۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

آنالیز سیستم ها و جنبش سبز

مبحث سیگنالها و سیستمها در طیف بسیار گسترده ای از حوزه ها کاربرد دارد, و ایده ها و تکنیکهای مربوط به آنها نقش مهمی در تجزیه و تحلیل این حوزه های متفاوت  مثل علوم مهندسی , شیمی, فیزیک,زمین شناسی, کنترل فرایندها... بازی میکند.اگرچه هر کدام از این سیستمها بطور عینی و فیزیکی بشدت متفاوت به نظر میرسند, اما همه آنها در دو مورد اشتراک دارند

1- سیگنال: ورودی ها یا پارامترهای متغییرمستقلی هستند که روی سیستمها اثر میگذارند
2- سیستم: سیستمها پدیده هائی فیزیکی هستند که به این سیگنالها(ورودی ها) پاسخ داده و متغیرها جدیدی را تولید میکنند(خروجی ها یا سیگنالهای خروجی)

یک مثال ساده برای روشن کردن موضوع کفایت میکند: فرض کنیم " سیستم" ساده ای متشکل از یک لامپ, کلید برق و اتصالات لازم را در اختیار داریم. "سیگنال ورودی" در اینجا تغییر وضعیت کلید و "سیگنال خروجی" روشنائی لامپ  خواهد بود . بنابراین سیستم در اینجا به ازای دو تغییر محتمل و مستقل ورودی یعنی روشن یا خاموش کردن کلید برق دو خروجی "غیر مستقل" یعنی روشنائی یا خاموشی لامپ را تولید خواهد کرد.

در مورد "هر سیستمی " وضع به همین منوال است و فقط متغیرها  یا ورودی ها و خروجی ها تفاوت خواهند کرد. بنابراین  همه  سیستمها از قواعد و ریاضیات یکسانی پیروی میکنند و "تجزیه و تحلیل سیستمها و سیگنالها" چندین واحد درسی در دروس پیشرفته دانشگاهی در رشته های مرتبط را به خود اختصاص میدهند.

فشار دادن پدال گاز(ورودی) در "سیستم اتومبیل" , موجب افزایش سرعت(خروجی) و همچنین راهپیمائی 25 خرداد 88(ورودی) در"سیستم اجتماعی ایران" و همه نتایج بعد از آن  نمونه های دیگری از مبحث بسیار مهم "آنالیزسیگنالها و سیستمها" در موارد پیچیده و بسیارپیچیده تر هستند.

پیش از ادامه بحث لازم است تاکید شود که در این یادداشت بهیچوجه قصد ورود به موضوع تخصصی آنالیز سیستمها را ندارم ومباحث و مفاهیم مطرح شده صرفا در حد آشنائی با نظریه سیستمها و نگاهی نو به مشکلات"سیستماتیک"  جنبش سبز,از زاویه ای متفاوت است.

سیستمهای هوشمند:
معمولا سیستمهای هوشمند برآمده از هوش انسانی هستند . اما این تعریف کاملی ازسیستم هوشمند نیست . تفاوت اصلی میان سیستم های غیرهوشمند و هوشمند در "متغیرهای خروجی سیستم" نهفته است. در سیستم های هوشمند , خروجی ها تحت کنترل سیستم قرار میگیرند تا به نتایج مشخصی منجر گردند(رسیدن به هدف مشخص)  در صورتیکه در سیستمهای غیرهوشمند چنین نیست. برای روشن شدن موضوع مثال های زیر مفید خواهد بود:

1- نوشتن یک یاداشت یا مقاله (مثل همین مورد) نمونه ساده ای از یک سیستم هوشمند را بخوبی نشان میدهد. نتیجه گیری مقاله همان "خروجی کنترل شده" و لغات , فصل بندی ها و جملات "ورودی های سیستم" هستند. در هر نوشته متناسب با هدف, ورودی ها یا همان جملات و واژه ها طوری مورد استفاده قرار میگیرند که  خواننده را به نتیجه مطلوب هدایت کند. رسیدن یا نرسیدن به هدف تعیین شده مربوط به مبحث دیگری ست تحت عنوان "کارآمدی سیستم ها". 

2- سیستم های اقتصادی مثالی از یک سیستم هوشمند  پیچیده است. هدف(خروجی کنترل شده) در این سیستم  ها تامین مایحتاج افراد جامعه بطور کلی و اهداف دیگرویژگی هرسیستم مشخص را تعریف میکند. مثلا در سیستم اقتصادی سرمایه داری "کسب سود" یکی دیگر از اهداف یا خروجی های سیستم تعریف میشود. در حالیکه در سیستم اقتصادی سوسیالیستی "برنامه ریزی تولید متناسب با نیاز جامعه" از اهداف سیستم تعریف شده است . در حالیکه در هر دو سیستم ورودی ها یعنی سرمایه ونیروی کار و مواد اولیه یکسان هستند.

3- چوپانی که گوسفندان را به چراگاه هدایت میکند, مثال بسیار خوبی از یک سیستم هوشمند است. در اینجا خروجی(هدف) کنترل شده رساندن گوسفندان به چراگاه در سریع ترین زمان است . مسیرهای متفاوت که لزوما همه آنها به چراگاه نمی رسند "ورودی های سیستم" هستند. چوپان میبایست با انتخاب آگاهانه مسیر حرکت(ورودی ها) گوسفندان را به مسیر مطلوب هدایت کند.حال اگر گوسفندان در طول مسیر یا بر سر یک دو راهی به مسیر غلط پا گذاشتند چه خواهد شد؟ در اینجا نقش اساسی ترکه  و سگ چوپان جهت برگرداندن گوسفندان به  صراط مستقیم روشن میگردد.
بنابراین در همین مثال ساده چند عنصراساسی یرای تشکیل یک سیستم هوشمند را میتوان مشخص کرد:
یک; سیستم هوشمند دارای خروجی ویژه یا هدف مشخص است

دو; سیستم هوشمند با انتخاب و گزینش میان ورودی ها ( شامل توانائی ها و حوادث و امکانات) تلاش میکند هدف مورد نظر تحقق یابد

سه; هر سیستم هوشمند باید قدرت کسب تجربه و قدرت تطبیق با وضعیت جدید را داشته باشد. به عبارت دیگر سیستمهای هوشمند دارای بخش حافظه(تجربه یا نگهداری خاطرات)  و مغز(پروسسور) هستند

چهار; سیستمهای هوشمند دارای بخش کنترل خروجی بر اساس تغییرات ورودی بنام فیدبک (همان ترکه) هستند

پنج; سیستمهای هوشمند باید دارای چشم هائی(sensor) برای تشخیص وضعیت باشند

    
                
نگاه سیستماتیک به جنبش سبز:
اگر جنبش سبز را بصورت یک سیستم هوشمند در نظر بگیریم میتوان گفت خروجی ویژه یا هدف این سیستم از بدست آوردن حق رای و جلوگیری از تقلب در انتخابات و سپس تا حد سرنگونی نظام حاکم و استقرار نظم نوین متغیر بود. 

در اینجا به درستی یا نادرستی این تغییر اهداف نمی پردازم و با نگاهی سیستماتیک با توجه به مباحث پیش,  سوالات زیر را مطرح میکنم :
 با توجه به اینکه هر تغییری در اهداف, نیازمند تغییراتی  در"درون سیستم" است, آیا "سیستم جنبش سبز" مکانیزم درونی خود را متناسب با  تغییرات ذکر شده در اهداف , تغییر داده بود؟ اصولا مغزیا "رهبری" جنبش سبز چگونه کار میکند؟ حوادث یا ورودی ها چگونه در این "واحد رهبری" تفسیر می شوند؟ آیا سنسورها یا چشم های سیستم گزارش دقیقی از روند رسیدن به اهداف را به رهبری سیستم ارائه میکردند؟ و فیدبک های لازم برای نگهداری سیستم در مسیر اهداف اعمال میگردید؟

تا آنجا که بر نگارنده آشکار است بدلیل محدودیت های اعمال شده برارتباطات  رهبران سبز با دیگر اجزای سیستم, اصولا جنبش سبز از ابتدا فاقد رهبری متمرکز یا یک مرکز هدایت بود که بطور سیستماتیک و سازماندهی شده بر تحرکات و اهداف جنبش سبز نظارت داشته باشد. رهبران سبز با درک چنین نقطه ضعفی شکل دیگری از رهبری را مطرح کردند که با شعارهرنفر یک رهبر مشخص می گردید. 
مسلما این شکل جدید یا هر شکل دیگری از رهبری جنبش(مغز سیستم) در صورتی کارائی لازم را خواهد داشت که موارد زیر را در بر گیرد: الف) در جایگاه رهبری قرار گرفته و ارتباط سازماندهی شده خود را با دیگر اجزای سیستم مثل ورودی ها(رویداد ها و امکانات), بخش فیدبک وسنجش خروجی ها توسط سنسورها(مثلانظرسنجی) برقرار نماید. ب) تغییرات لازم به ورودی ها جهت رسیدن به  اهداف را اعمال نماید(فیدبک). ج) و مهمتر از همه تعیین یک یا چند هدف ویژه که مورد پذیرش همه "اجزای" جنبش سبز قرار گرفته و در ضمن با توجه به امکانات قابل تحقق باشد.

بر هیچکس پوشیده نیست که بهر علت, شعار هر نفر یک رهبر که درخواست تشکیل "رهبری جنبش" به شکل دمکراتیک و از پائین به بالاست , تحقق پیدا نکرد و نتوانست به "یک مرکز هماهنگی" یا "شورای هماهنگی رهبری" منجر گردد.

نه تنها جنبش سبز بلکه هر سیستم هوشمندی که فاقد "مرکز هدایت" , "بخش فیدبک" و "چشم"sensor باشد. در واقع یک سیستم هوشمند نیست و انتظار رسیدن به اهداف تعیین شده را نیز نباید داشت.

نتیجه گیری: 
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم, آگاه باشیم یا نباشیم, بخشی از سیستم ها محسوب میشویم. چه بعنوان یک فرد(سیستم فردی) چه بعنوان عضوی از خانواده(سیستم خانواده) یا جامعه یا عضوی از سیستم جامعه جهانی . آگاهی به  قواعد و اصول کلی حاکم بر سیستمها مارا قادر میسازد با داشتن نگاهی سیستماتیک به جهان اطراف از وضعیت منفعل و "غرق شده فعلی در سیستم های تحمیل شده" به عنصری فعال تبدیل شویم که قادر است تغییرات مورد نظر خود را روی سیستمهای موجود اعمال نماید. 
حتی مفاهیمی همچون بیداری و هوشیاری با یک دیدگاه سیستماتیک تعریف جدیدی می یابد:
هوشیاری و بیداری از دیدگاه سیستماتیک  چیزی نیست جز تعیین "هدف وِیژه" متناسب با امکانات موجود و گام برداشتن  عملی بسوی این هدف و برداشتن موانع با گزینش صحیح امکانات(فیدبک) , با سنجش و ارزیابی دائمی از دوری یا نزدیکی به اهداف ذکرشده.

این هدف ویژه میتواند شامل: کسب درامد بیشتر, نوشتن یک گزارش,کار مطالعاتی, مهاجرت به کشور دیگر, اصلاح امور جامعه یا تغییر نظام سیاسی و...باشد.

بدون داشتن هدف مشخص و وجود اجزای اصلی یک سیستم هوشمند, هیچ سیستمی کارامد نیست و به نتیجه مطلوب منجر نخواهد شد

۱ نظر:

taghi گفت...

Interestinig to open this disscussion but signal processing might not be the perfect model.
to me a society looks more like a multi-agent system with each party or group seeking its own interest and the overal state is reached by interaction of these.
see emergent systems. and we know that a fault resiliant system should be distributed not centralized otherwise its easy to be taken down.
I think the reason green movement has partially failed (although I dont completely agreed) is that there are many parties in this game are neutral,
most of people dont care, etc.