۱۳۹۲ تیر ۸, شنبه

تدبیر رهبری, حماسه اصلاحطلبی و تشکراز دیکتاتور!



مهم نیست که که چند نفر از میان مردم فریاد زده باشند "دیکتاتور دیکتاتور تشکر تشکر!". مهمترانبوه مردمی است که این شعار پر رمز و راز و معماگونه را درک کرده و بر دلهایشان نشسته است!.

دور است بجز یک ایرانی شخص دیگری چنین تضادی را در یک شعار بظاهر ساده به این راحتی هضم کند. حالا بگوئیم سخت نگیریم «جشن پیروزی» بود و محض خنده. خب ما هم خندیدیم!. آنهم در این شرایط سخت و طاقت فرسا اگر بتوان «به هر قیمت» لبخندی ولو موقت به لبان ملت رنجدیده آورد جای تشکر دارد.

قرار بود «فشار از پائین» باشد و «چانه زنی از بالا» اما بعد از کش و قوسهای فراوان قضیه برعکس شد! – با تدبیر رهبری و «بالا رفتن فشار» روی شانه های تکیده مردم که در زیر بار گرانی و فلاکت کمر خم کرده بودند و با خطر جنگ قریب الوقوع نیزهمراه شده بود– «چانه زنی در پائین» به صورت امری معقول درآمد. شکلی جهش یافته  ازگونه ای که بنظر میامد مدتی است نسلش منقرض شده  در بستر کم جان رودخانه , در فقدان رویش سبز شانس بقا یافت – اطلاحطلبی حکومتی اینباربرنگ بنفش!

هنگامی که «تقلب» میان مردم ونظام به یک تفاهم دو سویه تبدیل میشود دیگر نامش تقلب نیست- بیائیم اینبار برگه های رای را با تقریب خطای کمتر از یک درصد بشماریم! – برادر شهیدم / رایتو پس گرفتم «اشک شادی» در چشمانمان حلقه میزند! – در چشمان دیکتاتور هم...

تقلب هم قلب شد! همچون رنگ سبز– یا شعار مرگ بر دیکتاتور که به تشکر انجامید! - همچون حق رهبری «رئیس جمهورمیرحسین» بر گردن جنبش– راست گفته بودند که هیچ امری در جهان مطلق نیست؟ - آرمانها نسبی است, تفاهم,حصر, رنگ, تقلب, جنبش,یاران زندانی, حافظه تاریخی,جشن,حماسه ...حتی جایگاه «دیکتاتور» متناسب با میزان «فشار» مطلق نیست...

۱۳۹۲ تیر ۱, شنبه

ازدولت«جنون» تا دولت«تدبیر»: آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی- اولین آزمون


ادعای جایگزینی دولت هشت ساله «جنون» با دولت «تدبیر» را صد البته باید به فال نیک گرفت – بخصوص بعد از اعتماد اکثریت مردم به صندوق رای یا تصمیم به امتحان مجدد آنهم با آگاهی به همه فجایع انتخابات پیشین.
بنابراین بر همه نخبگان و روشنفکران واجب است حتی در صورت ارائه نظر مخالف با آنچه «مردم» بدان عمل کردند -  به خواست و کنش مردم بعنوان اصلی ترین «مرجع» درستی یا نادرستی تحلیلها احترام گذاشته و نظریات خود را مورد بررسی و ارزیابی مجدد قرار دهند.
وقایع انتخابات غافلگیر کننده اخیر, واکنش مردم و نسبت آن با هویت «جنبش سبز»  را در موارد زیر می توان مورد نقد و بررسی قرار داد:

1- تصمیم خرد جمعی یا اکثریت رای دهندگان مبنی بر مشارکت در انتخابات با توجه به مجموعه ی شرایط, از جمله فقدان رهبری «جنبش سبز» و رکود و نبود راهبرد عملی در راستای اهداف بلند مدت , بطور مشروط و از منظر تاکتیکی حرکت صحیحی بوده که حداقل نتیجه ان بازگشت بخشی از پتانسیل حرکتی و ایجاد شور و نشاط نسبی در فضای بسته وناامید کننده پیش از انتخابات و همچنین «خریدن» وقت و زمان یا بعبارت روشنترایجاد «امکان تنفس» برای جنبش رو به احتضار بود.

2-  بخشی قابل توجهی از نیروهای جنبش سبز( جدای از تحریمی های سنتی) که اینبار بر خلاف سال 88 «رای ندادن» را در دستور کار قرار داده بودند – عمدتا از موضع وفاداری به اهداف بلند مدت و ارمانها و شعارهای جنبش با این انتخابات برخورد کردند که در جای خود یعنی چنانکه اصل جنبش در وضعیت رکود نبود – میتوانست به کنش اصلی «مردم» تبدیل گردد و دراینصورت حرکت درستی بود

3- خطراتی که با «رای دادن» و پای صندوق رفتن مردم اینک جنبش را تهدید میکند – فروکاستن نقش بی بدیل میرحسین موسوی بعنوان رهبر جنبش در لباس «روحانی» - فرو کاستن آرمانها و تحول خواهی عمیق و بنیادی جنبش سبز به مصلحت طلبی حکومتی – امیدوار کردن مردم به دولت روحانی و در نتیحه مایوس شدن  ایشان  بدلیل سرخوردگی – و بطور سمبلیک قالب کردن «رنگ بنفش» بجای «ارمانهای بلند سبز» است

4- با رفتن به پای صندوق رای باید دید «جنبش سبز» چه  بدست آورده و چه از دست داده یا خطراین هست که از دست بدهد – ایجاد فرصت تنفس, برقراری شور و نشاط و امید در سطح جامعه, پیروزی تدبیر بر جنون حتی در عالیترین سطح تصمیم گیری نظام , به عقب انداختن خطر جنگ ویرانگر, امکان مصالحه در سطح جهانی, و بیشتر شدن شانس پیگیری و تحمیل  خواستهای اساسی مردم از طریق اعمال فشار ازسوی جامعه مدنی از مزایای مشارکت در انتخابات و خطر از دست رفتن امید و انشعاب در جنبش و از دست رفتن و گم شدن آرمانهای سبزدر بازی ماهرانه حکومت و اصلاح طلبان حکومتی سوی دیگر قضیه است

5- بی شک اصلاح طلبان حکومتی را باید برنده قطعی انتخابات ریاست جمهوری  ولو بطور موقت دانست – آن چه بعد از این پیش خواهد آمد – پیروزی نهائی نظام ولایت فقیه یا فتح سنگر به سنگر قدرت توسط جنبش سبز و ازادیخواهی در سوی دیگر خاکریز است – پیروزی جنبش سبز و ازادیخواهی ایران فقط و فقط به سازماندهی و بازسازی نیروها  و ایجاد رهبری از داخل بستگی دارد – این درس بزرگی است که باید از اصلاح طلبان حکومتی آموخت 


جنبش سبز چه آنان که با مصلحت اندیشی و تدبیر در کنار مردم رای دادند و چه انان که با رای ندادن وفاداری خود را به ارمانهای بلند جنبش اثبات کردند – باید قضیه انتخابات را پشت سر گذاشته و همچون جریان رودخانه ای که بعد از برخورد با یک مانع, موقتا(بدلیل شرایط عینی متفاوت) در مسیر های مختلف جریان  میابند – دوباره بهم پیوسته و با دست گذاشتن بر خواسته آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و رهبران در حصر جنبش, صداقت دولت«تدبیر» را در جلوی چشم مردم به آزمون بگذارند

۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

جامعه را درتصمیم گیری آزاد بگذاریم:انتخابات را تحریم کنید اما تحریم را تبلیغ نکنید



من رای نخواهم داد و در انتخابات شرکت نخواهم کرد برای این کار دلایل «شخصی» خودم را دارم که میدانم برای بسیاری از مردم قابل پذیرش است – مثلا پرونده انتخابات 88 و وقایع و فجایع پس از آن همچنان برای «شخص من» گشوده است – جوانانی که قربانی شدند – یاران زندانی ما که بهمان دلیل انتخابات 88 در زندانند و نمی توانم فراموششان کنم و رهبران جنبش شیخ کروبی ,زهرا رهنورد ورئیس جمهورمیرحسین موسوی که پای جنبش ما ایستادند دلایل قانع کننده ای هستند برای شرکت نکردن «من» در انتخابات – اما هرگز گزافه گوئی نخواهم کرد, حتی اگردوستان همراه با اصرار این «رای ندادن» را «تحریم» بنامند چیزی به حقیقت مطلب اضافه یا کم نخواهد شد. حقیقت تداوم رکود است و خانه نشینی

1- پارادوکس تحریم کنندگان:
«انتخابات را تحریم میکنیم اما خدا کند جلیلی رئیس جمهور نشود!» 

دوستانی که همچون نگارنده متن تصمیم قطعی خودشان را برای عدم مشارکت در انتخابات پیش رو گرفته اند – چنانکه اصرار داشته باشند این تصمیم شخصی را «تحریم» بنامند تا به ضرب وزور«تاکتیک مبارزاتی» قلمدادش کنند – با پاردوکس فوق روبرو خواهند شد و برای رهائی از این پارادوکس باید اثبات کنند میان جلیلی و روحانی هیچ تفاوتی نیست یا هیچ ارتباطی به آرای مردم ندارد که بطور وضوح قابل پذیرش نیست – همه بخوبی میدانیم نه تنها میان جلیلی و روحانی که میان  جلیلی و ولایتی و قالیباف هم تفاوتهای قابل ملاحظه ای هست. توصیه من برای رهائی از این پاردوکس  به دوستان تحریم کننده بطور خلاصه این چنین است:
 
انتخابات را تحریم کنید اما تحریم را تبلیغ نکنید!
تحریم  همانند مشارکت در انتخابات  یک تصمیم شخصی است –  تحریم مبارزه نیست و به اندازه مشارکت با «جنبش» دره عمیقی فاصله دارد –– دلایل تحریم بر اساس معیارهای اخلاقی شخصی است نه معیارهای مبارزه سیاسی. پس این معیارها فراگیر نیست – به تصمیم «رای دهندگان» احترام بگذاریم و اجازه دهیم بدون احساس عذاب وجدان از زیر پا گذاشتن «موانع اخلاقی ما» انطور که خود صلاح میدانند بر سرنوشت خود تاثیر بگذارند – هیچکس نمی  داند رای ها اینبار شمارش خواهد شد یا خیر و درست بهمین دلیل تحریم و مشارکت در عدم شفافیت برابرند!.

تحریم انتخابات وقتی مبارزه محسوب میشود که آرا شمارش شود:
عدم شفافیت در شمارش آراکه دائما توسط «تحریم کنندگان»دلیل آورده میشود خود بهترین دلیلی است که در چنین شرایطی «تحریم» شکلی از مبارزه نمی تواند محسوب گردد. چرا که هیچگاه مقدارکمی و تفاوت  مشارکت کنندگان و تحریمی ها مشخص نخواهد شد

2- بن بست رای دهندگان:
«رای میدهیم تا تاثیر بگذاریم  و اگر همانند انتخابات قبلی  رای ها نشمردند بازهم رای میدهیم تا تاثیر بگذاریم!»

در پوچ بودن و بی جواب بودن هر دو نوع پاردوکس هیچ شکی نیست – این پوچ بودن پاردوکس ها در حفره ای بنام جنبش است که «معنا» یافته است – اگر جنبش در رکود نبود پوچ بودن استدلال دوگانه  تحریم-مشارکت از آفتاب ظهر روشن تر بود


درروزهائی نه چندان دور در خیابانها بنام جنبش سبز از حق رای خود دفاع میکردیم – کشته ها دادیم – یارانمان را به اسارت بردند – رئیس جمهورمان را در بند کردند... امروز من در انتخابات حکومتی شرکت نمیکنم – شما در انتخابات حکومتی شرکت میکنید – من به تصمیم شخصی شما احترام میگذارم – شما هم به تصمیم شخصی من احترام بگذارید – باشد روزی که در خیابانها یکبار دیگر در کنار یکدیگر حق تعیین سرنوشت را «گدائی نکنیم» ...که بدست اوریم.

۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

21 خرداد:حضور چند صد هزارنفری در ورزشگاه آزادی و اطراف آن, با فریاد ایران ایران یک بازی دوسر برد است


صرفا حضور چند صد هزارنفری آزادیخواهان در ورزشگاه صدهزارنفری آزادی وخیابانهای اطراف, نوعی تظاهرات محسوب میگردد!ا

حتی اگر بفرض محال نیروهای سرکوبگر قادر به ساکت کردن مردم گردند که در صورت حضور جمعیت چند صدهزار نفری قادر نخواهند بود - باز هم حضور جمعیتی چندین برابر ظرفیت ورزشگاه آزادی بروشنی گویای حقیقت زنده بودن جنبش خواهد بود

سه شنبه با فریاد های بی وقفه ایران ایران و جانم فدای ایران -روز تلخی را برای دیکتاتور و بدخواهان ایران مان رقم خواهیم زد  

برگه های رای را میتوانند نادیده بگیرند اما فریادهایمان را در ورزشگاه آزادی مجبورند بشنوند



سه شنبه  21 خرداد - استادیوم آزادی
نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران

 

۱۳۹۲ خرداد ۱۸, شنبه

آقای عارف قبل از اینکه دیر شود به چهار دلیل انصراف دهید!



بی تردید اگر در حد انتخاب یکی از همین هشت کاندید تائید صلاحیت شده, اطمینان حاصل میشد که حق انتخاب داریم یا به عبارتی حق انتخاب برایمان قائلند - «امثال من» که نگران خانواده,مردم و سرزمین مان هستیم از چنین حق و فرصتی چشم پوشی نمیکردیم.

اگر در این فضای بشدت سرکوبگرانه و تحقیرامیز از سوی نظام ولایت فقیه,حق انتخابی چنین محدود نیز برای «امثال من» بطور واقعی وجود داشت – چرا نباید استفاده میکردیم؟ 
عمیقا مایل بودم چنین فرصتی وجود داشت تا حداقل میان فرد عقب افتاده و متحجری همچون جلیلی و آقای عارف , طرف این آخری را میگرفتم – به پای صندوق رای میرفتم , با اطمینان از اینکه رای «امثال من» اینک شمارش میشود و تاثیر خواهد داشت و حداقل نابودی سرزمین,مردم و خانواده ام را چند صباحی به تعویق میاندازد – و نهایتا به خود,مردم  و به نظام میفهماندم «امثال من» که دائما نادیده اش میگیرند – درواقع اکثریت جامعه هستیم.

اشتباه نشود «عارف» کاندیدای مورد نظر ما نیست – حتی به ایده ال نزدیک هم نیست – راستش را اعتراف کنم در ابتدا «میرحسین» هم کاندیدای ایده ال «امثال من» نبود – گرچه بعدها در جریان جنبش «امثال من» را از رای خود سرافراز کرد.

حال که چند روزی به انتخابات حکومتی 92 بیشتر نمانده این چه درخواستی است از آقای عارف که از کاندیداتوری استعفا دهد؟ اصلا بگذار تا ته خط برود تا بعنوان یکی از بازیگران سیرک مردم را بخنداند!. نظرشخصی  نگارنده این است که اقای عارف به جهت سرگرم کردن مردم به میدان نیامده – و اگر این چنین است به چهار دلیل منطقی واجب است که ایشان قبل از انتخابات کنار روند و اگر نظر نسبتا مثبت نگارنده به شخص ایشان از اساس غلط است – دیگر مسئولیت به گردن خودشان است! «امثال من» وظیفه خود را انجام داده ایم – ایشان هر چقدر مایلند در نقش «هیزم» به گرم شدن تنور انتخابات حکومتی یاری رسانند.

1-  برنامه های آقای عارف یک کپی کمرنگ از هاشمی رفسنجانی است – اگر اراده و پلان نظام بر این بود که ایشان بتواند با رای مردم رئیس جمهور شوند – خود آقای هاشمی بهتر می توانست چنین نقشی را ایفا کرده و تعداد بیشتری از مردم را به صحنه بکشاند تا نمایشی آبرومندانه تر نیز برپا گردد- آن هسته مرکزی قدرت که اراده کرده  هزینه رد صلاحیت «رئیس تشخیص مصلحت نظام» را بجان خریده  و این دندان فتنه گر را بدور انداخته – به آقای عارف نیز اجازه نشستن بر مسند قوه مجریه نخواهد داد

2- با این حساب دلیل تائید صلاحیت آقای عارف از سوی نظام را باید صرفا «گرم کردن تنور انتخابات» و جذب کردن آرای اقای هاشمی و اصلاحطلبان  دانست بدون اینکه کوچکترین حقی حتی در حد نظارت بر صندوقهای رای برای ایشان قائل باشند. آیا  نقش و احترامی که اقای عارف برای خود قائل است در همین حد است؟

3- اگر منظور از کاندیداتوری آقای عارف جذب ارای آن دسته از مردمی است که بهر شکل علیرغم نارضایتی از وضع موجود تغییر را در صندوق رای جستجو میکنند و همچنین ممانعت کردن از افراطیونی همچون جلیلی است – چه بسا  اقای روحانی  چنین نقشی را بسیار بهتر از ایشان بازی کند – ضمن اینکه کنار رفتن آقای عارف از شکسته شده آرای این دسته از مردم نیز جلوگیری میکند

4- اقای عارف بعد از اعلام نتایج انتخابات و مهندسی آرا توسط همان هسته اصلی قدرت چه واکنشی نشان خواهند داد؟ آیا همچون میرحسین مردانه پای حقوق مردم  خواهند ایستاد؟ مسلما نه ایشان از خود چنین انتظاری دارد و نه مردم – اگر غیر از این بود بقول خودشان در این چهار سال گذشته «سکوت» نمیکردند

با توجه به کلیه دلایل ذکر شده منطق حکم میکند که اگر اقای عارف صداقتی در گفتار و کردار خود دارد - در همین مقطع بنام مردم و جنبش از ایفای نقش «هیزم» در تنور انتخابات حکومتی یا بدتر از آن بازیگری سیرک انتخاباتی انصراف داده و با عزت و احترام خود را درکنار مردم قرار دهد – باشد که روزی چنین مردمی با احترامی مضاعف او را در راس نشانند