۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

جناب نوریزاد رهبرشما رای ما را پس نداد, شاید شما بتوانید وسایل خود را پس بگیرید


ما دوسال و نیم پیش در 22 خرداد 88 در انتخابات نیم بند که خیر, یک چارک بند نظام شرکت کردیم تا از این مخمصه ای که آقای خامنه ای و دولت محبوب ایشان یک ملت را در ان گرفتار کرده بودند,قدری نجات پیدا کنیم. امیدوار بودیم حداقل با رای ما یک جو عقل وخرد بدرون نظام سراپا جهل و خرافه و ظلم راه یابد. اما سید علی خامنه ای رای ده ها میلیون ایرانی را دزدید و علتش را هم به صراحت بیان کرد:
عقاید من به احمدی نژاد نزدیکتر است پس نمیشود ده میلیون رای تقلب شده باشد!.
کار"معظم" با مردم به همین جا تمام نشد. قداره بندانش را که با پول و سرمایه های ملی همین مردم تا دندان تجهیز کرده بود به جان میلیونها مردم معترضی انداخت که حتی شعار هم نمیدادند و آمده بودند تا حق پایمال شده را به آرامترین شکل ممکن پس بگیرند. ده ها کشته وهزاران اسیرتنها گوشه ای از آتش خشم و کینه ولی فقیه حکومت دینی بود, خون ندا ها و سهراب ها درخیابان ریخته شد, فرزادها به جوخه اعدام سپرده شدند. حتی به مادران داغدارنیز رحم نکردند. در کهریزک رهبری به جوانان تجاوز شد و ترانه موسوی را از روی زمین محو کردند. تا رای مردم را پس ندهند.

اقلیت های مذهبی و حتی کمونیست های ما نیز برای رأی دادن صف بسته اند. یکی از کمونیست ها پیش می آید و خوشحالی اش را از این که در دانشگاه به او کرسی تدریس پیشنهاد شده، نشان شما می دهد.(از متن نامه هفدهم)

جناب نوریزاد گرامی!  بحث بر سر بخشش رهبر و اصلاح قلب ایشان نیست. این نظام از اساس مشکل دارد. اصلا بنای نظام اسلامی و حاکمیت دینی مشکل این مملکت است. اگر رهبر این نظام بجای سید علی, محمد نوریزاد هم بود مشکل حل نمیشد. مسئله باند های قدرت مالی و نظامی شکل گرفته طی این 33 سال است, خود اصل ولایت فقیه و حاکمیت یک طرز تفکر خاص, یک قشر خاص و پایمال شدن حقوق "غیر خودی ها" ست که از قضا اکثریت مردم هستند. "مقام رهبری" فقط یک جایگاه در مافیای قدرت است که چاره ای بجز تعامل با بقیه مراکز قدرت ندارد(همانگونه که  دیدیم مشائی را نیز نتوانست بردارد). حتی در عالم خیال نه رهبر شما نه خود شما طبق قانون نمی توانید به یک رئیس جمهور مسیحی, زرتشتی یا کلیمی شایسته  رای دهید چه برسد به یک بهائی یا کرد سنی

هنرمندان ما برای شما راه می گشایند. عده ای به خاطر گل روی شما ترانه ای و تصنیفی اجرا می کنند. یکی از آنها جلو می آید و می گوید: آقا، ما هنرمندان، تا این تاریخ به شما و به این نظام و به این انقلاب پشت کرده بودیم. دلایلش را خودتان بهتر می دانید. اما اکنون با افتخار برای شما آثار هنری برآورده ایم و به این کار خود غرور نیزمی ورزیم. نقاشان و مجسمه سازان و موسیقیدانان و نویسندگان و فیلمسازان و شاعران و خوشنویسان و بازیگران و معماران،همه و همه، آثاری خلق کرده اند که هریک از آن آثارطعمی از شما دارد(از متن نامه هفدهم)

بگذارید ما هم متقابلا آرزوهای خود را بیان کنیم. ملتی که اجازه اش دست هیچکس نیست. که در ان خودی و غیر خودی وجود ندارد. سرزمینی که در آن همه با  حقوق شهروندی خود شناخته میشوند. هیچ دین خاص,نژاد و زبان یا فرد خاص به بقیه ارجحیت ندارد و به رسمیت شناخته نمی شود. همه از کردو ترک و بهائی و سنی و شیعه و بی دین در برابر قانون یکسانند. قانونی که ملت هروقت اراده کند تغییرش میدهد. ملتی که روی پای خود ایستاده است و برای دستیابی به حقوق خود نیاز به اجازه و اصلاح قلب هیچ دیکتاتوری ندارد.


جناب نوریزاد اینکه اصلاح طلبی از یک روش تبدیل به یک مسلک مادام العمر میشود صرفا بر اثر یک اشتباه نیست. ظاهرا قشری در این مملکت هستند که براساس منافع, بود و نبودشان به این حکومت دینی سخت گره خورده است و نمی توانند از اصلاح نظام دست بکشند حتی اگر نظام در عمل و در رودخانه ای از خون جوانان بیگناه اثبات کرده باشد که نه سازو کار قانونی و نه اراده ای برای اصلاحات شدن در خود دارد, ناچاربه اصلاح قلب دیکتاتور دل می بندند. تا اینجا هیچ مشکلی نیست و به خودشان مربوط است که هر چقدر مایلند خیال پردازی کنند. 

با هرقدم به قدمی که شما برمی دارید و با هرتبسمی که به صورت می نشانید و با هرسخن شایسته ای که بر زبان می نشانید، مردمان جهان از رسانه های خود با شما همراهند و تولد یک گاندی دیگر را به هم تبریک می گویند. این که: دیدید درانسان ظرفیت هایی نهفته است که می تواند یک شبه، آری یک شبه دگرگون شود و فردای همان شب به پاسداران اطراف خود فرمان دهد: به پادگان های خود باز روید و از هرکجا که سرفرو برده بودید، سربیرون کشید و کار مردم را به خود مردم وا بگذارید.(ازمتن نامه هفدهم)

مشکل آنجائی پیش میاید که با چنین لالائی گفتن ها با مخدوش کردن را ه واقعی مبارزه که همانا بپاخواستن ملت , اعتماد به خود و ستاندن حق "اجازه" از دیکتاتوری ست که در آستانه سلام کردن به پایان دوران سیاه خود است, مردم را مجددا با امید واهی به خواب فرو برند.

هیچ نظری موجود نیست: