۱۳۹۱ تیر ۲۵, یکشنبه

از خاوران تا تحریم نان – روز نبرد نهائی


سوال کلیدی اینجاست که آیا می توان در مورد«کنش نهائی» یعنی همان شکلی از اعتراض که در آخرین مرحله به برکناری یا عقب نشینی حکومت اسلامی منجر خواهد شد نیز به یک توافق رسید؟ آیا «کنش نهائی» یک امر تصادفی ست که باید نشست و دید که چه پیش خواهد آمد ؟ ایا یک پدیده انتخابی ست که بنا به ذوق و سلیقه ما شکل میگیرد؟ یا یک واقعه عینی ,مسیری ست مستقل از ذهنیت ما که میتوان با تکیه بر همه تجارب خونین گذشته از خاوران تا اصلاحات,از 25 خرداد تا 25 بهمن و از جنبش سبز تا تحریم شیرونان, دقیقا  تبیین و تعریف کرد به توافق جمعی رسید, حول آن سازماندهی کرد و متحد شد؟(بخش اول)

قطعا پاسخ این یاداشت به چنین  پرسشی شق سوم را در بر میگیرد. به عبارت دیگر باورمان چنین است که که کنش نهائی یعنی آن اعتراض فراگیر و مردمی که یا بساط حکومت اسلامی را بکلی جمع خواهد کرد یا حکومت فقها را چنان به عقب خواهد راند که راهی بجز تسلیم نخواهند داشت, نه انتخابی ست و نه تصادفی . کنش نهائی واقعیتی عینی و مستقل از ذهن ماست, از یکسو برآمده از ساختار اقتصادی و اجتماعی حاکم و,از سوی دیگر برایند باورها و آزمونهای پیشین مبارزه است از خاوران تا تحریم نان.که وقایع تنها به آن سرعت میبخشند یا به تعویق میاندازند.
 
با تکیه به چنین دیدگاهی ست  که روشنفکر سیاسی وظیفه خود میداند که با مطالعه و درس آموختن از تجربه های پیشین, بجای نشستن به امید فرصتهای تصادفی یا تفکر انتزاعی و فراخوانهای ناچسب به جامعه واقعی که در عمل تنها «همچون خودش» را دربرمیگیرد, به تعریف و تببین آن کنش نهائی رهائی بخش بپردازد. حاصل چنین عملی تسریع, کنترل, سازماندهی جنبش و امکان اتحاد و تشکیل جبهه ای بنام  اپوزسیون حول آن کنش نهائی و عملگرایانه است  بجای ایستادگی سرسختانه و ابدی بر سر مواضع مبهم.

پیش از رسیدن به بحث کنش نهائی,ضروریست مختصری به پدیده ای که به «اپوزسیون» شهره است بپردازیم.در اینجا به هیچوجه  قصد ایراد گیری و نصیحت ندارم. برعکس مایلم مطرح کنم که این اپوزسیون ایرانی نیز حاصل همان واقعیات عینی جامعه ایران است. در یک اقتصاد نفتی که بشدت به درآمد سرشار نفت وابسته است و تقریبا با اضمحلال  یا تضعیف تولید داخلی و طبقات اجتماعی مستقل, چه مستقیم ازطریق پرداخت یارانه یا سوبسید و چه غیر مستقیم از طریف گسترش دلالی گری  و واسطه بازی در عمل همه اقشار جامعه را «توده وار» بنوعی جیره خور درآمد نفتی نموده است چگونه میتوان از احزاب که قرار است نمایندگی قشر یا طبقه ای را بقصد کسب قدرت بعهده بگیرند صحبت کرد؟. چگونه میتوان از احزاب کارگری,سندیکاها وجنبش چپ توقع اعتصاب داشت در زمانی که  دولت خود هرروز کارخانه ای تعطیل میکند؟همین منطق در مورد دیگر طبقات اجتماعی و نمایندگان آنان نیز صادق است. بیخود نیست که به اصطلاح اپوزسیون ایران را هزاران جمهوری خواهی تشکیل میدهند که هر کدام در فضا مجازی مانند یک حزب صاحب نظرند!. احزابی که بدون داشتن کوچکترین ارتباط با طبقه مدعی صرفا در فضای مجازی, سرسختانه از مواضع مستحکم خود دفاع میکنند! و جالب اینکه بیشتر از اتحاد بر سر منافع دچار انشعاب میگردند. در مورد باقی چهره های مطرح اپوزسیون نیز وضع بهمین منوال است. شاهزاده دموکراتی که مشروطه طلب است چون خود را وامدار هوادارانی میداند که از گذشته تنها خاطره ای را حمل میکنند. سکولارهائی که دن کشیوت وار, فارغ از حقایق جامعه ایران بیهوده به آسیاب بادی  امام نقی یورش میبرند, اردشیر امیر ارجمندی که خودش  را یک تنه شورای هماهنگی جنبش بزرگ سبزمیداند و به هیچ صراطی هم مستقیم نیست, مجتبی واحدی که بناست مواضع معترضان همه عالم را به یکدیگر پیوند بزند  و...اینچنین است بخشی از این واقعیات مستقل که حاصل آن نه نبرد طبقاتی  آگاهانه در چهار چوب احزاب, که خیزش توده های درهم معترض را باید انتظار داشت همچون جنبش سبز.

اما واقعیات دیگری نیز هست که با مطالعه دقیق آن میتوان به نقشه راه دقیقتری از نبرد نهائی دست یافت. حقیقت این است که مردم ما دیگر مثل انقلاب 57  بدنبال آرمانشهرنیستند.دیگر آزادی , دموکراسی  و حتی وطن در نزد توده مردم  راهی و مکانی است برای بهتر زیستن نه آرمانی که باید در راه آن سربدار سپرد. مطالبات شهروندی جای آرمانهای انقلابی را در باور مردم اشغال کرده است. اینکه مردمی که خواهان تغییرات اساسی تا حد برکنار کردن حکومت اسلامی بودند بارها بارها سر از صندوق رای حکومتی دراوردند. به این امید که با کمترین هزینه و کمترین خشونت به هدف برسند حاصل همین حقیقت است. این تناقض آشکار یعنی خواست سرنگونی از راه صندوق رای حقیقتا پدیده نوظهوری در جامعه سیاسی ایران است . که باید مورد توجه قرار گیرند. پس مبارزه بی خشونت تبدیل به واقعیتی در مبارزات مردم ایران  گردید. حالا چه باید کرد  با مردمی که:

1- بدلیل جایگاه ضعیف احزاب و اضمحلال طبقات اجتماعی توده وار به خیابان خواهند آمد
2- حداقل فعلا در باورهای خود مبارزه بی خشونت را بعنوان محور حرکت اعتراضی پذیرفته اند
3- هدفشان برکناری,یا ایجاد تغییرات بنیادی است و نه بزک کردن سیستم

حالا میتوان به سوالات کلیدی پرداخت:

1- چه کنش یا کنشهائی را میتوان از دل آزمونها و تجربیات طی شده از خاوران تا تحریم نان بیرون کشید تا در شرایط مناسب با واقعیت نبرد نهائی با شرایط پیش گفته همسو باشد, شهروندان را به خیابان آورد, ماشین سرکوب را بخوبی از کار بیاندازد و انقدر تداوم یابد تا به عقب نشینی حکومت یا برکناری آن بیانجامد؟

2- آیا این اجتماع متفرق تحت نام اپوزسیون میتوانند  فارغ از مواضع سرسختانه سیاسی خود  حول آن نبرد نهائی به توافق برسند و  متحد گردند؟( اتحاد برسر کنش نهائی)

بیائیم یکبار دیگر کنش نهائی را با در کنارهم  نهادن همه تجربیات پیشین تجسم کنیم:
 در یک موقعیت خاص زمانی  شاید در یک واقعه اجتناب ناپذیر همچون شروع جنگ یا قحطی نان و مواد غذائی که حیات اقتصادی و امنیت اجتماعی مردم( نماد تحریم شیر ونان) را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد, وقتی که دیگر هیچ امیدی به فردا نیست . وقتی نان فرزند بسختی فراهم میاید و سفرها تهی میگردند, توده های مردم بطرز اجتناب ناپذیری از روی هراس و بیم  همچون روزهای ابتدائی جنبش سبز در محله ها و سپس در نزدیکترین میادین شهر بدور یکدیگر اجتماع خواهند کرد. برای یافتن روزنه ای از امید مردم شروع به گفتگو با یکدیگر خواهند کرد. بدلیل گستردگی مکانی و زمانی اجتماعات ماشین سرکوب کارائی خود را بطور مطلق از دست میدهد, تجربه نشان میدهد که  سرکوب مردم در زمینی به وسعت همه شهرهای ایران و در تمامی میادین امری ست محال . پس مردم در خیابان میمانند دیگر جائی برای رفتن نیست . بر خلاف جنبش سبز که مردم چیزی برای از دست دادن داشتند که بعد از هر راهپیمائی آنان را بخانه بازمیگرداند. اینبار دیگر چیزی برای بازگشتن باقی نمانده است . اصل میارزه بدون خشونت و حضور میلیونی در خیابان نقطه تقاطع منطقی خود را بخوبی با حضور در همه میادین میابد.– نیروی سرکوب نظام فاقد ظرفیت لازم جهت حضورفیزیکی  در همه میادین و خیابانهای شهرهاست ." مردم  زمزمه میکنند خطری نیست باید همینجا تا آخر ایستاد" . نظام فققها با چند شب ایستادگی مردم بزمین کوبیده میشود.  درخواست رفراندم با نظارت مجامع بین المللی  برای برکناری نظام اسلامی ضربه نهائی را به پیکر نظام ولایت فقیه وارد خواهد کرد


این صرفا یک تجسم از کنش نهائی ست که که محتملا دیر یا زود در اشکال و فرمهای مشابه اتفاق خواهد افتاد . تلاش شده چنین تجسمی نقطه تقاطع همه آزمونهای پیشین در بستر واقعیتها باشد. بهر حال میتوان با اتکا به عقل جمعی از همین امروز برای روز رهائی که فرا خواهد رسید, تدارک دید,سازماندهی کرد و متحد شد

هیچ نظری موجود نیست: