۱۳۹۱ آبان ۱۹, جمعه

حرفها را باید با خون نوشت تا شنیده شود: هفتم ستار بهشتی و یک پیشنهاد


به ستار بهشتی باید بیشترپرداخت. نه به این خاطر که از دست رفتگان قهرمان بسازیم و در وصفشان مرثیه بسرائیم. دیگر حالمان بد میشوداز این کارخانه مجازی که از زنده خام , مجسمه طلائی میسازد.اگر غیر این بود جا داشت که این شعر کسالت بار را بازتکرار میکردم:
هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز این آسمان غم زده غرق ستاره هاست!

باور نکن رفیق! ستاره های این شبهای تیره ی مسموم دودآلود را انقدر بزمین کشیده اند که  دیگر چیز زیادی باقی نمانده! معلوم نیست فقط به اندازه چند شب و دیگر هیچ

بقول ستار"آيا تا به حال يك سوال ازخود پرسيده ايم ؟ فقط يك سوال آن سوال این است، چرا؟فقط چرا؟ فقط همين يك كلمه راازخود پرسيده ايم" چرا امثال ستار بهشتی درزمان حیاتشان چون ستاره های کم فروغ ,هیچکس نیم نگاهی نیز به آنان نمی اندازد؟
ایا میتوان ستاره هائی همچون فرزاد کمانگر و هدی صابر, هاله سحابی وندا ها وسهرابها... اعدامیان دهه شصت , جانبازان جنگ و...خلاصه خونهای ریخته شده در این سی و چند سال را دوباره جمع کرد و به تن بازگرداند؟ ایا واقعا آسمان ما غرق ستاره هائی همچون نسرین ستوده است که اینک نمیدانیم در سلول انفرادی چگونه زنده است؟ اگر آسمان ما غرق ستاره هائی همچون مجید توکلی, طبرزدی , اسانلو, مسعود باستانی ومهسا امر آبادی و دیگرشیرزنان زندانی ست چرا  شبهایمان اینچنین تاریک شده است؟آیا مصدق تکرار شد یا رهبری چون میرحسین تکرار خواهد شد؟ ایا قاسملو و فرزاد کمانگر در آسمان کردستان تکرارمیشوند؟

مسلما نوشته های این کارگر وبلاگ نویس در سطح افراد نامبرده نبود که اینچنین در سایت های اجتماعی مورد بی مهری قرار گرفت. ظاهرا نوشتن با خون تنها  راه برای  «وبلاگ نویس داخلی ست» تا خوانده شده و فریادش شنیده شود.

ستار نه تنهانماد وبلاگ نویسهای وطنی که پرچمدار همه «جماعت خاموش» است که برای شنیده شدن باید بمیرند. همان جماعت خاموش که زمانی پایه گذار جریان اصلاحات شد, مجلس ششم را بنا کرد به امید اصلاحات بنیادی, هیجده تیر را خلق کرد, انتخابات مجلس هفتم و هشتم را تحریم و سرانجام ازمسیر صندوق رای جنبش انقلابی سبز را سازمان میدهد( او پایبند تئوری اصلاح یا انقلاب نیست). درعاشورای 88 از سکولاریسم سخن میگوید. روزها در خیابان همزمان  فریاد یا حسین میرحسین و جمهوری ایرانی سر میدهد و شبها در پشت بام الله و اکبر و مرگ بر دیکتاتورمیگوید. او که در بند جناح ها و گروهها نیست ,ازغیر خود بیزار نیست برای نجات وطن مرزهای نظری را در هم می تند.

ستار نماد نسل سوخته زبان بسته ایست که باید  سر بزنگاه برای افتخار و منزلت ایرانیان خیابانها را فتح کند در طول روز برای خانوادش نان آور باشد و شبها حرفهایش را دروبلاگش بنویسد! – حرفهائی که از سر ناچاری آنقدر به تعجیل نوشته میشود که تفاوتی میان «تهدید» و «تحدید» نیست , توسط دیگران تا پیش از مرگ جدی گرفته نمیشوند:  


در جنایت دیکتاتور خونریز در بزمین کشیدن ستاره ها چه جای تردید است؟ اما در نشنیدن صدای این ستاره های کم فروغ در زمان حیاتشان ما قطعا بیشترمقصر بودیم.

 چگونه در میان این همه هیاهوی دنیای مجازی فریادهای ستار(ها) را می توان شنید؟ لینکهائی که در زیرکمپین امام نقی, عکس سینه های گلشیفته, جنگ سلطنت طلب و مجاهد ..., عریان شدن مردهای ایرانی خارج نشین در دفاع از دخترک مصری و هذیانهای اپوزسیون چهل ساله که در تمام طول شبانه روزبی وقفه امتداد میابند, مدفون شده است. لینکهائی این چنین خونین که معلوم نیست صاحبش در کدامین شب بدست پلیس امنیت اینترنت بمسلخ میرود حتی با دستور پخت قرمه سبزی یارای مقابله ندارد.

از این خونهای پاک ریخته شده نباید ساده عبور کرد, بیائیم در هفتم ستار بهشتی به احترام اویکروز در شبکه های اجتماعی مجازی «سکوت» اختیار کنیم . سایت های اجتماعی مثل بالاترین, ریشه ها و...که ستاربهشتی هم  خودعضوی از این شبکه بود. به احترام ستار بهشتی, نسرین ستوده, زندانیان سیاسی و همه گمنامانی که در داخل کشور «جان بر کف» مینویسند.
میتوان دوباره از محل امن خود فضا را پر از هیاهو کرد که این دیگر چه دعوتی است؟! از غیرت مردم سوریه شرمنده شوید!.  باید گفت بحث بر سر هزینه ندادن نیست خوب شد دیدید که وبلاگ نوشتن در ایران از هر راهپیمائی خیابانی بمراتب خطرناک تر است. بحث بر سر اتحاد در تاکتیک, شنیدن صداها ویافتن راهی برای نجات وطن است . اگر امروز بتوان دریک حرکت اعتراضی و نمادین سیاسی  برای ستار و زندانیان سیاسی متحد شد , دور نیست آنروز که خیابانها را لبریزاز مبارزان  خواهیم نمود

هیچ نظری موجود نیست: