۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

اختلاس3 میلیارد دلاری,نشانه های اضمحلال نظام حاکم وآینده محتمل

بدون اینکه بخواهم به حاشیه ها و افشاگری در مورد اختلاس 3 میلیارد دلاری اخیر بپردازم که میتوان گزارشات بسیار کاملترش را در نوشته هائی که تاکنون منتشر شده یافت, مایلم مستقیما به جنبه ای دیگری از این واقعه اشاره کنم که  شاید به آینده و وظایف پیش روی  نیروهای "همچنان فعال"  سبز بیشتر مرتبط باشد.
از کنشها و واکنشهائی که تا کنون در سطح حکومت و رسانه های حکومتی انجام شده چنین به نظر می اید که واقعه اختلاس 3 میلیارد دلاری اخیر گرچه اولین مورد نبوده و قطعا آخرین هم نخواهد بود. اما به لحاظ "کمیت" و "حجم" چنان سنگین است که  بیش از هر مورد دیگر یکی از مهمترین حلقه های امنیتی (باقیمانده)رژیم را که که بدست و پای ملت پیچیده شده نشانه رفته است. 

می توان گفت  وقایع دو سال و چند ماه گذشته حول محور انتخابات سال 88  که به پاره شدن کامل زنجیر ارتباطی نظام و ملت ازنگاه مشروعیت سیاسی  منجر گردید و با چسب نیروهای امنیتی و سرکوب وحشیانه و حصر رهبران و اسارت فعالان سیاسی " به هر قیمت" وصله پینه گردید, اکنون به فاز دوم  و به اعتقاد نگارنده فاز نهائی یعنی گسست زنجیره اقتصادی رسیده است.

اگر با نگاه از پائین یعنی از دل جامعه و مردم بخواهیم به موضوع فوق نگاه کنیم, چنین به نظر میرسد که جامعه ایران که در طی دوران  بعد از انتخابات 88  برای اصلاحات بنیادی و مشروعیت بخشی به نظام سراپا نامشروع  با خواست تغییرات اساسی بپا خواسته بود بعد از مواجهه با سرکوب خونین و عدم توانائی در ایجاد گسست درزنجیره امنیتی نظام حاکم بهر دلیل از خیر مشروعیت و صندوق رای گذشت تا چیزی بیشتر از این را از کف ندهد . در اینجا مجالی نیست که بدلایل رکود جنبش ازادیخواهی بپردازم , فقدان شورای رهبری خردمند و بسیاری دلایل دیگر از جمله مباحثی ست که به دفعات پیش از این در سطح فعالان جنبش بدان اشاره شده است .
اما در کنار همه نقاط ضعف جنبش میتوان به نکته ای دیگر نیز اشاره کرد که  از دلایل بسیار مهم رکود جنبش بوده و کمتر بدان اشاره شده و انچیزی نیست بجز تمایل و تصمیم مردم به حفظ زنجیره ی اقتصادی یا بعبارت ساده تر حفظ  "نان ودرآمد ماهیانه" به قیمت دست کشیدن از "آزادی".

در اینجا به هیچ وجه قصد محکومیت و سرزنش مردم را ندارم . هر ملتی حق دارد متناسب با شرایط مشخص جامعه خود چیزی را بدهد که چیزی بگیرد یا دستکم از دست ندهد. مخصوصا اگر با شرایطی روبرو گردد که بدلیل فقدان رهبری جنبش بخصوص بعد از حصر رهبران در ازای "هیچ" ,آنچه میدهد فقط خون است و به اسارت رفتن فرزندان.

اینک با آشکار شدن نشانه های فراوان که با حذف یارانه ها آغاز شد , نرخ وحشتناک و افسار گسیخته تورم و گرانی و بیکاری , تحریم های موثر جامعه جهانی و این اخری یعنی سرقت 3 میلیارد دلار از سیستم بانکی یعنی از "پولهای ذخیره" مردم , به نظر می اید دیگر هیچ بهانه ای برای تداوم سکوت باقی نمانده است.

به نظر می اید  نیروهای درون نظام یا لااقل بخشی مهمی از دولتمردان انتحاری با احساس و درک واقعبینانه از آنچه در عمق جامعه جریان دارد., تمامی هدف خود را غارت بیت المال, تا حد امکان و تا آخرین نفس قرار داده اند. گسست زنجیره اقتصادی میان نظام و مردم که بانکها سنگربان و جلودار چنین پیوندی هستند , صفوف مردم گرسنه را با آخرین حلقه یعنی زنجیر امنیتی مصادف خواهد کرد . فقط کافیست در ورشکستگی کامل دولت و نظام و در باج خواهی های انتحاری دولت احمدی نژاد از نظام و رهبری, یارانه ها پرداخت نشود یا کارمندان و حقوق بگیران در وسعتی فزونتر, از این آب باریکه نیز محروم گردند. با زیر سوال رفتن امنیت بانکها یعنی محل ذخیره اندوخته های مردم فقط باید منتظر جرقه ای بود که از جائی شعله ور شود و خیل حقوق بگیران و بیکاران و گرسنگان را بی هیچ ملاحظه ای روانه خیابانها کند . همین مردمی که  خیابانها را بخاطر "نان و حقوق" رها کردند بانکها را بر سر صاحبانش ویران خواهند کرد. 

به نظر نمی آید نظام با ترفند  قدیمی ودرنظرگرفتن ماموریتی ویژه برای محسنی اژه ای اینبارنیز قادر باشد از پس انتحاریون دولتی براید و دو سر زنجیرپاره امنیت اقتصادی جامعه را به همدیگر جوش دهد . دولت احمدی نژاد همچون بمب ساعتی که ضامن آنرا کشیده و در "زیر" نظام جاسازی کرده باشند مدتهاست شمارش معکوس را آغاز کرده است.

شورش گرسنگان و مالباختگان بجای انقلاب از هر فرض دیگری در شرایط کنونی محتملتر است . بهمن فروپاشی نظام حاکم بسرعت خود افزوده است .جنبش سبزتا کنون به دلایل مختلف قادر به سازماندهی و در دست گرفتن هژمونی اعتراضات و مطرح کردن خود بعنوان آلترناتیو نظم نوین نبوده و  به نظر نمی اید در شرایط فعلی قادر به رفع مشکلات خود باشد. از جنبش سبز هویت ونامی سبز و خاطرات مبارزاتی گرانبار بجای مانده که البته در این وانفسا اصلا کم ارزش نیست. شاید در فرصت اندک بجای مانده مهمترین وظیفه  مبارزان  و رهروان بجا مانده و دلسوز, تشکیل کنگره یا جبهه متحد برای نجات ایران باشد. 
هویت سبز ما آخرین امید ما برای نجات ایران است

هیچ نظری موجود نیست: