مخالفان دولتی یا (اپوزیسیون) به مجموعه افراد و نهادهای مخالف نظام سیاسی گفته میشود که توانائی مخالفت با نظام, سازماندهی حداقل بخشی از اعتراضات مردم و اعمال فشار سیستماتیک به حکومت را با استفاده از سازو کارهای درون جامعه را داشته باشند .
مسلما هر معترضی اپوزسیون نیست و هر اپوزسیونی با وزن اجتماعی خودش محک میخورد. میزان تاثیر گذاری روی روند تغییرات سیاسی, داشتن برنامه مدون برای عبور از نظم موجود به نظم نوین, سازماندهی و شفافیت از دیگر شرطهای لازم برای قرار گرفتن در جرگه اپوزسیون است.
چیزی که مدتهاست در فرهنگ سیاسی ایران به غلط جا افتاده, نامیدن مجموعه مخالفان و معترضان منفرد خارج از کشور بعنوان اپوزسیون خارج از کشور است . گرچه هر کسی در هر جا حق مخالفت با نظام حاکم کشورش و ظلم علیه مردمش را دارد, همانطور که گفته شد این بمعنی اپوزسیون بودن نیست . اهمیت جدا کردن صفوف اپوزسیون و مخالف بخاطر شفاف سازی فضای آشفته سیاسی جنبش آزادیخواهی ایران است .
مسلما در میان هیاهوی مجازی هزاران رهبر, تحلیلگر,وبلاگ نویس, نویسنده و روزنامه نگار که همگی خود را اپوزسیون می نامند نمی توان به نیازو درخواست فوری و بسیار حیاتی "اتحاد اپوزسیون" جامه ی عمل پوشاند .
اگر با تعریف و شروط ذکر شده در بالا بخواهیم اپوزسیون واقعی ایران را تبیین کنیم شاید به تعداد انگشتان دستها هم نرسد. بدلیل اهمیت موضوع شروط را دوباره بازنگری میکنیم:
1- داشتن وزن و ریشه اجتماعی موثر در داخل کشور
2- داشتن برنامه و قدرت سازماندهی واقعی مردم
حال اگر بخواهیم مدعیان اپوزسیون ایران را ازدو فیلتر ذکر شده عبور دهیم کدامین نیروها باقی خواهند ماند؟
1- جنبش سبز با وزن اجتماعی گسترده , در واقع بدون شورای رهبری معتمد و مورد توافق وسردرگم
2- جنبش آزادیخواهی کردستان و احزاب شناخته شده مثل حزب دمکرات,کومله, و جدیدا پژاک
3- جنبش ها و تحرکات اقوام , با رهبران وانگیزه های متفاوت
4- جنبش زنان و کمپین های دفاع از حقوق زنان
5- جنبش دانشجوئی
6- جنبش های کارگری مستقل
7- جنبش اصلاح طلب
بعید است که به لیست محدود فوق کسی بتواند چیزی بیافزاید و وجه مشخصه اغلب این جنبشهای واقعا موجود نداشتن سازماندهی یا نماینده یا سخنگوی ست که مورد پذیرش بدنه همان جنبش است . یا در صورتی که مثل اصلاح طلبان رهبری مشخصی دارند تلاش میکنند رهبری دیگر جنبشهائی که در واقع با دیدگاه های آنان سنخیتی ندارد به کنترل خود درآورند
فقدان یک" سر واقعی" برای جنبش های نامبرده زمینه ساز اشفته بازار کنونی ست. دهها سوسیالیست کارگر ندیده و رهبران مردم ندیده , احزاب بدون عضو و مانیفستهای معلق در فضای مجازی, "سر"براوردن هزاران "سر" کوچک غیر مرتبط با بدنه اجتماعی با استفاده از امکانات مجازی و دنیای ارتباطات و رهبری مردم ازدرون مانیتورها و تصاویر ایکس لارج تلوزیونی ریشه در بی توجهی رهبران واقعی جنبشها به امر سازماندهی و اتحاد دارد.
چاره کار گرچه آسان نیست اما شدنی ست و باید از جائی شروع شود –باید طی یک روند دمکراتیک همه جنبش های ذکر شده "سر" پیکره خود را انتخاب و معرفی کنند – جنبش سبز باید طی یک روند دمکراتیک شورای رهبری مورد اعتماد خود را برگزیند و با ارائه برنامه و هدف مشخص, اتحاد با جنبش های مطرح دیگر و رهبران منتخب انان را در جبهه ای مشترک تحقق ببخشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر