1- دنباله رو حوادث://
اگر بین احمدی نژاد و خامنه ای اختلاف ایجاد نمی شد ما این چند ماه اخیرچکار میکردیم؟ اگر انتخابات حکومتی مجلس چیزی حدود شش ماه دیگر برگزار نمی شد صفحات وبلاگمان را با چه موضوعی پر میکردیم؟ اگر بین توکلی و احمدی نژاد و مطهری و... اختلافات کلامی بروز نمی کرد , اگر نیروهای ایران به دولت بشار اسد کمک نمی کردند و یا علنی نمی شد , اگر خاتمی آن حرف را و سپس این یکی را نمی زد , اگر زندانیان سیاسی اعتصاب غذا نمی کردند, اگر هدی صابر را زودتر به بیمارستان میرساندند, اگر آن ضربه موجب قتل هاله نمی شد و... هزاران اگر از همین دست این پرسش را ایجاد میکند پس نقش ما در میان این حوادث چیست؟//
جنبشی که تا عاشورای 88 خود خالق و سرچشمه هر خبر بود به یکباره تبدیل به ناظرمطلق حوادث گردید. اعلام راهپیمائی 25 بهمن 89 از سوی رهبران سبز و اعتصاب غذای اخیر زندانیان سیاسی , مرگ دلخراش هدا صابرو هاله سحابی همه یک پیام مشترک داشتند که به اعتقاد من با نگاهی "خوشبینانه" میتوان گفت که درست درک نشد و این پیام چیزی نیست بجز اینکه: نظاره گر بودن جنبش نیست "باید کاری کرد کارستان" (پیام منصور اسانلو از زندان) .//
بی هیچ تردید , اگر از بعد از عاشورای 88 به بعد هنوز از جنبش سبز "حرف" میزنیم حاصل همت بلند شهدا و مردمی ست که در همان چند ماه اول دست به اقدام در "عمل" و کف خیابانها زدند و اگر امروز هم هنوز امیدی در قلبهای ماست حاصل همت بلند رهبران سبز در قربانی کردن آزادی مشروط خویش با فراخوان 25 بهمن و ایستادگی شگفت انگیز زندانیان سیاسی ست و اگر نبود همه اینها امروز چه حرفی بود برای گفتن و به کدامین امید این کلمات نوشته میشد؟//
2- امروز ضروری ترین گام جنبش برگزاری انتخابات دمکراتیک شورای رهبری ست.//
خوشبینانه ترین نگاه به "وضعیت شورای هماهنگی راه سبزامید" اینست که خواستند و نتوانستند و یا ندانستند. از نگاههای دیگر در اینجا چشم میپوشیم که به حاشیه نرفته باشیم . اگر مهمترین و ابتدائی ترین خواست و شعار جنبش سبز" رای ما کجاست؟" بوده , من همینجا این شعار را تکرار میکنم که در تعیین اعضای شورای رهبری جنبش باز هم "رای ما کجاست؟" . توجیهات امنیتی و انتصاب شدن به هیچ وجه قانع کننده نیست. آیا این امکان وجود نداشت در کنارمجموعه فعلی و انتصابی شورای هماهنگی از طریق امکانات فضای مجازی چند عضو منتخب از میان مبارزان شریفی که به دلیل مبارزاتشان به خارج کشور رانده شده اند, قرار میگرفتند تا ابهامات برطرف گردد؟ مگر اینکه ادعا کنیم کسی که چنین قابلیتی را داشته باشد در خارج از اعضای فعلی شورای هماهنگی یافت نمی شود که بطلانش بر همگان واضح است . بنابراین چه بهتر که خود شورای هماهنگی پاپیش گذارد و انتخاباتی با امکانات موجود را برگزار کند و باعث تداوم نگاه خوشبینانه گردد.بهر حال ,دیر یا زود ,این راهی ست که باید رفت.//
3- در صورت تشکیل شورای رهبری منتخب چه میتوان کرد؟//
من اعتقاد دارم هزاران گام و کنش عملی هست که بدلیل فقدان شورای رهبری و یک مرکز هماهنگ کننده هنوزامتحان نشده و قابل اجراست. آیا ما تا به حال یکبار شده فراخوانی برای تحریم اعلام کنیم؟ ایا امکان کمک به کارگران اعتصابی را نداریم؟ ایا وظیفه ما نیست که بطور هماهنگ به خانواده زندانیان سیاسی حداقل به لحاظ مالی رسیدگی کنیم؟ ایا جنبش سبز نباید یک صندوق و طرح سیستم مالی مبتکرانه برای چنین اموری طراحی کند و از جامعه سبز درخواست کند بخشی از درامد ماهیانه خود را(د رحد مقدورات) برای جنبش به کناری بگذارد؟ آیا فربه کردن جامعه مدنی که فقط درباره آن " سخن" میگوئیم مجموعه ای از همین اقدامات مدنی کوچک نیست؟ آیا اقدامات عملی جمعی خارج از حوزه حکومت برای حفظ محیط زیست, اقدامات جمعی و هماهنگ در مقابله با نابسامانی های اجتماعی مثل اعتیاد و تجاوز به حقوق زنان و کودکان, مقابله با تجاوزات حکومت به شهروندان حتی در انتخاب نوع لباس, تحریم کالاهای مافیائی, آموزش نحوه مقابله در صورت عدم پرداخت قبض گاز و آب و برق از وظایف شورای رهبری جنبش نیست؟ و آیا تک تک این "کنش" های عملی صدها بار قویتر از دویدن بدنبال حوادث دست ساز حکومت, خبرساز نخواهد بود و روحیه و حس همکاری شهروندان را تقویت نخواهد کرد و انان را برای کنشهای بزرگتر آماده نمی کند؟
در اینجا فقط بخشی از کنشهای ممکن مطرح شد که مسلما با استفاده از عقل جمعی تعداد آنها به صدها خواهد رسید . دو راه در پیش روی ماست :یا "انتخابات" خود را پیگیری کنیم وحادثه ای جدید رابیافرینیم یا با دنبال کردن انتخابات "دولت کودتا" و گرفتار شدن در هذیان تحریم/ مشارکت چندین ماه دیگر را به هدر بدهیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر