۱۳۹۱ فروردین ۲۳, چهارشنبه

رژیم توتالیتر در نبرد با اشباح


نظام توتالیتر یعنی زیستن در اکواریم:
درروزگاری نامعلوم جائی در کف دریا  شهری همچون اکواریم بنا کرده بودند که  به اندازه حجم خودازهوا پربود. اکثرقریب به اتفاق مردمان این شهر که پیش از این مثل یک دوزیست هم در ساحل از هوای تازه استفاده میکردندو هم در دریا مانند یک ماهی شادمانه میزیستند, بناگهان بر اثر بالا آمدن آب دریاها(احتمالا بر اثر گرمایش زمین) مجبور شدند برای حفظ آخرین ذرات هوا, شهری محصور در دل دریا همچون آکواریم بسازند تا هم خود دوزیست باقی بمانند و یادگارهای گذشته را حفظ کنند و هم آن دسته کوچک از هموطنانشان که فقط قادر بودند از هوا تنفس کنند به زندگی خود ادامه دهند.
 پر واضح است در چنین شرایطی حفظ این اکواریم برای  هوازیان بسیار حیاتی تر بود. آنان مصمم بودند بهر قیمتی از نفوذ آب دریای آزاد به درون شهر جلوگیری کنند چراکه مسئله مرگ و زندگی بود. برعکس بقیه مردم شهر مایل بودند آزادنه در دریای بیکران زندگی نوینی را آغاز کنند. بنابراین ساکنان هوازی طبق یک طرح و نقشه حساب شده انقلاب کردند و حاکمیت آکواریم-شهر را بدست گرفتند. آنان رژیمی توتالیتر یا تمامیت خواه را پایه گذاری کردند و آهسته آهسته قوانین مخصوص خود را بشکل زیر به همه ساکنان شهر تحمیل کردند:

1- ایدئولوژی ما نفس کشیدن فقط از هواست. این اصل و نسب ما و در جهت حفظ هویت گذشته و سنت هاست.هیچ احد و الناسی حق ندارد با دریای آزاد در ارتباط باشد وگرنه بعنوان جاسوس دشمن و برهم زننده نظم و امنیت عمومی اعدام میشود

2- خارج از اکواریم هر چه هست دشمن است و ساکنان شهر حق ندارند هیچگونه نمادی از خارج(دریا) با خود همراه داشته باشند که این به معنی تهاجم فرهنگی و همکاری با دشمن محسوب میگردد

3- در هنگام انتخابات کاملا مختارید از میان افراد صالح  که از میان مومنین(نام دیگری برای هوازیان) برگزیده شده اند, شخص اصلح را انتخاب کنید. تشخیص افراد صالح طبق قانون بعهده شورای نگهبان هوا سپرده شده است

4- در تمامی مراکز آموزشی فقط تنفس از طریق هوا, مطابق دستورات الهی مکتوب در کتاب مقدس تدریس میشود و هر گونه علوم دریائی کفرامیز بوده و تدریس و تبلیغ ان ممنوع میباشد و مرتکبین به اشد مجازات محکوم خواهند شد

...نیازی به طرح بقیه قوانین نیست همه ایرانیان براحتی می توانند با یک تبدیل ساده قوائد حاکم بر رژیمهای توتالیتر بطور مشخص حکومت اسلامی را به قوانین شهر اکواریم  شبیه سازی کنند. اما آن چیزی که در این مثال می تواند درسهای آموزنده ای داشته باشد تبدیل قوانین و قوائد بطور معکوس یعنی آوردن راهکارها از اکواریم-شهر به حکومت اسلامی ست. بطور مشخص تر ما ساکنان اسیر حکومت دینی همانگونه میتوانیم به آزادی برسیم که ساکنان اکواریم-شهر به دریای آزاد. یعنی با ایجاد رخنه یا روزنه بر دیواره های اکواریم. بیائیم موضوع را جدی تر دنبال کنیم.
معادل هوازیان در حکومت اسلامی افکار فسیل شده و مندرس روحانیان است که چنانکه در سرزمینی مثل ایران محبوس و حفظ نمی شد و دیوارهای بلندی برای بقا بدور آن کشیده نمی شد, اکنون در موزه میباید جستجویشان میکردیم. اما باید در اینجا توضیح داده شود که چرا در مثال آکواریم ما به دوزیستان تشیبه شده ایم . این یعنی ما بکلی بی تقصیر و تافته جدا بافته از یک حکومت توتالیتر نیستیم. اگر نژاد پرستی درمیان آلمانیها رواج نداشت,بازیچه ی افکارهیتلر نمی شدند و اگر اکثریت مردم ما مسلمانانی ساده دل نبودند, عکس خمینی را در ماه نمیدیدند.یعنی بافت رژیم توتالیتر از همان نخی ست که حداقل بخش مهمی از ملت را با ان بافته اند.البته این خاصیت عام همه رژیم های توتالیتر است که حتما میباید در جائی با دیوارهای بلند زندگی کنند. چرا که هوائی که تنفس میکنند با اتمسفر کلی حاکم برسیاره هماهنگی ندارد. توتالیتر بودن برای چنین حاکمانی یک انتخاب نیست بلکه یک اجبار است.دقیقا مشابه این وضعیت برای نظام استالین,هیتلر و کره شمالی نیز حاکم بود وهست. وجه تمایزاین رژیم ها فقط درترکیبات متفاوتی ست که تنفس میکنند(ایدئولوژی های متفاوت), همگی آنان هیچ روزنه ای را در ایدئولوژی خود نمی توانند تحمل کنند چرا که بسرعت خفه خواهند شد. مثلا گاهی گفته میشود چرا این حکومت دست از حجاب زنان برنمی دارد بروند نفت شان را بفروشند بزنان چه کار دارند؟ مسئله این نیست! مشکل اینجاست که حجاب زنان چنان که برداشته شود در دیوار اکواریم(ایدئولوژی) روزنه ای ایجاد میشود که  ازهمان نقطه تمام فضای اکواریم را آب خواهد گرفت.
پس قانون عام برای رژیمهای توتالیتر چنین است کوچکترین روزنه ای نیز نباید گشوده شود
ازهمین گزاره نتیجه ای برای مبارزان نیز قابل وصول است:باید در دیواره روزنه ای گشود هرچند کوچک اما پایدار و همیشگی

همینطور تفاوت اساسی رژیم های اتوریتر مثل نظام پیشین ایران یا قذافی ویا بشاراسد با نظام های توتالیتر نیز در همین توصیفات مشخص میگردد. یعنی رژیم های استبدادی اتوریتر لزوما نیازمند به زیستن در  اکواریم با دیوارهای بلند نیستند. بنابراین در هنگام هر گونه مقایسه باید چنین تفاوت مهمی را در نظر گرفت

پایدار بودن یا نبودن روزنه ای که گشوده میشود برای هر دو طرف بسیار پراهمیت و حیاتی ست. درواقع رژیم های توتالیتر بدلیل زندگی آکواریمی که (برخلاف جریان واقعی سیاره ای که در آن زندگی میکنند) برای خود فراهم کرده اند بدلیل فشار واقعیتها و امواج سهمگین دریا و ساکنانش  دائما در معرض خطر منافذی هستند که هر دم گشوده میشود. اینست که شما دستگاه رژیم را با همه مزدورانش دائما در حال فعالیتی عجیب و باورنکردنی و تمام نشدنی میبینید. آنان دائما در حال یافتن روزنه ها حتی در اتاق خواب ها هستند. اگر بتوانند گفتگوی میان زن و شوهر ها را نیز کنترل میکنند. در کناربستن روزنه اینترنت,بستن روزنه ماهواره ها,سرکوب وحشیانه راهپیمائی های اعتراضی, وهزاران کار طاقت فرسای دیگر, جلو کشیدن روسری خانمها نیز بعهده ایشان است.

همانطور که گفته شد بدلیل وجود امواج و ضربات متعددی که واقعیتها اعم از خارجی و داخلی به اکواریم رژیم های توتالیتر وارد میکند. ایجاد شکافها یک امر عادی ست. انچه مهم است و رژیم های توتالیتر همواره همانند یک روانپریش سرگردان نگرانش هستندایجاد روزنه های جدیدی ست که رژیم قادر نباشد تشخیص داده و بموقع مسدودش کند. این همان چیزی ست که ما ایرانیان بنام توطئه,فتنه و دسیسه از طرف دشمن یکسره میشنویم . رژیم اسلامی هم تا کنون «فتنه» های زیادی بخود دیده است یعنی براثر هجوم واقعیتها از بیرون و از جان گذشتگی مبارزان آزادی روزنه های زیادی گشوده شده و اب نجات بخش زیادی بدرون جامعه سرریز شده که هر بار توسط رژیم محکمتر از پیش مسدود شده. بله ! نکته در همین جاست! . هر روزنه ای که گشوده میشود چنان که تداوم نداشته و بخوبی مقاومت نکند توسط رژیم توتالیتر محکمتر از قبل مسدود میشود.
برای اجتناب از کلی گوئی چند مثال مشخص را مطرح میکنم
1- سازمانهای سیاسی  مخالف در اول انقلاب بشدت سرکوب شده و رژیم امکان سازماندهی مجدد احزاب و سازمانهای جدید را کاملا مسدود کرد

2- جریان اصلاحات در سال 76 روزنه جدیدی بود که بدلیل عدم مقاومت کافی از سوی مردم و رهبران اصلاحات, نهایتا از طرف رژیم سرکوب و تمام روزنه های آن کاملا مسدود شد . بنابراین بطور قاطع میتوان گفت روزنه اصلاحات برگشت پذیر نیست و اصلاح طلبان کنونی بجز فریب خود و مردم کاری از پیش نمیبرند

3- جنبش سبز حقیقتا روزنه یا بهتر بگوئیم شکاف عظیمی را در دیواره اکواریم رژیم ایجاد کرد. هرچند رژیم موفق شد بعضی روزنه های اصلی از جمله تظاهرات خیابانی را کاملا مسدود کند و تقریبا می توان مطمئن بود که خیزش دوباره جنبش از این طریق امکان پذیر نیست اما این به معنی مسدود بودن همه روزنه ها برای جنبش نخواهد بود.

جنبش سبز تا زمانی که در اذهان مردم زنده است و یاد و خاطره  ضربات اساسی که به پیکره رژیم توتالیتر وارد کرده از خاطره ها محو نشده همچنان پرامید است. رژیم مانند گذشته سخت در تلاش است که این شکاف را نیز با چسبی بسیار محکم مسدود کند و نهایتا با آب دهان و قلم اصلاح طلبانی همچون عباس عبدی با کاغذ دیواری روشنفکرانه تزئینش نماید تا چیزی دیده نشود و از اذهان کاملا پاک گردد  و همچون جریان اصلاح طلبی دیگر هیچ راهی برای امتداد نیابد. در این راه تا حدودی موفق بوده اما نه کاملا.

این بحث را میتوان مدتها ادامه داد اما بعنوان یک نتیجه کاربردی مایلم چند خط زیر را بیان کنم:

جنبش سبز زنده است چون در اذهان مردم هنوز زنده است. تاکتیک راهپیمائی مسدود شده است اما مهم نیست! باید روشی دیگر را برگزید تا اعتراضی دستجمعی را سازمان داد که با معنای مبارزه بی خشونت نیز هماهنگی داشته باشد. در یک نظام توتالیتر تاکتیک راهپیمائی مقدمه ایست برای نبرد مسلحانه آتی که فعلا در خرد جمعی جایگاه و وزنی ندارد. تناقض «تاکتیک اتخاذ شده» با «منش بی خشونت » این بود دلیل اصلی شکست راهپیمائی های خیابانی . باید به مقاومت منفی روی اورد هر مقاومت جمعی بهر شکل روزنه ای است بدنیای آزاد . باید ماموران نظام را وادار کرد که با اشباح بجنگند . تاکتیکی که برگزیده میشود باید با منش بدون خشونت همخوانی داشته باشد. تحریم خیابان همان تظاهرات خیابانی ست با حضور اشباح . نبودن ما در خیابانها در ساعتی که قاعدتا میبایست باشیم یک نوع تظاهرات خیابانی ست که میتواند بارها و بارها تکرار شود. یعنی ایجاد یک روزنه پایدار در اکواریم رژیم توتالیتر

هیچ نظری موجود نیست: