی این لوله تنفسی قرار داده و هر وقت امنیتش به خطر افتد فشار را تا حد انسداد کامل بیشتر خواهد کرد. تاکتیک اعتراضی باید بسیار بدقت انتخاب شده وبعد از اولین اجرا که به تلاش و همت گسترده نیاز دارد. در جامعه نهادینه گردد تا جائیکه بدون نیاز به فراخوان مجدد در فضای مجازی در هر ماه مثلا در دوشنبه های اعتراض تکرار گردد.

صفحه فیسبوک 25 بهمن در عمل و نه در حرف نشان داد که توان ,همت و ظرفیت لازم برای این چنین امر خطیری را در خود دارد. و اگر حاصل کار این صفحه فقط به نهادینه کردن یک چنین کمپینی ختم گردد. میتوان ادعا کرد که این مبارزین نقش خود را در عرصه جنبش سبزو ازادیخواهی ایران بخوبی و بسیار بیشتر از حد انتظار ایفا کرده اند.

۱ نظر:

mina گفت...

با درود

ممکن است خواهش کنم ای میلی برای تماس در بلاگ تان قرار دهید؟

با احترام

یک مراه سبز