تاريخ ايران آشناست از اين اسارت گرفتنها، مصدق در قلعه جمشيديه و سپس در قلعه احمدآباد، منتظري در قلعه قم، و اينك چند تن از جنبش سبز در قلعه حشمتيه. وقتي وزير اطلاعات مدعي است روز بيست و پنج بهمن مردم براي خريد عيد در خيابان بودهاند، همانطور كه ازهاري ادعا ميكرد صداي الله اكبر متعلق به نوار است، شاهد هستيم كه چقدر آشناست، و چقدر آشناست دردمنديهايي كه خلق ايران همواره متحمل شده است، زندانها، كشتارها،تبعيدها، و هجرتها
با دستگيري ميرحسين و شيخ، جنبش سبز لاجرم و به ضرورت قدم در ريشهايترشدن خود ميگذارد، ترمزهاي اين جنبش براي جلوگيري از افراطيكاري و نه راديكاليزهشدن، در درون خود جنبش وجود دارند،اين ترمزها چيزي نيستند كه از بيرون با رويكردهاي منفعتطلبانه يا محافظهكارانه القاء شود. شر بايد برود و اين ترجيعبند جنبش ماست. ميرحسين نه راه بنيادگرايي است و نه راه نوليبراليسم، نه فاشيسم است، نه راه سرمايهداري وحشي. ميرحسين، نام عامي است كه مرتب و لاجرم خود را خلق ميكند. بنابراين همانطور كه خرداد هشتاد و هشت، جنبش، خود را نامگذاري كرد، اينك بايد خود را تعميق كند.
هيچ رويكرد محافظهكارانهاي نميتواند جلوي حركت آن را بگيرد يا آن را اغفال كند. شر بايد برود. جنبش،شعار خودش را در خود بازتوليد ميكند، تنها آنانكه مصلحتِ يك روز ديگر، يك روز ديگر را بيشتر ماندن را در پيش دارند، سوداي خاموش و كندكردن جنبش را دارند، اما آنان در هر لحظه عقبتر و عقبتر رانده ميشوند، ميرحسين نامي نيست كه بتوان مصادره كرد، ميرحسين نام خاص براي يك فرد نيست، زيرا نام عام ماست. آنكه به دنبال مصادره يك نام خاص است، شر را بازتوليد ميكند.
به قول آلن بديو،وقتي ملت آلمان در زمان هيتلر خود را كل مردم جهان ناميد، شر ظاهر شد.
رويههاي حقيقت تنها خود را در وفاداري به يك رخداد ظاهر ميكند، ميرحسين موسوي از طريق اعلام وفاداري به امركليِ انقلاب تبديل به نامي عام شد. اينك حقيقت تنها از طريق وفاداري به اين نام عام متشعشع ميشود، نام عامي كه در فين كاشان، احمد آباد، در حشمتيه، يا بايد دقيقتر گفت، نام عامي كه اينك در در هر مكان عامي ميتواند ظاهر شود، و جنبش سبز تا اين لحظه نشان داده است كه ميتواند اين نام عام را خلق كند.
يكي از معاني ریشه ای شدن اين است: شر بايد برود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر