۱۳۹۱ آذر ۱۱, شنبه

برای آنان که میخواهند کاری کنند:ستاربهشتی و حالا نسرین ستوده


چهل وشش روز از اعتصاب غذای نسرین ستوده گذشت یعنی شش روز بیشتر از چله نشینی دراویش– باز هم نامه سیصد فعال مدنی برای شکستن اعتصاب غذا:

"امضاکننده اين نامه خطاب به مسئولين زندان اوين، قوه قضاييه و تمامی مسئولين امر اعلام کردند که مسئوليت بروز کوچک ترين اتفاقی برای خانم ستوده به عهده آنها خواهد بود"

همه چیز حکایت از این دارد که اینبار موضوع با گذشته فرق کرده است وفاجعه همچون نزدیک شدن یک سنگ اسمانی به مدار زمین, میرود تا جریان روزمره زندگی را از چرخش مدام کسالت بار بیرون آورد:

"خانم ستوده به مرحله بسيار بحرانی رسيده است و احتمال اينکه ديگر ذخيره چربی هم در بدنشان وجود نداشته باشد و در اين مرحله تتمه وجودشان که در اندام های داخلی و عضلات نهفته است را به سرعت از دست بدهند و به سرعت دچار کم خونی فوق العاده شديد بشوند"

امروز که به پایان میرسد شاید نسرین ستوده به «اراده خود» اعتصابش را شکسته باشد و شاید هم نه! -  نکته پراهمیت در همین «اراده و تصمیم» نهفته است. فریاد زنی تنها از درون سلولهای انفرادی اوین. زنی حقوق دان که دیه اش طبق قانون ارتجاع حاکم نصف لمپنی است که بازجو و شکنجه گر اوست! . فریاد بلند مادری هزار باررساتر از همه مردان خاموشی است که دو برابر او حق دارند!.

فصل نوینی آغاز شده است – زمانه ای که زخم ها به استخوان رسیده است – زمانه ایکه ستار این کارگر وبلاگ نویس تا پای جان می ایستد و زیر شکنجه میمیرد نه بخاطر سازمان و تشکیلات و خانه تیمی که بخاطر انسان ماندن که سرانجام با ثبت نوشته های کوچکش و حفظ این نوشته ها به قیمت جان, رئیس پلیس فتا را به زیر سوال کشیده و(چه بسا)سرنگون میسازد.
 زمانه ای که نسرین بخاطر «حقوق موکلانش» به زندان میافتد و بخاطر «حق زندگی فرزندش» به پیشواز مرگ میرود...فصل سرنگونی دیکتاتور است

نگاه دیگری به زیستن از درون زندانها هردم رساتر فریاد شده و شنیده میشود – فصلنوینی آغاز شده است فریادهای بلندی که آرامش سفیهان و خواب رفتگان را برهم زده است. «بی تفاوتی» امروز دیگر فقط ایستادن بر مدار صفرنیست – بی تفاوتی مرگ انسان است – بی تفاوتی پذیرفتن تباهی است – زمانه ایست که دیگر مجالی نیست. امروز انکه فریاد نزند مرده است.

زخمها به استخوان رسیده است باید برای فریاد زدن راهی یافت . ندا رفت, سهراب رفت, هدا رفت, فرزاد رفت, ستار رفت ... – آیا اجازه خواهیم داد تا نسرین و نسرین ها هم بروند؟
 زندانیان ما در زندانها میپوسند و صدای شکستن استخوانها در همهمه راسته دلارفروشان و نعره های فرومایگان سیاست بازان معامله گر گم شده است . رئیس جمهورمان در بند است – مادری برای رهائی فرزند براه مرگ میرود – در پراگ اپوزسیون دست جمعی عکس  یادگاری میاندازند –فرومایه گان در فکر جیره شان از سفره خونین انتخابات ولایت هستند – باید برای فریاد زدن راهی یافت.

ایکاش نسرین ستوده بماند تا رسم «جوانمردی» و چگونه زیستن را بیش از این بما بیاموزد – فراخوانها هرگز یادداشت های مجازی آمرانه دعوت به سکوت نیستند. رهبران ما آزادگانی دربندند. آنانی که پیامشان را با خون مینویسند : باید برای انسان ماندن راهی یافت برای فریاد زدن , برای سربلند و شرافتمندانه زیستن باید راهی یافت

نسرین ستوده باید زنده بماند. باید درهای زندان را گشود - نسرین ستوده(ها) نمایش همه وجدان ,جوهره همه آرزوهای ماهستند –  تجسم عینی دلاوری و  آن تاریخ که مایه مبالات بود–زندانیان ما دلیل زنده حقانیت ما به بزرگی سرزمینی هستند که باورش داریم – همه درخشش رنگ سبزی که چون آذرخش هرچند کوتاه شب سیاهمان  را چون سحر روشن کرد- ستاره های اندک این شب سیاه به امید سحر زنده اند ... باید تا وقت رهائی با افروختن آتش در کنارشان بمانیم  

چه باید کرد؟
- هسته های کوچک چند نفره مقاومت و اعتراض را در محلات ودانشگاه ها و ...سازمان  دهیم

- در انتظار اتحاد اپوزسیون در خارج کشور نمانیم و حرکت را آغاز کنیم – سرچشمه اصلی اعتراض درداخل ایران در حال فوران است. جبهه اصلی اپوزسیون در داخل از بهم پیوستن هسته های پراکنده مقاومت بوجود خواهد آمد

- هیچ گام عملی کوچک نیست-چرا که ما بیشماریم - دوباره دیوار نویسی و شعار نویسی و اسکناس نویسی را با محور آزادی «همه زندانیان سیاسی» - برکناری دولت منصوب ولایت – اعتراض به گرانی و فلاکت اقتصادی – و آزادی رهبران سبز و رئیس جمهور دربند «با برنامه ای منظم و دائمی بدون انقطاع» آغاز کنیم.

- هیچ شکلی از اعتراضات مردمی را کوچک نشماریم و همیشه بطور سازمانیافته درکنارشان باشیم. اعتراض کوچک زمینه ساز سازماندهی اعتراض بزرگ هستند

- حضور درفضای نامطمئن مجازی را  به نفع گامهای واقعی در دنیای واقعی کاهش دهیم

- کار مطالعاتی جمعی را بطور جدی پیش ببریم

-هر جنبشی یرای پیروزی به سه عامل 1- برنامه 2- پرچم و نماد 3- رهبری نیاز دارد – با تلاش برای دستیافتن به این سه عامل مردم معترض را متحد کنیم

- به فرارسیدن «روز نبرد نهائی» به رهبری هسته های مقاومت ایمان داشته باشیم و امید رسیدن به چنین روزی را در میان مردم تبلیغ کرده و گسترش دهیم

------------------------------------------------------------------------

قطعا پاسخ این یاداشت به چنین  پرسشی شق سوم را در بر میگیرد. به عبارت دیگرباورمان چنین است که که کنش نهائی یعنی آن اعتراض فراگیر و مردمی که یا بساط حکومتاسلامی را بکلی جمع خواهد کرد یا حکومت فقها را چنان به عقب خواهد راند که راهیبجز تسلیم نخواهند داشت, نه انتخابی ست و نه تصادفی . کنش نهائی واقعیتی عینی ومستقل از ذهن ماست, از یکسو برآمده از ساختار اقتصادی و اجتماعی حاکم و,از سویدیگر برایند باورها و آزمونهای پیشین مبارزه است از خاوران تا تحریم نان.که وقایع تنها به آن سرعت میبخشند یا به تعویق میاندازند...

هیچ نظری موجود نیست: