دو خبر امنیتی جدید که بتازگی و با وسعت زیاد در فضای مجازی منتشر شده گرچه ظاهرا بی ربط هستند شاید درباطن اینچنین نباشند .
همکاری گسترده سازمانهای اطلاعاتی غرب با قذافی برای سرکوب و شناسائی مخالفان , در حد "داد و ستد" مخالفان و اعزام به شکنجه گاه های قذافی واز سوی دیگر "پرداخت بهای این کالا" با معرفی و لو دادن اپوزسیون قذافی, هیچ جای تردیدی نمی گذارد که در روابط بین الملل انچه حاکم است قانون تجارت است و اعلامیه جهانی حقوق بشر فقط تزئینی ست برای فروش بهترکالا.
خبر دیگری که بطور مستقیم و تقریبا همزمان با خبر دهشتناک فوق, ما ایرانیان را تحت تاثیر قرار میدهد. فتح! ارتش سایبری در حک کردن سایت شرکت Diginotar بود که به بزرگترین فاجعه امنیتی معروف شد. این هکران "مبتکر" ایرانی با نفوذ و شکستن دیوارهای امنیتی یکی از قدرتمندترین
سرویس دهندگان دنیای تکنولوژی ارتباطات حالا چه میتوانند بکنند؟
". نهادهای امنیتی ایران از تاریخ 10 جولای 2011، یا فردای هجدهم تیرماه 1390 قابلیت کنترل کامل همه اکانتهای جی میل، اسناد گوگل داکس، گوگل تالک و تمام داده های گوگل پلاس شما را داشته اند. از زمانی که شما کامپیوتر خود را روشن کرده اید، به اینترنت وصل شده و وارد اکانت گوگل شده اید، " جاسوسی که گواهینامه های سرقت شده را در اختیار دارد"، می توانسته ، تک تک کلیدهای شما را ضبط کند. رمز عبور، متن نامه ها، فایلهای الصاقی، لیست کنتاکت ها، آرشیو ایمیل، آرشیو چت ها و خلاصه همه اطلاعات شما را وارسی و آرشیو کند. شوربختانه این مورد تنها به گوگل مربوط نمی شود و یاهو، وردپرس، افزونه های فایرفاکس و حدود 200 گواهینامه دیگر دزدیده شده اند"
و باز کار به همین جا ختم نمی شود:
" آنها عملا همه اطلاعات شما، رمز عبور جی میل، رمزهای عبور و مکالمات اسکایپ، وبلاگ وردپرس، کامنتهای شما و حتی جزئیات فعالیت ناشناس شمایی که از شبکه حفظ هویت Tor استفاده می کنید را در اختیار دارند"
یعنی اگر این خبر صحت داشته باشد تقریبا همه انچه نظامی مثل حکومت اسلامی مایل است "به هر قیمتی" در اختیار داشته باشد. اکنون در اختیار دارد
اگر دو خبر فوق را در کنار رکود اقتصادی چند ساله اخیر جهان سرمایه داری بگذاریم و کمی هم آشنائی نسبی با اهمیت مفاهیم بنیادی "کالا" و "فروش" و "کسب سود" در دنیای کاپیتالیسم داشته باشیم و بدانیم که مفاهیمی چون حقوق بشر,انسانیت,آزادی اندیشه تا وقتی محترمانه پاس داشته میشوند که به روند چرخه اقتصادی و کسب سود خدشه ای وارد نکنند و معمولا وقت پرداختن به مسائل اینچنینی در دوران رونق جهان سرمایه داری ست و نه هنگام بحران های کمرشکن, انگاه شاید ذهن شکاک ما دائی جان ناپلئون وار به این نتیجه برسد که آیا بحران اقتصادی شرایط مناسبتری را برای اینگونه "مورد دستبرد قرار گرفتن" مهیا نمی کند؟ مخصوصا از سوی کشوری که برق دلارهای نفتی بادآورده آن چشم هر "صاحب سرمایه ای" را می تواند خیره کند.
خلاصه اینکه ارزش هر انسان آزادیخواه ایرانی در بازار سرمایه داری دقیقا چند دلار است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر