هیچگاه نمی توان مسئله ای که در آن نه
مسیرها روشنند و نه هدف حل کرد. مجهول همیشه همان هدف نیست. گاهی هدف معلوم و
راه حل ها مجهولند. یعنی میدانیم به کجا میخواهیم برسیم اما نمی دانیم چگونه و از چه
راهی باید رسید. مثال روشن رسیدن به قله در کوه پیمائی ست. از ابتدا تا انتها می
توان قله را تماشا کرد. اما آنچیزی که از اول معلوم نیست ودر هر مرحله بزرگترین
چالش محسوب میشود انتخاب مسیر است. انتخاب مسیر بستگی به شناخت دقیق ما از توانائی
های خودمان , شرایط عینی و فیزیکی کوه دارد که مسیرهای ممکن را همچون «تقدیر» خارج از اختیار ما از پیش خلق
کرده است. درک و پذیرش این نکته اهمیت اساسی در رسیدن به قله دارد.مسیرها وجود
دارند, ما مسیرها رادر ذهن خود خلق نمی کنیم. تنها وظیفه ما شناخت مسیرهای واقعی
موجود و اراده کردن برای گام برداشتن در چنین مسیرهائیست. اما چگونه میتوان به
چنین شناختی از مسیرهای واقعی دست یافت در حالی که هنوز به قله نرسیده ایم؟
آنانی که پیش از ما این مسیر ها را «از خاوران تا تحریم شیر ونان» آزموده
اند, بسیاری از تجربیات خونبار خود برسر پرتگاه ها و عبوراز مسیرهای ممکن و نا
تمام و یا غیرممکن برای ما به ارمغان گذاشته اند و شاید امروز باکنار هم گذاشتن این
نقشه های پراکنده بتوان به نقشه راه دست یافت. حکومت اسلامی از آن دست مسائلی ست
که انتهای معلومی دارد و فقط باید مسیرها را یافت. اما همین قله نیز هنوز
در زیر ابرها پنهان است و در میان اپوزسیون به وحدت نظر منتهی نشده. شاید بهمین
دلیل است که حکومت اسلامی هنوز پا برجاست!. با تکیه به همه تجربیات گذشته میتوان قله انتهائی
را به شرح زیرجمعبندی کرد:
1- حکومت اسلامی اصلاح پذیر نیست و باید برکنار
گردد
2- راه سرنگونی از خیابان و با حضور توده های میلیونی میگذرد
3- مبارزه بی خشونت گرچه مقدس و جهان شمول نیست
اما محور حرکت است
چگونه می توان با اتکا به تجربیات «خاوران
تا شیرونان» بهترین مسیر را یافت؟ بیائیم پاسخ را از انتها دنبال کنیم از مورد دوم
. «تجسم کنیم» به روز نهائی رسیده ایم و
توده های میلیونی مردم با حضور در خیابانها,«کنش نهائی» را آغاز کرده اند. حکومت
اسلامی چگونه کنار خواهد رفت؟ با تسخیر پادگانها و مراکز حساس توسط گروه ها مسلح و
خشمگین مردم؟ با راهپیمائی های میلیونی بی خشونت؟ با اعتصابات گسترده کارگری و...؟
چنین تجسمی در شرایط فعلی که «
سرها در گریبان است» فوق العاده انتزاعی, غیر واقعی وایده الیستی بنظر میرسد, اما
با یک درک رئالیستی از حقارت, ذلت و فقر و ناامیدی که جامعه ایران را در برگرفته و
خطر فروپاشی اقتصادی و اجتماعی که هردم به آن نزدیکتر
میشود, اثبات میکند تجسم اینکه روزی مردم گرسنه و ناامید به خیابان خواهند آمد
صرفا یک توهم نیست و ارزش پرداختن دارد بخصوص که این شاید آخرین فرصت ما برای
رهائی ست.
سوال کلیدی اینجاست که آیا می توان در مورد«کنش
نهائی» یعنی همان شکلی از اعتراض که در آخرین مرحله به برکناری یا عقب نشینی حکومت
اسلامی منجر خواهد شد نیز به یک توافق رسید؟ آیا «کنش نهائی» یک امر تصادفی ست که باید
نشست و دید که چه پیش خواهد آمد ؟ ایا یک پدیده انتخابی ست که بنا به ذوق و سلیقه
ما شکل میگیرد؟ یا یک واقعه عینی ,مسیری ست مستقل از ذهنیت ماکه میتوان با تکیه بر
همه تجارب خونین گذشته از خاوران تا اصلاحات,از 25 خرداد تا 25 بهمن و از جنبش سبز
تا تحریم شیرونان, دقیقا تبیین و تعریف
کرد به توافق جمعی رسید, حول آن سازماندهی کرد و متحد شد؟
در بخش بعدی
کنش های اعتراضی که آزمون خود را پس داده ومی تواند در واقعیت تحقق یابد و «بعنوان
کنش نهائی» منجربه عقب نشینی حکومت اسلامی شود مورد بررسی قرار خواهندگرفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر