۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

پوست خربزه زیر پای جنبش سبز


سید علی خامنه ای رهبر یا «سخنگوی نظام» در روز دوشنبه 19 دی در جمع عده ای از طلاب در مورد انتخابات چنین گفت:
" حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز(دوشنبه 19 دی) در دیدار هزاران نفر از علما، فضلا، ...برایستادگی قاطعانه نظام بر اصول، و حضور هوشمندانه مردم در صحنه پرداختند و تأکید کردند: به لطف و فضل الهی حضور مردم در انتخابات آینده مجلس به عنوان یکی از مظاهر دخالت مردم در سرنوشت کشور، حضوری پرشور و دشمن شکن خواهد بود و همه مسئولان و نامزدها نیز وظیفه دارند که با پایبندی کامل به قانون، زمینه یک انتخابات سالم و رقابتی را بوجود آورند."

می توان این سخنان را ادعا های پوچ و تکراری همیشگی دانست و با ساده نگری از کنار آن گذشت. یا میتوان نگاه جدی تری داشت و پرسید با همه افتضاحاتی که نظام در انتخابات گذشته به بار آورده و با توجه به اینکه به عدم مشروعیت مردمی خود کاملا آگاه است, چگونه رقیب(تحریم کنندگان؟) را اینگونه به میدان مبارزه میخواند؟

اگر ساده نگری را کنار بگذاریم باید به این نتیجه رسید که نظام در مورد انتخابات پیشرو به طرح و برنامه منسجمی تکیه کرده است. ما سبزها برای مقابله با این دغلکاران چاره ای بجز جدی گرفتن مکر دیکتاتور وبدست اوردن شناخت صحیح از "عادات" رقیب و جمعبندی تجربیات گذشته نداریم. با همه پیچ وخم ها و تغییراتی که نظام اسلامی پشت سر گذارده, میتوان روی یک خصوصیت و استعداد  شگرف و نبوغ آمیز سردمداران حکومت که از روز اول استقرار تا کنون پایدار مانده بروشنی اشاره کرد و آن چیزی نیست بجز قدرت فریفتن مکرر مردم و حتی اپوزسیون.
این توانائی حتما برمیگردد به یک عمرکه نه بلکه یک دوره طولانی تاریخی تلمذ  جماعت آخوند و ملا در مکتب فریب مردم. جماعتی که عمری در حجره ها دود چراغ خورده است تا یاد بگیرد چگونه میتوان زندگی را از راه فریب و تحمیق  مردم سپری کرد, اینک آموخته های خود را برای حکومت کردن بر مردم بکار می برد.
 برای فهم بازی جدید این جماعت بیائیم برای لحظه ای خود را در جایگاه ایشان قرار دهیم.

1- جایگاه نظام در انتخابات  مجلس:
واقعیت این است که از بعد از دوره اصلاحات و بخصوص انتخابات 88 , نگاه نظام به انتخابات چیزی بیشتر از براه انداختن یک کارناوال و سیرک بزرگ نیست. کاری که بخوبی از عهده آن برمیاید و چندان ربطی به مشارکت یا عدم مشارکت مردم و یا اعلام «تحریم» از سوی اپوزسیون ندارد. براه انداختن چنین سیرکی برای حکومتی که پول نفت و سرمایه های ملی را به یغما برده اصلا کار سختی نیست. همان کارناوال 9 دی برای اثبات این ادعا کافی ست. حکومتهای عوامفریب وپوپولیست همیشه برای پر کردن صندلی های خالی اتوبوس  روی لشکر گرسنگان و لمپنها و جیره خورها بخوبی می توانند حساب بازکنند. برنج و روغن ارزان و کیک و ساندیس رایگان و پخش گونی گونی سیب زمینی برای صحنه آرائی جلوی دوربینهای انتخاباتی حکومت آخوندی کافیست. خرید و فروش شناسنامه مستضعفین توسط داوطلبان مردم فروش هم که از دیر باز امری رایج در انتخابات جمهوری اسلامی بوده و خواهد بود.

بسیار خوب پس این روباه های مکار چرا باید از «تحریم» انتخابات بهراسند؟مسلم است که «مشارکت» گله وار مردم را نظام ولایت بیشتر می پسندد اما پرونده این نوع از فریب از بعد از دوم خرداد 76 کاملا بسته شد. سازمان عریض و طویل و سازمانیافته اطلاعات نظام بخوبی میداند که اکثریت مردم را مدتهاست در اختیار ندارد پس باید چاره ای دیگر اندیشید.اگر فریب فقط یک چهره داشت عین صداقت و راستی بود!. محور قرار گرفتن بازی انتخاباتی حکومت  فقط این نیست که مردم مستقیما با «مشارکت» خود در آن نقش ایفا کنند بلکه «تحریم منفعلانه انتخابات» از سوی مردم هم روی دیگر این سکه است. این فریب وبازی جدیدی ست که روباه براه انداخته است: محور قرار دادن انتخابات با ایجاد دو قطبی "تحریم- مشارکت" و غالب(قالب) کردن آن بجای چالش سرنوشت ساز یعنی «کنش اجتماعی» در مقابل «بازی انتخابات» چه از نوع مشارکتی و چه از نوع تحریمی اش.
اما سوال اینجاست که اگر در محور حکومتی «تحریم- مشارکت», همانگونه که سید علی خامنه ای مطرح کرده است  نظام ظاهرا و بنا بر موقعیت خود در سمت مشارکت جا خوش کرده پس سمت دیگر محور انتخابات حکومتی یعنی «تحریم منفعلانه» جایگاه چه کسانی ست؟

2- جایگاه فرقه اصلاحطلبی در انتخابات:
تعمدا مایلم از اصلاح طلبان بعنوان «فرقه» یاد کنم. فرقه ای که در طول سی و چند سال عمر ننگین حکومت دینی با هزاران پرونده سیاه, منافع وتارو پودش به نظام چنان گره خورده که چیزی بجز حفظ نظام برای ایشان قابل تصور نیست و از انجا که از شرکای توتالیتر خود کمی باهوشترند, دریافته اند که نظام برای ماندگاری بیشتر نیاز به مقداری انعطاف و کمی بزک دارد که در فرهنگ لغت ایشان «اصلاحات» نامیده میشود. قبل از شروع بحث در مورد جایگاه این فرقه در انتخابات پیشرو,با توجه به 14 سال پیشینه و عملکرد ایشان لازم است در سه محور اصلی, فرقه اصلاح طلبان تعریف گردد:

محور اول: هدف اصلاح طلبان حفظ نظام است نه رسیدن به دموکراسی

محور دوم: براساس محور اول, اصلاح نظام برای این فرقه یک روش برای رسیدن به دموکراسی نیست بلکه آئین و مسلکی است مادام العمر و ابدی. اختلاف اصلی ایشان با «نظام» بر سر اثبات بهتر بودن حفظ نظام  از طریق اصلاحات  است بجای سرکوب خشن و مشت آهنین که روش اصلی حکومت تا کنون بوده است

محور سوم: عوام فریبی و ایجاد شکاف در اپوزسیون واقعی سومین محور پذیرفته شده فرقه اصلاح طلبی برای پیش بردن مقاصد خویش است. در فریبکاری, قلب واژه ها و مفاهیم و شکاف در جنبش ازادیخواهی اگر دست نظام را از پشت نبسته باشند هیچ چیزی از ایشان کم ندارند 

نمونه و مثال های بیشماری برای اثبات ادعا های فوق می توان آورد. از پذیرش حکم حکومتی در مجلس ششم تا وادادن در مقابل رد صلاحیتها در مجلس هفتم. از محکوم کردن حرکت دانشجویان در 18 تیر تا قلب شعار نه غزه نه لبنان در جنبش سبز. از ویران کردن جنبش سبز بپاخواسته در 25 بهمن 89  و سرگردان کردن و خودی و ناخودی کردن جنبش. مثال انقدر زیاد است که در این گفتار نمی گنجد. از محور سوم یعنی ایجاد ابهام و عوام فریبی و قلب واژه ها لازم است چند مثال ذکر شود:

تبدیل روش اصلاح طلبی به آئین: اگر نظامی اصلاح پذیر باشد, اگر سازو کارهای قانونی و اراده ای برای این کار در نظام موجود باشد مسلما اصلاحات روشی ست مناسب, کارامد, کم هزینه برای رسیدن به دموکراسی. اما اگر رژیمی با ریختن خون جوانان و مشت اهنین ثابت کرده باشد که حاضر به تن دادن به هیچ گونه اصلاحی نیست, اگر هیچ نوع ساز و کار قانونی و غیرقانونی برای اصلاح رژیم موجود نباشد, در اینصورت اصراربه اصلاح نظام به معنی تعلیق جنبش به امر محال نیست؟ آیا اصلاح نظام آنقدر مقدس است و جنبش مردمی آنقدر هراس انگیز که اگر راهی برای اصلاحات نبود باید به اصلاح قلب دیکتاتور خونریز دلخوش کرد؟ و بجای گرفتن دست مردم برای بپا خواستن و دفاع از حقوق خود, انان را به خوابهای شیرین فرو برد؟

معادل قرار دادن اصلاح طلبی با مبارزه بدون خشونت: هنگامی که اصلاح طلبان ناامید و افسرده از تحقق آرمان حفظ نظام درمی مانند و با جنبش بزرگی همچون جنبش سبز روبرو میشوند که با شعار جمهوری ایرانی و نه غزه نه لبنان و مرگ بر اصل ولایت فقیه و... ریشه های نظام را نشانه میرود, چاره ای ندارند بجز تلاش برای قلب واژه ها وبر گرداندن جنبش مردمی به طویله نظام. مبارزه بدون خشونت همان اصلاح حکومت نیست . میتوان از طریق مبارزه بدون خشونت و نا فرمانی مدنی خواهان تغییر نظام و رفراندم قانون اساسی بود. مبارزه بدون خشونت نیز همچون اصلاح طلبی چیزی بجز روشی معقول برای رسیدن به حقوق مردم نیست و همینطور مقدس و ابدی نیست. مبارزه بدون خشونت هم مرزی تعریف شده دارد و تا جائی میباید پیگیری شود که نظام هم پاسخ مناسب بدهد. آیا رژیم های همچون بشار اسد و قذافی را می توان با مبارزه بدون خشونت بزیر کشید؟

 نکته ای را لازم است در اینجا متذکر شوم این است که  لزوما هر اصلاح طلبی عضو فرقه نیست. مرز میان عضویت یا عدم عضویت در فرقه, پایبندی به  حفظ نظام یا ترجیح دموکراسی واقعی است.هرکسی که به رسیدن به دموکراسی واقعی باور دارد و هنوز راه آنرا اصلاحات میداند هنوز در کنار ماست اما بخاطر خودش هم که شده باید مواضعش را روشن و شفاف بیان کند.

حال به بحث اصلی و امروزمان برگردیم . عوام فریبی امروز فرقه اصلاح طلبی قرار گرفتن در انسوی نقشه انتخاباتی حکومت یعنی محور «مشارکت-تحریم» است. قالب کردن «تحریم منفعلانه» بجای «کنش اجتماعی» و جا انداختن آن  در درون جنبش آزادیخواهی ایران در دستور کار این فرقه قرار دارد. این همان پوست خربزه ای  است که قرار است در زیر پای جنبش سبز انداخته شود. این است نیمه پنهان سخنان سید علی خامنه ای. فرقه اصلاح طلبی چیزی نیست جز جای پای نظام در درون جنبش سبز, برای هدایت و کنترل کنش اجتماعی

3- جایگاه جنبش سبز در مقابل انتخابات روبرو:
با توجه به تمامی مطالب مطرح شده در بالا وظیفه جنبش سبز و تک تک اعضای آن بسیار روشن و واضح است. در این که نباید مردم  پای صندوق بروند هیچ شکی نیست اما «کنش اصلی ما» تحریم نیست. بگذاریم همان فرقه اصلاح طلبی خانه نشینی را تبلیغ کند.تحریم فقط معلول حرکت و کنش اصلی ماست که میباید روی ان متمرکز شویم. کنش ما هیچ ربطی مستقیمی به انتخابات حکومتی ندارد . بگذار نظام در زمین خود بازی خود را بکند ما هم متقابلا جامعه سبز را به میدان خودمان خواهیم کشید. خیابان میدان بازی ماست نه نشستن در خانه ها. بگذاریم حکومت با همه تجهیزات صدا و سیما و از خزانه ملت فیلم خودش را از سیرک انتخاباتی تهیه کند – ما هم متقابلا با دوربینهای کوچکمان هزاران فیلم از جنبش مردم و فراخوانهای خودمان تهیه میکنیم.
تشکیل شورای دموکراتیک رهبری جنبش, اقدام عملی در جامعه واقعی مثل شعار نویسی و پخش شبنامه, تشکیل «هسته های دموکراتیک  کنشگران» در جامعه واقعی, شکستن فریب خودی و ناخودی و مهمتر از همه باز کردن یوغ بندگی کنترل حکومتی(از برون و درون)و بازی نکردن در زمین انها, راه و پاسخ روشن ما به شرایط پیشروست

هیچ نظری موجود نیست: