۱۳۹۱ تیر ۱۴, چهارشنبه

تحریم نان و شیر: روانکاوی یک اعتراض


آیا هر کنشی را میتوان «اعتراض» نامید؟  
اگر شخص یا جمعیتی دست به اعتراض میزند قطعا هدفشان تغییر شرایط موجود است.

 عبارت فوق بنظر چنان ابتدائی و بدیهی بنظرمیاید که شاید بیان آن نیز موجب شرمساری باشد!. اما اگر مفهوم اعتراض اینقدر ساده و مبتدی ست, چرا جامعه ایران بطور عام وجنبش«اعتراضی»سبز,علیرغم دریائی از مشکلات و مطالبات و کوهی از نارضایتی انباشته شده,  از ابتدای حرکت خود تا کنون بخصوص بعد از 25 بهمن 89 با معضل «اعتراض» روبرو بوده , تا جائیکه اینک رکود(یا عدم اعتراض) به یک عادت تبدیل شده است؟
احتمالا خواننده این نوشته در پاسخ به سوال فوق از سادگی حقایقی دیگرسخن میگوید: بیدادگری ماشین سرکوب,بالا بودن هزینه اعتراض,آماده نبودن شرایط و...
در ادامه بحث نشان داده خواهد شد که نادیده گرفتن همین اصول بدیهی سهوا و عمدا چگونه جنبش را وضعیت امروز کشانده است.

اعتراض صرفا نارضایتی نیست.تبدیل نارضایتی ذهنی به یک کنش عملی ست. 

اعتراض یک کنش عملی قابل رویت است که «پرداختن هزینه» هر چند کوچک باشد همان وجه تمایزش با «نارضایتی ذهنی» است. اعتراض چون با هدف تغییر وضع موجود انجام میشود «حتما» با ماشین سرکوب مصادف خواهد شد. در ضمن «شکل اعتراض» یک امرصرفا انتخابی نیست بلکه تابعی است از متغیرهای گوناگون مانند پایگاه اجتماعی معترضین, باورهای حاکم  در جامعه,کارائی ماشین سرکوب و مهمتر از همه وجود پیشاهنگ لایق و آگاه به منافع اجتماع و با تجربه در امر سازماندهی.

اکنون با توضیحات بالا خوبی روشن میشود ,قدم زدن در پارک (تاکتیک برگزیده شورای هماهنگی) به این دلیل که نه قابل رویت است و نه با ماشین سرکوب برخوردی دارد, به هیچوجه «اعتراض» محسوب نمیشود و بازهم میتوان براحتی حدس زد چنین روشی برخاسته از کدام «پایگاه اجتماعی» است(به مثال پائین متن مراجعه شود) و هدف غائی ایشان چیست. همینطور عدم استقبال مردم از چنین روشهائی, بیانگر متفاوت بودن پایگاه اجتماعی اکثریت معترضین با مبلغان این گزینه است.

نهایتا  اهمیت و ارزش«سیگنال» سه روز تحریم «شیر و نان» که بطور خودبخود و در فقدان سازماندهی و رهبری, میان مردم بصورت پیامک در سطحی گسترده انتشار یافت, نباید دست کم گرفته شود. تحریم شیر و نان بعد از کنش حماسی 25 بهمن(به لحاظ تبلیغاتی) بالاترین برانگیختگی و امادگی برای «اعتراض»را در میان«مردم واقعی کوچه و خیابان» به معرض نمایش گذاشت.  علیرغم «هزینه های ارسال پیامک» در فضای امنیتی بسته کنونی مردم حاضر شدند با ماشین سرکوب در همین حد مصادف شوند و مهمتر از همه پیام خود را بدنیای نخبگان رساندند. «نان» بعنوان نماد فقرو فشار اقتصادی کمرشکن و نشانگر ویرانی اقتصادی و «شیر» نماد امنیت,سلامت و آینده, بمنزله قطع امید از آخرین روزنه ها برای نجات فرزندان وهراس از سقوط  محتمل خانواده ها در آینده است.

بسیار ساده لوحانه است  که گمان کنیم پیروزی این تحریم میبایست با فاسد شدن شیرها در سوپرمارکتها و خشک شدن نان درنانوائی ها بنمایش در میامد!!. کدام گرسنه ای نان را تحریم میکند؟! انتخاب این تاکتیک از ابتدا اشتباه بود. اما در فقدان رهبری و خواب سنگین نخبگان, چه جای تعجب دارد که گروهی از مردم در انتخاب تاکتیک اشتباه کنند؟ پاسخ به «چه باید کرد؟» و هدایت پیام «شیرونان» به سمت فراخوانهای موثرو منطقی مثل «تحریم خیابان», «تحریم کالاهای مافیائی مثل قند و شکر»,و...وظیفه نخبگانی است که نبض جامعه را در اختیار دارند, در میان مردم زندگی میکنند و قادرند با توجه به همه متغیرها و سیگنالهای ارسالی از سوی مردم امواج پراکنده اعتراض را دریافت کرده و به یکسو هدایت و سازماندهی کنند.
دوران«رای من کجاست؟» سپری شده,پیام «نان و شیر» را درک کنیم ,موجی جدید آغاز شده است

--------------------------------

برای روشن شدن موضوع در زیربه یک مثال مشخص میپردازم:

فرض کنیم کارکنان یک مجموعه بدلیل «نارضایتی» از حقوق ماهیانه قصد اعتراض به هیئت مدیره مستبد و تمامیت خواه را دارند. در اینجا باید توجه داشت موقعیت کارکنان در چنین مجموعه هائی یکسان نیست و در نتیجه انگیزه و شدت(شور و حال) آعتراض در میان کارکنان متفاوت است.
گروه اول-مدیران میانی یا کارکنان ممتاز:
پایگاه اجتماعی: اینان حد واسط هیئت مدیره و عموم کارکنان هستند. گرچه ازافزایش حقوق خوشحال خواهند شد اما مایل به دست دادن موقعیت ممتاز خود نیز نیستند. بیشترین فشار روانی از جانب کارکنان به این حلقه واسط وارد میشود. این گروه خواهان دخالت بیشتر در هیئت مدیره امتیاز دادن به بخش بیشتری از کارکنان جهت جلوگیری از طغیان و حفظ موجودیت مدیریتی مجموعه هستند.
شکل اعتراض: این گروه متناسب با موقعیت و اهداف خود  شکل هائی ازاعتراض مثل نامه نگاری,بحث و گفتگو از بالا با هیئت مدیره , استفاده از ظرفیت های قانونی مجموعه ... و از این قبیل را پیشنهاد و تبلیغ میکنند

گروه دوم: کارمندان رده بالا و سرپرست قسمتها:
پایگاه اجتماعی: این قشر از کارکنان گرچه بدلیل سخت تر شدن شرایط اجتماعی در معرض خطر و سقوط اجتماعی هستند و با انگیزه های قویتری بحث حقوق و درامد را دنبال میکنند. اما بدلیل داشتن امکانات و امتیازاتی از قبیل حق سرپرستی کارکنان زیر دست. مدیریت رستوران و فروشگاههای مجموعه و خلاصه اینکه در اختیار داشتن مالکیتی بعنوان سرپناه, طرفداران پرو پا قرص اصلاحات اساسی و دموکراسی در ساختارمدیریتی هستند. آنان به اهمیت برگزاری مجمع عمومی برای تصمیم سازی های حساس واقفندو بزرگترین ترس ایشان از دست دادن مالکیت کوچک و افتادن به ورطه سقوط که اسم مستعارموقعیت فعلی کارکنان جزء وزحمتکشان است
شکل اعتراض: نوشتن نامه های دست جمعی, انتقاد درنشریه داخلی,کم کاری, اجتماعات کوچک, تبلیغ دموکراسی, مبارزه مجازی, نظریه پردازی بر علیه سیستم دیکتاتوری که عموما تا مرز اخراج و استعفاء و نقل مکان نیز پیش میرود

گروه سوم: کارکنان جزء ,کارگران و زحمتکشان:
 پایگاه:اینان غالبا چیزی برای از دست دادن ندارند.  و بطور روزمره و بسختی امور زندگی را میچرخانند. نه خانه ای تحت مالکیت دارند و نه تخصصی که برای آنان امتیازی ویژه محسوب گردد. بدلیل وضعیت وخیم اقتصادی, وقت مشارکت در بازی های وقت گیر گروه اول و دوم را ندارند. آنان ارزوی اخراج و بیرون راندن هیئت مدیره را در سر میپرورانند. چندان نگران آینده نیستند که چه پیش خواهد آمد. "به هر شکل باید از امروز گذر کرد" شعار اصلی این گروه است.
شکل اعتراض: شورش, اعتصاب, بهم زدن نظم موجود, اختلال در کار و فریادهای بلند و هر شکل از پرخاشگری


هیچ نظری موجود نیست: