بعضی روزهای خاص بدلیل وقایعی که در آنروز اتفاق میافتند آنقدر مهم هستند که خود عامل تغییر مسیر تاریخند .یعنی اوضاع بعد از آنروز دیگر مانند گذشته نیست تفاوت عظیمی میان دیروز و فردا بوجود میاید . دولتی میرود و دولتی دیگر بر سر کار میاید یا جنبشی آغاز میگردد.
مثلا 28 مرداد 1332 یک چنین روزی بود, واقعه کودتا در اینروز مسیرایران را در بکلی تغییر داد. گرچه این وقایع خود قطعا معلول دلایل دیگری ست اما انتخاب این روز بعنوان روز کودتا کمتر از خود کودتا اهمیت ندارد . کما اینکه همین کودتا با همین عوامل در 25 مرداد 32 یعنی فقط 3 روز قبل به شکست انجامید. باز هم مایلم تاکید کنم که در چنین روزهائی خود واقعه و روز حادثه و هوشیاری لحظه ای نیروهای درگیر در صحنه, عامل بسیار مهمی در تحولات هستند. اگر مصدق و یارانش و جوانان حزب توده و... همانند 25 مرداد فعالانه با کودتا برخورد میکردند شاید امروز سرنوشت ما طور دیگری نوشته میشد وپیروزی کودتا سرنوشت محتوم و جبر تاریخ نبود .
25 خرداد 88 هم یک چنین روزی بود. روزی که خود واقعه یعنی حضور چند میلیونی مردم معترض آغازگر جنبشی بود که موجب تحولات بزرگی گردید و بازگرچه خود ریشه در عوامل دیگری داشت اما بدون شک انتخاب این روز و چند میلیونی بودن جمعیت حاضر به اعتراف شهردار وقت تهران از اهمیت بسیاری برخوردار بود . شاید کمی تاخیر یا تعجیل در اعلام چنین برنامه ای مثلا در روز 24 خرداد یا 26 خرداد شاهد چنین جمعیتی نبودیم که البته نمی توان این امر را اثبات کرد.
اما روزهای دیگری هم هست که گرچه وضعیت دیروز و فردایش کاملا متفاوت بوده و یک نقطه عطف محسوب میگردد, اما بستگی تام به "عوامل" بوجود آورنده وقایع انروز داشته و خود وقایع اهمیت چندانی در این دگرگونی ندارند.
25 بهمن 89 چنین روزی ست . ظاهرا واقعه پیش آمده ,فراخوان یک راهپیمائی بود همانند بسیاری از راهپیمائی هائی که پیش از ان انجام شده بود. با این حال بر هیچ کس پوشیده نیست که دیروز و فردای جنبش سبز بعد از 25 بهمن 89 بهیچوجه قابل مقایسه نیست و جنبش بجز انحناء و تغییر اساسی زاویه نسبت به مسیر اولیه یا تغییر سطح و فاز, گرفتار رکودی تدریجی نیز گردید.
عبور از فاز اصلاحات به فاز انقلاب مهمترین تغییر حاصل در 25 بهمن بود. روزی که برای اولین بار رهبران سبز مستقیما بدون گوشه وکنایه دستور راهپیمائی درروزی را دادند که در تقویم نظام نبود و نیازی به گرفتن مجوز احساس نکردند. روزی که جنبش سبز با انقلابهای جهان عرب پیوند خورد و از" انقلاب" و مبارزه بر علیه حاکمان ظالم در هر گوشه جهان حمایت شد . تا اینجا هیچ مشکلی نیست و این روند طبیعی جنبش سبز در مقابل حاکمان اصلاح ناپذیر بود که خود بسیار پیش از این در عاشورای 88 به این مرز رسیده بود.
در 25 بهمن پیروزی تاکتیکی بزرگی بدست آمد. تحرک میلیونی جنبش بعد از مدتها سکوت . شور و نشاط و انرژی دوباره جامعه سبز را در بر گرفت که میتوانست آغازگر یک حرکت جدید باشد .
اما دلیل اینکه چنین نشد را باید در خطای محاسباتی و عدم شناخت کافی رهبران سبز از ملزومات این تغییر فاز و اعتماد بیش از حد به یاران اصلاح طلب سابق دانست . در حالی که خود رهبران جنبش یعنی میرحسین و شیخ همراه با مردم از اصلاح به انقلاب رسیدند با یک خطای محاسباتی , بدون سازماندهی و آماده سازی یک شورای رهبری واقعی و فراگیر و صرفا با اعتماد بیش از حد به یاران "سابق", خود را قهرمانانه قربانی و سوخت یک پیروزی تاکتیکی کردند.
رهبران ما یارانشان را چون خود صادق و بی ریا میدیدند و گمان میکردند بعد از دستگیری ایشان, راه برای تشکیل جبهه فراگیرتوسط ایشان گشوده خواهد شد .
در توصیف از خود گذشتگی رهبران ما , فقط و فقط باید به داستانهای حماسی ومردانگی و جوانمردی های مراجعه کرد که امروزه روز دیگرفراموش شده . فریدونها, فرهادها, بابک ها همه کسانی که پای مردم , عشق و میهنشان تا آخر می ایستند... رهبران ما انقدر خود عاشق بودند که ندیدند که "در" برای یاران سابق هنوز بر همان پاشنه میچرخد. این چوپانهای فناتیک ترکه در دست که کاری واجبتراز بازگرداندن مردم به طویله ارباب برای خودشان نمی شناسند.
خطای استراتژیک در اینروز از دست دادن رهبری جنبش به بهای یک پیروزی تاکتیکی بود.
رهبران هنوزدر حصر, زندانیان در اسارت و ایران به ویرانه ای بدل شده است, چاره نداریم بجز اینکه کار نیمه تمام را به پایان ببریم . تشکیل جبهه متحد و شورای رهبری فراگیر مهمترین وظیفه امروز ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر